افغانستان، جنگ بر سر قدرت و نگرانی مردم

سبحان محقق
در افغانستان همه قطب‌های قدرت همدیگر را دفع می‌کنند و در روند سیاسی این کشور، هیچ کسی به دیگری اعتماد ندارد. شرایط جاری افغانستان محصول چند چیز است که در اوضاع و احوال کنونی، کلاف سردرگمی را به وجود آورده است و در ظاهر، نمی‌توان این کلاف را باز کرد و برای ملت واقعا مظلوم آن، چاره‌ای اندیشید.
افغانستان تاکنون وارث یک ساختارهای قبیله‌ای متصلب بوده است؛ چهار قومیت بزرگ تاجیک، ازبک، پشتون و هزاره دافع یکدیگر بوده و حاکمان کابل هم نقش داور را میان آنها داشته‌اند. هر چند از سال 1357، گرایش‌های قومی تحت‌الشعاع جنگ علیه ‌اشغالگران بوده است، ولی هر وقت که فرصتی پیش می‌آمد و بهانه‌ای مثل فتح نهادهای قدرت پیش می‌آمد، قومگرایی نیز از متن جامعه و از دل خاکسترهای جنگ سر بر می‌آورد و عرض اندام می‌کرد. به خاطر همین غلبه قومگرایی بر ناخودآگاه ملت افغانستان است که آنها اصولا جنبش طالبان را یک جنبش پشتونی می‌دانند و این گروه شبه‌نظامی هر چقدر هم تلاش کند، نمی‌تواند این ذهنیت ملت افغانستان را پاک کند. دیگر جریان‌ها و چهره‌های سیاسی و مجاهدین هم همین مشکل را دارند.
مشکل دیگر، بی‌اعتمادی و حتی تقابل چهارگانه دولت، طالبان، مردم و آمریکا است. ساختار سیاسی فعلی در مرکز و جریان مدعی قدرت، در حاشیه(طالبان) سال‌هاست که با تمام قوا علیه یکدیگر می‌جنگند، مناطقی را دست به دست می‌کنند، اما هیچ یک از این دو، دست برتر را ندارند.


مردم افغانستان را هم می‌توان در دو گروه جای داد؛ آن دسته از اقشار و اقوام که در مناطق غیرشهری و دور دست زندگی می‌کنند و آنهایی که در شهرهای بزرگ ساکن هستند. حاشیه‌نشین‌ها یا ساکنان مناطق دور افتاده، به شدت فقیر بوده و از هرگونه امکانات ابتدایی آموزشی، بهداشتی و خدمات اجتماعی محروم هستند. باور‌های این مردم نیز تحت تاثیر شرایط قبیله‌ای و محدود به همان چیزهایی است که از طریق اکابر، سران اقوام، ریش سفیدان و روحانیون محلی به آنها گفته می‌شود. اما به هر حال، یک چیز بر قوه تحلیل و فاهمه آنها غلبه دارد و آن، آموزه‌های نظم حاکم است. مردم مناطق و شهر‌های دورافتاده افغانستان، کالایی بسیار نسبت به آن احساس نیازمندی می‌کنند، «امنیت» است. آنها به این مرحله رسیده‌اند که هر فرد، گروه و نهادی که حاکم شود ، مشروع است ، به شرطی که امنیت را با خود بیاورد! همین قضیه باعث شده که مردم در جنگ و‌گریز میان نیروهای دولتی و طالبان، عملا بی‌طرف باقی بمانند. در شرایط فعلی کسانی به نیروهای دولتی(به عنوان درجه دار و یا افسر) می‌پیوندند که به شغل و پول نیاز دارند و در مقابل، عموما کسانی به طالبان می‌پیوندند که یکی از افراد خانواده و فامیل خود را در حملات نیروهای دولتی و آمریکایی‌ها از دست داده‌اند. البته، این موازنه زمانی به هم می‌خورد که مردم فکر کنند کار یکی از دو طرف تمام است و به طور طبیعی آنها جانب طرف پیروز را می‌گیرند! اما علاوه‌بر این بخش از جامعه، گرایش‌های سیاسی ساکنان کابل و دیگر شهرهای بزرگ افغانستان، با گرایش‌های سیاسی مردم شهرهای دور افتاده، تا حدودی متفاوت است، شمار زیادی از مردم شهرنشین هر چند دل خوشی مقامات رسمی ندارند و فساد سیاسی و ناکارآمدی نهادهای حاکم، باعث نارضایتی عمومی شده است، ولی آنها از طالبان واهمه دارند. طالبان در کشتار انسان‌های بی‌گناه، پرونده‌های سیاهی دارد و از این بابت، طبیعی است که مردم از طالبان بترسند. اما، ترس و واهمه شهروندان افغانستان از طالبان، فراتر از اینهاست؛ به اعتقاد آنها، اگر طالبان به قدرت برسد، زنان را از تحصیل محروم می‌کند ، به شیوه همه جریان‌های متاثر از وهابیت، سبک زندگی معمولی را بر مردم سخت می‌کند، با همسایگان جنگ و ستیز راه می‌اندازد.
