روزنامه ابتکار
1398/12/27
یادداشتی بر مجموعه داستان «داستانهای ماشین تحریر» تام هنکس ماشین تحریر تام هنکس هنوز کار میکند
محمد جوادیتام هنکس، بازیگر_مولف هالیوود علاقهای خاص به جمعآوری ماشینتحریر دارد و انواع آنها را از دهههای 1930، 1940 و 1950 جمع کرده است. او از ماشین تحریر برای یادداشتهای غیرضروری روزانه از جمله درست کردن فهرست کارهایی که باید انجام شوند، استفاده میکند. تام هنکس به گفته خودش، دستگاههای بزرگ فلزی را به این دلیل به پردازندههای کلمه امروزی ترجیح میدهد که از ضربه زدن به کلیدهای آن و صدای بلندی که از آن ناشی میشود، لذت میبرد. اما این ستاره ارتباطی عمیقتر با یکی از آنها دارد که متعلق به پدرش بوده است.
تام هنکس که میخواست تجربه و اشتیاق خود درباره ماشینهای تحریر را با دیگران به اشتراک بگذارد به توسعه نرمافزار آیپد کمک کرد که تجربهی نوشتن با ماشینتحریر را روی دستگاه دیجیتال بازسازی میکند. این نرمافزار هنکسرایتر نام دارد و با افکتهای صدایی کامل ماشینتحریر همراه است.
علاقه تام هنکس به ماشینتحریر به همین جا ختم نمیشود. او با نوشتن مجموعهداستانی که ماشینتحریر در آن نقشی پررنگ دارد، وارد دنیای داستاننویسی شده است. به گمیک تام هنکس نگارش این مجموعه حدود دو سال طول کشیده. او از هر فرصتی در سفرهای تفریحی و کاری برای نگارش این مجموعهداستان استفاده کرده. این کتاب با عنوان داستانهای ماشینتحریر مشتمل بر هفده داستان است درباره زندگی، عشق، غم و خوشی با روایتهایی جذاب و شیوا و گاه طنزآمیز که مخاطب را با خود همراه میکند. هر کدام از این روایتها بهنوعی با ماشینتحریر ارتباط پیدا میکند. این ارتباط گاه بسیار پررنگ و گاه بسیار ظریف و نامحسوس است. این مجموعه داستان پس از انتشار با استقبال بسیار خوبی مواجه شد و در فهرست پرفروشهای نیویورکتایمز و آمازون قرار گرفت.
شخصیتها بارها در این هفده داستان کوتاه که نخستین اثر تام هنکس را تشکیل دادهاند، ظاهر میشوند. ماشینتحریرها داستانها را به یکدیگر پیوند و به هنکس اجازه میدهند تا در زمان سیر کند و روایتهایی واقعگرایانه از مشکلات خانوادگی در دههی هفتاد و گاه آینده ارائه دهد. میتوان گفت نخستین مجموعه داستان کوتاه تام هنکس کار خود فارست گامپ است.
کتاب با داستان سه هفته طاقتفرسا شروع میشود؛ ماجرای بیست و یک روز از رابطه روزمره مردی با دوست دخترش است که عملا او را از پای درمیآورد. از همان ابتدا نثر هنکس استوار و خلاقانه در بعضی بخشها با درونمایه طنز همراه است. در بخشی از این داستان میخوانیم: «دوستپسر آنا بودن مثل این بود که تحت آموزش نظامی واحدهای ویژه نیرو دریایی باشی و در عین حال در فصل گردباد به صورت تمام وقت در مرکز تحویل آمازون در پنهندل اوکلاهاما هم کار کنی.» لحن نوشته تا حدی آشنا به نظر میرسد، اما در عین حال آن احساس مردسالارانه آمریکایی را نیز منتقل میکند. یک مرد معمولی که به زندگی خود مشغول است و در عین حال با چیزهای مختلفی که وقتش را میگیرند روبهرو است. راوی در این داستان دوست دختری بسیار فعال دارد که سعی میکند او را نیز مانند خودش کند. در جریان تبدیل شدن راوی از فردی مبلنشین به فردی اهل غواصی، سالاد و تحرک، کمدی آشفتهای شکل میگیرد. این شخصیتها و دوستانشان در داستانهای مختلف ظاهر میشوند. آنها گروهی صمیمی از اعجوبههایی با جنسیت و فرهنگهای متفاوت هستند که در شمایل لیبرال هنکس از آمریکا بازتاب یافتهاند. آنها برنامه فضایی سورئال خود را به راه میاندازند و بعدا از سالن بولینگ سر در میآورند.
