روزنامه خراسان
1398/12/13
نفسی تازه کنیم...
روز گذشته، روز شورش علیه کرونا بود. ویروسی که تا اسمش میآید همه یکصدا شاکی میشوند و میگویند:«باز هم این؟!» واکنش خوانندهها به این ویروس متفاوت بوده است؛ اما چیزی که باعث شد از علیرضا افتخاری خواننده نامآشنای کشورمان و واکنش او بنویسیم، نوع برخورد او با این مسئله است. افتخاری در صحبتهایش، در خصوص زیادهخواهی و فرصتطلبی برخی افراد در این روزهای سخت، واکنش نشان داده است. در ادامه جزئیات بیشتری دراینباره خواهیم گفت.لبخند به لب مردم باز میگردد
مولانا شعری دارد که در یکی از بیتهای آن میگوید:«مرگ اگر مرد است آید پیش من/ تا کنم خوش در کنارش تنگتنگ». افتخاری با همین بیت سر حرف را بازکرده و به تسنیم گفته است:«در این فضای وانفسا، با این مهمان ناخوانده (ویروس کرونا) مقداری حواسمان به روحیه بچهها و بزرگ سالانمان باشد. در خریدهایمان دقت کنیم که برخی از وسایل را زیادی نخریم. ممکن است همان وسیلهای که ما تعداد زیادی از آن را خریدهایم، شخص دیگری دُکان به دُکان دنبالش بگردد و ما تعداد زیادی از همان وسیله را در خانه جمع کرده باشیم. ممکن است خوشحال باشیم که ما تعداد زیادی مثلا اَلکل یا ماسک یا مواد ضدعفونی کننده در خانه داریم که شاید همه آن ها هم به کارمان نیاید. امروز باید ایثار کنیم. این دردی که امروز در جامعه ایجاد شده، یک کنکور و امتحان شایستگی در درگاه خداوند متعال است؛ باید ببینیم که آیا راه باز میکنیم به دلهای همدیگر؟ آیا میتوانیم دردی از دردهای همدیگر را بکاهیم! امیدوارم من به جای همه شما کرونا بگیرم، چون روحیهام بالاست و میتوانم با این بیماری مبارزه کنم. البته که این بیماری به مرور زمان تمام میشود. بیایید کمی از مسائل دنیوی دور شویم تا روزگارمان بهتر شود. این نوید را میدهم که خیلی زود لبخند به لب تمام مردم ایران باز میگردد.»
از افکار بچهگانه دست برداریم
صحبتهای علیرضا افتخاری بخش دیگری نیز داشت که ربطی به موسیقی و آواز پیدا نمی کرد اما قابل تامل بود. روی بعدی صحبت او با دلار و کاسبان دلار بود. او در این باره گفت:« امروز که در صف دلار میایستید و دلار میشمارید، همان دلار به شما آسیب میزند. از کجا معلوم که همین رگههای دلار به ما ایرانیها آسیب نزده باشد؟ بیاییم دستمان، روحمان و روانمان را به حکم وجدان جلا دهیم و کمتر به دنبال بد شدن فضا باشیم. کمتر به دنبال این باشیم که فضا آسیب پذیرتر باشد و کمتر به دنبال این باشیم که با گران شدن دلار، داراییهایمان افزایش یابد. بیایید دست از این افکار بچهگانه برداریم .»
چراغ امید «سایه» در سیاهی «کرونا»
هوشنگ ابتهاج و سیدعلی صالحی ۲ شاعر نامدار معاصر برای آرامش مردم دست به قلم شدند
گروه ادب و هنر - قدرت کلمات و از آن مهمتر ادبیات را نمیتوان دست کم گرفت. گاهی یک بیت شعر یا یک جمله ادیبانه حال شما را از این رو به آن رو میکند؛ یعنی میتواند حالتان را از بد به خوب تغییر دهد یا برعکس! در این روزهای سخت که انگار همهمان در گردنهای پر پیچ و خم گیر افتادهایم، نیاز به امیدواری و آرامش مهمتر از هر چیزی است. ادبیات با قدرت فوقالعادهاش میتواند این آرامشِ رفته را به ما برگرداند. روز گذشته یک شعر و یک متن از دو استاد بزرگ ادبیات معاصر فارسی منتشر شد که خواندنشان برای همه امیدبخش است.
