ایستگاه آخر بازی اردوغان

اردوغان این روزها بر سر ادلب با پوتین سرشاخ شده است، تقابلی که در رویکردهای زیگزاگی او طی سال های اخیر تعیین کننده است. روزی که حزب عدالت و توسعه به رهبری اردوغان در ترکیه به پیروزی رسید، سیاست خارجی خود را براساس تنش صفر با همسایگان اعلام کرد. اما به مرور نگاه‌های تاریخی و پرخاشگرایانه او و دولتش نمایان شد. تا جایی که در آغاز بحران سوریه تبدیل به یکی از بازیگران اصلی دمنده در آتش درگیری‌های سوریه شد. جمله معروف «تا چند ماه دیگر در مسجد اموی دمشق نماز می‌خوانم» نماد این پرخاشگری است.این وقایع در موازات بی‌اعتمادی ترکیه به غرب و ناامیدی از امکان ورود به اتحادیه اروپا در جریان بود. رویایی که برای سه دهه دولت‌های ترکیه را به برده اطلاعاتی و سیاستی غرب تبدیل کرده، کم کم رنگ باخته و واقع گرایی را جایگزین کرده بود. موضوعی که با تضعیف درونی اتحادیه اروپا و برخی رفتارهای دولت آمریکا تقویت هم شده بود.این وضعیت اردوغان را به چرخش استراتژیک متمایل کرد. او که جنگنده روس را در نزدیکی مرز شمالی سوریه زده بود به ناگهان چنان دوستی با پوتین به هم زد که حتی احتمال لغو شدن خرید اف35 های آمریکایی را نیز به جان خرید. موضوعی که ارزشش بیش از یک سری جنگ افزار بود و نشانه‌ای از جدایی ترکیه از ناتو و شریک تاریخی  اش  یعنی آمریکا محسوب می‌شد.توافق سوچی و راه دادن روس‌ها به ترکیه برای فتح بخش‌هایی از شمال سوریه، قسمتی از همین مسیر دوستی بود که به نظر می‌رسید قرار است تداوم داشته باشد. تداومی برای چرخش استراتژیک ترکیه از غرب به شرق؛ اما واقعیت‌های روی زمین در سوریه دوباره شرایطی را برای اردوغان به وجود آورد که درباره عمق این دوستی از خود سوال کند. ورود برق آسای ارتش سوریه به استان ادلب و محاصره پست‌های نظارتی ترکیه و حتی بمباران برخی نیروهای ترک به منزله رد کردن خط قرمزهای ترکیه توسط دوستان بلوک شرق بود؛ حرکتی که اردوغان را وادار به خط و نشان کشیدن نظامی کرد، اما در طرف دیگر ارتش سوریه و دولت‌های ایران و روسیه با آرامش کامل صرفا نظاره‌گر این رجز خوانی‌ها بودند و به کار خود ادامه می‌دادند. درواقع اردوغان تازه فهمیده که در یک چرخه نظامی-سیاسی گیر افتاده است. چرخه‌ای که هربار در آن ارتش سوریه پیشروی برق آسا می‌کند، اردوغان اعتراض می‌کند و روسیه به ترکیه قول می دهد درگیری متوقف شود و جنگ برای مدتی متوقف می‌شود، اما سرزمین‌های فتح شده توسط سوریه پس داده نمی‌شود و باز این چرخه تکرار می‌شود تا جایی که چیزی از سرزمین های در دست تروریست‌ها باقی نماند. حالا اردوغان قصد کرده در مقابل این چرخه بایستد، اما تمام تحلیل گران می‌دانند این بار دیگر نمی‌توان با حمایت تسلیحاتی از تروریست‌ها، چرخه مذکور را متوقف کرد چراکه خط‌های دفاعی آنان در ادلب و حلب سقوط کرده و جنگ را روی زمین باخته‌اند. حالا اردوغان اگر در تصمیم خود جدی باشد، فقط یک راه دارد و آن هم ورود نظامی مستقیم است. در واقع او بین دو گزینه مخیر شده؛ یکی درگیری نظامی مستقیم با ارتش سوریه که معنایش جنگ غیرمستقیم (و شاید حتی مستقیم) با روسیه خواهد بود یا اجازه پیشروی به ارتش سوریه و از دست دادن کامل ادلب که به معنای از بین رفتن اهرم فشار اصلی ترکیه در سوریه است.اما در یک لایه عمیق‌تر اردوغان در مقابل انتخابی دشوارتر قرار دارد. وی که قبل از این تمایل خود را   به شرق نشان داده بود، حالا باید تداوم آن تصمیم یا قطعش را اعلام کند. این جاست که اردوغان تذبذب خود را نمایان می‌سازد. وی در اتخاذ یک راهبرد واحد و ثابت برای سیاست خارجی دولت اسلامگرا اما سکولار ناتوان است. به نظر می‌رسد این ناتوانی اردوغان به علت نبود پایه‌های محکم فکری و فلسفی در سیاست خارجی وی است. عنصری که خود را به وضوح در سیاست خارجی کشورها نشان نمی‌دهد اما درپس پرده تصمیمات همیشه اثرگذار است.  کشورهایی می‌توانند در جهان کنونی اثرگذار باشند که درپس تاکتیک های خود نگاهی عمیق  و بلند مدت دارند ،نه آن که صرفا براساس وقایع روز تاکتیکی کوتاه مدت را انتخاب ‌کنند. این همان اشکال اردوغان است، استفاده کوتاه مدت از تاکتیک های سیاسی بدون توجه به راهبرد‌های مبتنی بر یک نظام فکری عمیق؛ به بیان دیگر اردوغان به علت نداشتن نظام فکری در پس سیاست خارجی خود نمی‌تواند ثبات سیاسی داشته باشد و تصمیم نهایی خود را برای بلند مدت بگیرد. به همین دلیل در هر لحظه می توان اتفاقی غیرقابل پیش‌بینی را از وی انتظار داشت و از همین جهت است که در دهه گذشته او همیشه بین غرب و شرق مذبذب بوده و نتوانسته انتخاب نهایی خود را انجام دهد. کمک مستقیم نظامی و همراهی اخیر ارتش ترکیه به تحریرالشام -که شاخه رسمی القاعده در سوریه است- نشان از همین چندگانگی و سردرگمی راهبردی ترکیه دارد.هم اکنون به نظرمی رسد ترکیه با دخالت دادن طرف هایی که هیچ ارتباطی با قضیه بحران سوریه ندارند، سعی می کند فشار سیاسی بر روسیه را افزایش دهد و با ترساندن اروپا از موج آوارگان، فشار اروپایی ها را بر روسیه بالا ببرد واز طرف دیگر از روسیه در موضوع ادلب امتیاز بگیرد، اما به نظرمی رسد ادلب ایستگاه آخر بازی اردوغان باشد و او در این بازی نیز شکست خواهد خورد دلیل آن هم روشن است و آن یک دلیل بیشتر نیست هیچ کشوری از حاکمیت خود وخاک خود صرف نظر نمی کند.