یکی دیگر از شخصیتها، هنک فیست، روزنامهنگاری است که تقلا میکند در عصر اینترنت جایگاهی برای خود دست و پا کند. غرولندها شوخطبعانهی او در رابطه با سرعت تغییر را میخوانیم: «شما قطعا ستون من و سایر چیزهایی که اکنون در دست دارید را با استفاده از یکی از چندین دستگاه دیجیتالیتان باز میکنید و میخوانید؛ شاید تلفن همراه یا ساعتی که باید هر شب شارژ شود.» این مفهوم، ترجیعبند داستانهای ماشین تحریر است. یکی از جذابترین داستانهای کتاب تام هنکس آلن بین به اضافه چهار است. داستان، ماجرای جذاب و سورئال چند دوست را روایت میکند که سفینهای فضایی را در حیاط خانه سر هم کرده و با آن به ماه میروند. داستانهایی که هنکس آنها را با مجموعه ماشینتحریرهای قدیمی خود نوشته: نوستالژیک، خودمانی و یادآور خاطرات. البته جلوهای ادبی نیز در داستان دیده میشود که نشان میدهد هنکس که بازیهایش روی پرده سینما همیشه دوستداشتنی و جذاب بوده میتواند نویسنده خوبی هم باشد.
فضای غبارآلود حاکم بر کل مجموعه، گاهی علاوه بر صدای هنک فیست به زبان داستان نیز رخنه میکند و گاه لحنش دردناک به نظر میرسد: «این همه شایعه، آنهم اینجا در روزنامه!» اما در عین حال نوعی سبک دوستداشتنی و خودمانی از داستانی به داستان دیگر حضور دارد. کلیشههای فراوانی در کتاب وجود دارد: کودکی داستان بابانوئل را «تمام و کمال» باور میکند؛ بازیگری از «ستاره بخت و اقبالش» به خاطر موقعیتی استثنایی تشکر میکند؛ خانمی در جایی به «به صندلیاش میخکوب میشود» و چند صفحه بعد «روی ابرها» است. نقش زنها در کتاب پررنگ است. در اولین داستان، آنا اینگونه توصیف شده است: «او هیکلی لاغر، ترکهای و ورزشکاریاش را حفظ کرده است؛ شاید به این دلیل که واقعا ورزشکار است.» کمی بعد در جایی میخوانیم: «موجودی خیرهکننده است، مثل سوپرمدل. با قد 180 و اندامی باریک و ورزشکاری.»
شخصیتهای داستانهای تام هنکس مثل ماشینتحریرهایی که هنکس برای خلق این شخصیتها به کار برده منحصر به فرد و جدا از افراد عادی هستند: غرولندهای گزارشگر سابق در «هنک فیست»، داستان غمانگیز بازیگر شهرستانی برادوی با وجود جزئیات جذابش، روایت هنکس از مهاجر غیرقانونی جالب و عجیب و داستانی دربارهی مادری تنها که با ابراز احساسات همسایهاش روبهروست، برخلاف انتظار و در عین حال اجتنابناپذیر است.