نفسی تازه زیر سایه شعر معاصر
اصلاً دیدن چهره هوشنگ ابتهاج با آن محاسن سفید و صورت آرام، خودش به تنهایی آرامش را به دلت میآورد. ویدئوهای شعرخوانی سایه یکی از پربازدیدترین ویدئوهای فضای مجازی، به ویژه در میان ادبدوستان است. حالا در این روزهای پراضطراب، دختر سایه ویدئویی جدید از پدرش منتشر کرده که در آن شعری امیدوارکننده خطاب به مردم و دوستدارانش میخواند؛ شعری که گذر از این مرحله را نوید میدهد و میگوید اگر چه سخت است، اما نفسی تازه کن و دوباره به راهت ادامه بده: «این همه راه آمدی آری بنشین خستهای و حق داری/ نفسی تازه کن نمیدانم چند مانده است از شب دشوار/ تا رسیدن هنوز باید رفت، کار سخت است و راه ناهموار». 29 فوریه، یعنی 10 اسفند قرار بود به مناسبت تولد این شاعر معاصر، شب شعری در کلن آلمان برگزار شود. همه چیز آماده بود اما ویروس کرونا آن را لغو کرد. یلدا ابتهاج با انتشار این ویدئو در صفحه شخصیاش نوشت: «امید که این فیلم کوتاه بعد از ضرورت به تعویق افتادن برگزاری شب شعر در کلن آلمان، مرهمی بر روزهای سخت امروز ما و همچنین نویدبخش روزهای آینده ما باشد».
به معجزه امید باور داریم
سید علی صالحی، شاعر خونگرم خوزستانی هیچگاه خودش را از مردم کشورش جدا نمیداند. او در این روزها هم که با بحران ویروس کرونا مواجه ایم، دست به کار شده و با قلم نابش خطاب به این ویروس، متنی بلند بالا نوشته است که بخشهایی از آن را میخوانید: «تو نشانی را غلط آمدهای. تو بیرخصت... رگزنِ ملتی آمدهای که در هر شرایطی، مهیاست تا برای زندگی بمیرد. من در روستای مَرغاب به عهد طفولیت و نوجوانی بارها مُردم از ملال طاعون، وبا، مالاریا، سرخک، حصبه و بیماریهای مخوف و مخفیِ دیگری که مردم بیپناهِ آن ایام از سرِ بیخبری آنها را کار جن و نفرین آل و «چی» و «کُهمیر» مینامیدند. باری در این ایام، هم باز این مردم با دست خالی به جنگ ویروسِ وحشت میروند. تو نمیتوانی ما را نسبت به معجزه امید... بیباور کنی. خانواده مشترکِ بشری از گردنه این بیم و از سلاسلِ این بلا عبور خواهد کرد. فرض که صباحی سر در ستم، بسیاران را درو کردی، فرض لگد نخست را تو زدی، با سوتِ پایان چه خواهی کرد؟!»
سایر اخبار این روزنامه
تقدیر زائران و عالمان از اقدامات آستان قدس در پیشگیری از کرونا
و حالا «سه شنبه بزرگ» دموکرات ها
هشدار صریح دادستان خراسان رضوی به کاسبان کرونا
بازداشت مهاجم پرسپولیس در فرودگاه لندن
تاثیر توافق طالبان و آمریکا بر ایران
از کرونا تا چک برگشتی
ویروس ناهماهنگی در مدیریت کرونا
معمای حساب و کتاب تولید ماسک
نفسی تازه کنیم...
فرصت سوزی 68 روزه نظام بانکی در حذف سودمرکب
رکوردزنی بورس با هضم کرونا
تغییر تاکتیک مبارزه پلیس با سرقت بعد از شیوع کرونا
معاینه« سرزده» مراکز معاینهفنی