اما، مردم شهرهای دورافتاده و حاشیه‌نشین‌ها به مقامات اعتمادی ندارند و به محاکم شرعی برای مسائل قضایی خود رجوع می‌کنند. از نگاه آنها، حاکمان کابل به همراه ‌اشغالگران آمریکایی مردم را می‌کشند و مشتی فاسد هستند. شاید یکی از علل گرایش شماری از حاشیه‌نشین‌ها به طالبان نیز همین باشد.
آمریکا به عنوان یکی از بازیگران عرصه سیاسی افغانستان، علی‌رغم 19 سال حضور و جنگ مداوم در این کشور، پایگاه بسیار متزلزلی دارند. آنها در حال حاضر همه نیروی خود را به کار گرفته‌اند تا از این بحران عبور کنند. البته، این به معنای خروج از افغانستان نیست.
در هر حال، بدون توجه به چنین بستر پیچیده‌ای ، نمی‌توان قضیه سوگند خوردن دو رئیس‌جمهور را به طور همزمان تحلیل کرد، اتفاقی که در عرصه سیاسی همه کشورهای دنیا بسیار نادر است.
یک کشور با دو رئیس‌جمهور!
افغانستان از دوشنبه گذشته دارای دو رئیس‌جمهور شده است! «اشرف غنی» در ارگ به‌عنوان رئیس‌جمهور تحلیف به‌جا آورد و همین مراسم نیز برای «عبدالله عبدالله» در کاخ «سپیدار» چند صد متری ارگ برگزار شد.
اشرف غنی خود را پیروز انتخابات می‌داند و عبدالله عبدالله نیز می‌گوید او بر اساس« آراء پاک» رئیس‌جمهور است. بهانه دیگر او این است که اگر عقب بکشد، به دموکراسی در افغانستان آسیب می‌زند.
جالب است که مراسم تحلیف دو رئیس‌جمهور برای یک کشور که در میان کشورهای جهان، بی‌سابقه است، با اتفاق نیز همراه بوده و به گفته منابع خبری، چند راکت به نزدیکی ارگ اصابت کرده است. این اتفاق باعث شده شماری از دیپلمات‌های خارجی شرکت‌کننده در مراسم تحلیف ‌اشرف غنی، این مراسم را ترک کنند.
نصیحت طالبان
اختلافات میان مقامات افغانستان به قدری بالا گرفته است که «ذبیح‌الله مجاهد» سخنگوی گروه طالبان، از در نصیحت وارد و به ‌اشرف غنی و عبدالله عبدالله یادآور شد که این اقدام آنها، صلح را به خطر می‌اندازد. مجاهد گفت، مقامات کابل به‌جای در افتادن با هم، با طالبان وارد مذاکره شوند و 5000 زندانی این گروه را آزاد کنند.
طالبان همچنین اعلام کرد که نمایندگان دولت کابل و طالبان برای نخستین بار در پایتخت قطر با هم دیدار کردند. این دیدار البته غیر رسمی بوده است.
در هر حال، موضع‌گیری ملایم طالبان، نشان می‌دهد که این گروه امضای توافق با آمریکا در دوحه را که 10 اسفند اتفاق افتاده را یک پیروزی بزرگ برای خود می‌داند و قصد دارد بدون استفاده از سلاح، قدرت را در افغانستان، قبضه کند. طالبان طی روزهای گذشته اعلام کرده بود که قصد دارد در افغانستان «امارت اسلامی » بر پا کند.
جمع‌بندی
پیشینه و تحولات جاری افغانستان می‌گوید که در این کشور همه چیز دافع هم هستند و ظاهرا کسی قصد ندارد دیگری را در قدرت جذب کند. از نگاه مردم افغانستان، آمریکا هم جنایتکار است و هم منافع خود را در افغانستان دنبال می‌کند و به هیچ مورد دیگری نمی‌اندیشد.
از نگاه آمریکایی‌ها، دولت کابل شریک خوبی برای واشنگتن نیست و آمریکا اگر قصد دارد در افغانستان اقدامی انجام دهد و اگر می‌خواهد که از این کشور در جهت منافع خود بهره بگیرد، باید با طالبان کنار بیاید. رابطه میان این دو نیز پیچیده بوده و خواهد بود.
همان طور که‌اشاره شد، بسیاری از مردم با طالبان میانه‌ای ندارند و بسیاری نیز مقامات سیاسی کابل را نمی‌خواهند. رئیس‌جمهور و رئیس‌اجرایی افغانستان نیز بدجوری با هم سرشاخ شده‌اند.
در این شرایط که همه برای خود و برای حزب و گروه و منافع خود نگران هستند، مردم نمی‌دانند که چه بکنند و در وضعیت بی‌سابقه‌ای گرفتار شده‌اند. مردم از جنگ خسته شده‌اند، از آمریکا بیزار هستند، از درگیری‌های مقامات هم تبری می‌جویند. با این حال، آنها چاره‌ای ندارند که طی ماه‌های آتی خود را برای جنگ داخلی بر سر قدرت آماده کنند.