خواندن برداشتهای هنکس از زندگی سینماییاش در داستانهایش نیز جالب است. در هر داستان اشارهای به یکی از ماشینتحریرهای مجموعه هنکس شده و تصویر آن در صفحه شروع هر داستان آورده شده. داستانها شخصیت ماشینتحریرها را در خود نهفته دارند؛ آدمهای داستانهای تام هنکس هم همینطورند: تا حدی بامزه و گاه اعصابخردکن!
اجتناب از این احساس که شخصیتهای داستانهای کتاب یادآور نقشهای هنکس در طول فعالیت حرفهای موفقش در سینماست واقعا سخت است. برخی از صحنهها نیز یادآور فیلمهایی خاص هستند. برای مثال داستان «شب کریسمس 1953 » یادآور فیلم نجات سرباز رایان است. مهاجر داستان «برو کاستاس را ببین » خیلی با نقش هنکس در فیلم ترمینال متفاوت نیست؛ حتی بازتابی از کاپیتان فیلیپس هم در برو کاستاس را ببین به چشم میخورد. چندین داستان با فضای کم و بیش نمایشی در مجموعه وجود دارد. سفر رایگان به شهر نور درباره روری تروپ است؛ بازیگری که با بازی در کنار بازیگری ویلا ساکس در سومین قسمت مجموعهای به نام کاساندرا رمپارت ناگهان به بازیگری بزرگ تبدیل میشود. جالب است در این همین داستان هنکس پیوند نزدیکی با زندگی شخصیاش ایجاد کرده است. هنکس تجربهی بازیگری گمنام را روایت میکند که ناگهان با بازی در کنار یک شبه جولیا رابرتز در جدیدترین قسمت یک مجموعه فیلم، خود را در کانون توجه میبیند. خستگی سفر از شهری به شهر دیگر و بارها و بارها به سوالات ملالآور روزنامهنگاران بیذوق پاسخ دادن به خوبی تصویر شده است. اگر چه به نکتهای فوقالعاده در رابطه با هتلهای اروپایی اشاره میکند: اینکه بهترین هتلهای اروپا در گذشته ارتباطی با نازیها داشتهاند.
البته نقاط تاریکی هم در داستانها به چشم میخورد: خیانت، جنگ، ضیافتهای مطبوعاتی هالیوود. لحن هنکس به همان صراحت و خشکی لحن فیلمهایش و همان تنوع فیلمهایش در کتاب نیز بازتاب یافته است. هیچوقت نمیتوان حدس زد داستان بعدی چطور خواهد بود.
در به یاد ماندنیترین لحظات میتوان به خوبی ذوق ادبی هنکس را مشاهده کرد؛ از جمله این لحظه در اینها مکاشفات قلب من هستند: زنی ماشینتحریری معیوب میخرد و سپس به آموزههای مرد تعمیرکار در رابطه با تاریخ و مکانیک آنها گوش میدهد. نثری قوی به همراه گرایش بیش از حد به احساسات. در داستان آخرهفته خاص تصویر خانوادهی عالی آمریکایی در شب سال نو 1953 چنان شیرین است که به کسانی که قند خون بالا دارند توصیه میشود انسولین اضافه با خود داشته باشند، مبادا دچار کما شوند.
نمیتوان گفت این نقد است یا تحسین، اما خلق صحنههای ناب آمریکایی شبیه فیلمهای میهنپرستانهای نظیر آپولو 13 یا سالی برای هنکس از همه راحتتر است. خانواده واحدی فناناپذیر است که همه افراد آن مشترکا شیفته پدیدههایی نظیر خط آهن یا فرود بر ماه هستند و جنگ چیزی است که همسران را دلتنگ شوهران مهربانشان و پسران را مشتاق دیدار پدران قهرمان خود میکند.
با وجود این، رویکرد هنکس به این مجموعه جالب است. او از یکی از دلبستگیهای خود – ماشینتحریر– برای برقراری ارتباط بین داستانها استفاده کرده. هر بار منتظر فرا رسیدن این لحظه هستیم، لحظهای که این راز کوچک و لذتبخش ماشین تحریر، گاهی با ظرافت و گاهی آشکارا برملا میشود.
