روایت سه روز بستری در بیمارستان مسیح دانشوری



الهام فخاری
عضو شورای شهر تهران


یک روز، روزی که نمی‌دانیم کی، بازخوانی خواهیم کرد. این روزهای اسفند ۹۸ را در نماها و نوشته‌ها بازشناسی می‌کنیم. هم قهرمانی و ازجان‌گذشتگی دارد و هم پستی و پلشتی. این روزها اگر که روزهای سخت نامیده شوند آینه‌ای پیش‌روی ما گذاشته‌اند. ترس‌ها و بی‌پروایی‌هایمان را می‌شود در چنین روزهایی دید، ترک‌خوردن باورها و ناباوری‌هایمان را هم. تنهایی‌ها و تعامل‌ها و چیرگی لایه دیگری از جهان و زندگی که نامش را فضای مجازی گذاشته‌ایم این‌جا این‌هنگام روشن‌تر از همیشه تجربه می‌شود. از ناباوری و شوخی گرفتن‌ها تا آشوب و هراس‌زدگی‌ها، از ترس یا پرخاش تا هم‌دلی و شادباش در نوشته‌های این روزها هست. شاید روزی پژوهشگر مردم‌شناسی این‌ها را کاوش کند یا روان‌شناسی این سندها را برای سنجش روا بداند. پیش از آنکه ویروس بیماری بیاید، اینجا در همین فضای مجازی پیش رفته بود. آنها که بلدند این‌ هنگامه‌ها را برای پرکردن جیب خود بپایند، انبار پرمی‌کرده‌اند بی‌آنکه بدانید و بدانیم. کسانی هم که باید بلد باشند پیش از آوارشدن مسأله و هول مصیبت ، کارهایی کنند و روندها را دقیق بپایند انگار در هیاهوها ناپیدا بودند. چند روز بستری و بودن در کانون بیماران درگیر کرونا به‌ من کمک کرد تا نمایی از درون یک رویداد تاریخی را بنویسم و با ابزارهای فضای مجازی به بیرون برسانم. چیزی که شاید بیماران در کوران بیماری‌های واگیر و فراگیر قرن به آن دسترسی نداشتند. همه آنچه در آن بخش‌ها می‌گذرد حماسه نیست و کم‌محلی و گاهی شاید تندی هم هست؛ و همه بیماری سرفه‌های جان‌خراش و خفگی نیست و بهبود و آرامش پس از طوفان هم هست. شاید چیزی که بیش از همه درگیرم کرده این است که در ترس از مردن برخی آدم‌ها انگار برمی‌گردند به همان خوی جنگل! تن و روان بیمار باید تنهایی را طاقت بیاورد و با طرد و تندی‌ها هم روبه‌رو می‌شود. این فقط در میان ما رخ نداده وقتی به روند رفتارها در کشورهای گوناگون نگاه کنیم واکنش آغازین برخی همین‌جور است.
تنها ماندنی که به ناگهان از دیگران جدایت کنند و ببرند و ندانی که آیا دوباره بیرون می‌آیی یا نه! به گمانم تجربه روان‌شناختی بیماری و واپس‌زدگی(طرد) توان ایمنی بدن را هم می‌تواند مسأله‌دار کند وگرنه روند بیماری برای بسیاری افراد چندان شدید نیست. شاید این روزهای آخر سال ۱۳۹۸ که سالی سراسر چالش خودساخته و دیگری‌ساخته برای ایرانیان بود، آینه‌ای باشد برای خودمان که سواد و بازخورد بهداشتی‌مان چگونه مسأله‌ساز است و شاید آمدن کروناویروس این را بیش از همیشه به ما نشان داد. آینه‌ای که نشان داد ما سواد و بازخورد‌مان به بهداشت روان و مهارت‌های اجتماعی هم دچار مسأله است. آینه‌ای که می‌توان قدرش را دانست و برای بهبود آن را به‌کار گرفت، برای پرداختن به خیلی کارها که جدی نگرفته‌ایم یا آینه‌ای که شاید هنوز هم با همه این هول و هراس برخی نخواهند در آن چهره واقعی خود را ببینند.