بنابراین، نتیجه واقعا مشخص نیست. مثل یک جعبه شکلات، واقعا نمیدانید قرار است چه چیزی نصیبتان شود. اما هنکس نویسنده خوبی است و حتی بدون شهرتش هم این داستانها به چاپ میرسیدند.
میتوان گفت داستانهای ماشین تحریر کتابی است که میلیونها خواننده آن را خوشنود و در عین حال غافلگیر میکند. به علاوه، این کتاب صدایی تازه و شگرف را با خود به دنیای داستاننویسی معاصر آورده که با آغوش باز از او استقبال میشود. صدایی که زیر پوسته روابط دوستانه، خانوادگی و عاشقانه رفته و با تیزبینی در رفتارهای متداول و روزمره کنکاش میکند.
داستانها در خانوادههای متوسط آمریکایی اتفاق میافتد. خانوادههایی که برخی کامل و برخی در هم شکستهاند، در برخی شوهرهایی خیانتکار و در همهی آنها کودکانی بامزه با مشاهداتی زیبا حضور دارند. هیچکس از دیگری، با هر گذشته و تاریخچهای، متنفر نیست. زن و شوهرهای سابق طوری با هم صحبت میکنند انگار تا به حال یکدیگر را ندیدهاند. همهی نژادها و قومیتها با هم کنار میآیند و هیچ تفکر بدی به ذهن هیچکس خطور نمیکند.
احتمالا کتاب به این دلیل داستانهای ماشین تحریر نامگذاری شده است که در هر داستان حضور ماشینتحریر آشکارا یا مبهم حس میشود. شاید هم کنایهای از گذر سریع زمان باشد- کهنگی ناگهانی و چیزهایی شبیه به آن. اگر نویسنده شخص سرشناسی نبود، احتمالا پیش از آنکه خوانندهها فرصت کنند در هر داستان به دنبال ماشینتحریر بگردند، ویراستار خطی بر این ایده میکشید.
داستانهای او گلچینی است از چند گونه داستانی مختلف که نشاندهنده توانمندیهای هنکس به عنوان نویسنده است. شاید هم قصد داشته از ابتدا این موضوع را منتقل کند، مبادا با انتشار اولین مجموعه داستانیاش در قالبی محدود قرار گیرد. برخی جذابتر هستند. برخی هم روندی کند و پایانی قوی دارند و تا مدتها پس از بستن کتاب با خواننده باقی میمانند.
*مجموعه داستان «داستانهای ماشین تحریر» نوشته تام هنکس با ترجمه محمد جوادی توسط نشر افق منتشر شده است.
سایر اخبار این روزنامه
پرواز ابدی فریبرز رئیس دانا به دلیل بیماری کرونا
اقتصاددان فرودستان درگذشت
جلال خوشچهره
عمو نوروز! لطفاً لبخند بزن
واکنش های جامعه به یک ویدئوی تخیلی بررسی شد
ابری با احتمال بارش بادمجان
آیا اپیدمی کرونا باعث شکست جهانی سازی میشود؟
آزمون دشوار اقتصاد جهانی در برابر کرونا
«ابتکار» وضعیت بازار در سال آتی را بررسی کرد
حال عجیب مسکن در سال 98
یادداشتی بر مجموعه داستان «داستانهای ماشین تحریر» تام هنکس
ماشین تحریر تام هنکس هنوز کار میکند
علت ریزش شاخص بورس بررسی شد
ابتلای هسته معاملات به ویروس کرونا حتی!
رئیسجمهوری در جلسه ستاد ملی مدیریت بیماری کرونا:
«در خانه بمانیم» شعار امسال ما باشد
رئیس قوه قضائیه:
اعطای مرخصی به ۸۳ هزار زندانی حرکتی جهادی بود
عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس:
هنوز با کرونا برخورد شعاری میشود