روزنامه آرمان ملی
1398/11/30
نگاه فرهنگی غير رسمی سلبريتیهای پوشالی درست كرد
مهمترين دليل کم انگيزه شدن مردم براي مشارکتهاي مدني چه ميتواند باشد؟ريشه از بين رفتن انگيزه را بايد در برخي عملکردها جستوجو کرد. برخي در دههها گذشته بيش از آنکه دنبال نخبهگرايي باشند بهدنبال نخبهزدايي بودهاند. هنگامي که نخبگان جامعه به حاشيه رانده شوند جامعه با فضاي پوپوليستي مواجه ميشود و تصميمها هم در همين فضا گرفته ميشود. نتيجه فضاي پوپوليستي نيز احتمال دارد به آنارشيسم اجتماعي برسد، به شکلي که شما نميدانيد براي حل مشکلات جامعه بايد با چه مسئولي صحبت کرد. به قول شاعر: «کفاره شراب خواريهاي بيحساب/ مخمور در ميان رندان نشستن است». نخبگان و انديشمندان جامعه مانند طبيب هستند که بايد دردهاي جامعه را درمان کنند. با اين وجود در جامعه ما برخي با کنار گذاشتن نخبگان و انديشمندان اجازه حل مشکلات جامعه را نميدهند. در جامعهاي که نخبگان خانهنشين شوند جامعه از نخبههاي خود محروم شده و چه بسا افراد کمبنيه تاثيرگذار باشند و جامعه را به سمتي هدايت کنند که دردها و آلام مردم جامعه افزايش يابد. هنگامي که از دستور پزشک سرپيچي شود در مسير افول قرار ميگيريم. بيماري که حاضر نيست به نسخه پزشک و تيغ جراحي تن دهد، بايد منتظر وضعيتهاي سخت باشد. در چنين وضعيتي است که نگاهها يکسويه ميشود.
آيا اتفاقاتي مانند آنچه که در آبانماه شاهد بوديم نتيجه چنين وضعي است؟
اتفاقاتي که در آبانماه رخ داد يکباره و دفعي رخ نداده و ريشه در گذشته دارد. اعتماد مردم مانند سپردههاي بانکي است که مردم در اختيار بانک قرار ميدهند. در شرايطي که برخي مسئولان توانايي کافي براي بهرهبرداري از اين سپردهها را ندارند، جامعه به نقطهاي ميرسد که ديگر سپردههاي خود را در اختيار مسئولان قرار نميدهد. اين وضعيت درباره هر دو جريان سياسي اعم از اصولگرا و اصلاحطلب وجود دارد. مردم انتظار دارند که وضعيت معيشتي آنها بهبود يافته و امکانات رفاهي آنها افزايش داشته باشد. در طول چهل سال گذشته سه نسل روي کار آمدهاند. در شرايط کنوني اگر يک استاد دانشگاه حرفهاي دهه شصت را در کلاس دانشگاه بزند با واکنش دانشجويان مواجه خواهد شد. واقعيت اين است که دغدغههاي نسل جديد تغيير کرده و امروز مسائلي مهم شده که قبلا داراي اهميت نبود. امروز مفهوم زندگي براي مردم اهميت بيشتري پيدا کرده و دنبال بهتر کردن وضعيت زندگي خود هستند. اين در حالي است که دولت و ديگر نهادها در برآورده کردن مطالبات مردم ناتواني لازم را به کار نميگيرند. موضوع امروز جامعه اين نيست که چه کسي رئيسجمهور است و يا چه گروهي در مجلس حضور دارد، شايد اگر در انتخابات سال96 آقاي رئيسي نيز بهعنوان رئيسجمهور انتخاب ميشد وضعيت جامعه به همين شکل بود. مساله مهم اين است که در طول دهههاي گذشته از سپردههاي مردم که در اختيار مسئولان قرار داشته به خوبي استفاده نشده است که امروز بتوانند به مردم نشان دهند پاسخگوي دغدغههاي آنها خواهند بود. به همين دليل در وضعيتي قرار گرفتهايم که از يک طرف دست دولت خالي است و از سوي ديگر نيازهاي جامعه در زمينههاي مختلف به سرعت در حال افزايش است و در اين شرايط مشکل بزرگي که در حال رخ دادن است، افزايش شکاف بين فقير و غني است. در يک پروسه دو ساله، چند درصد مردم زير خط فقر قرار گرفته و اکنون خط فقر به طبقه متوسط و حتي طبقه متوسط به بالارسيده است.
اين وضعيت چه چشماندازي پيش روي جامعه قرار خواهد داد؟
اراده براي تغيير وجود دارد اما اراده تنها کافي نيست، ضمن اينکه زمان را تا حد زيادي از دست دادهايم و نبايد بيشتر از اين زمان از دست برود. روشنفکران و نخبگان جامعه بارها از کم شدن تنشها سخن گفتهاند اما کسي اهميت نداد و به جاي شکل گرفتن آشتي ملي و همگرا شدن همه مسئولان، نخبگان را به حاشيه رانده و از سرمايههاي جامعه به خوبي استفاده نکرديم. متاسفانه در سالهاي گذشته همه پلها را پشت سر خود خراب کردهايم و در مسيري قرار گرفتهايم که نتيجه عملکرد اشتباه ديروز است. به همين دليل جامعه در وضعيت دشوار قرار گرفته است.
جريانهاي سياسي چه نقشي در بياعتمادي امروز داشتهاند؟
گروهها و احزاب سياسي حيات خود را به انتخابات گره زده، دو هفته قبل از انتخابات ظهور ميکنند و دو هفته بعد از انتخابات به استراحت ميپردازند. ارتباط احزاب با تودههاي مردم قطع شده و به همين دليل اين احزاب به جاي اينکه درگير مشکلات مردم باشند با خود درگيرند. به همين دليل نيز در زمان انتخابات تنها اطراف خود را مشاهده ميکنند و با فراموشي قاطبه اصلي جامعه ليست انتخاباتي ارائه ميکنند. اين افراد گمان ميکنند ايران1370 همان ايران1380 يا1390 است. اين در حالي است که اينگونه نيست و ايران امروز با گذشته تفاوتهاي معنادار دارد. امروز در اغلب کشورهاي جهان و در قارههاي مختلف با طرح مطالبات مردمي مواجه هستيم. نيازهاي اجتماعي به مرحلهاي رسيده که اگر دولتها از برآورده کردن آن ناتوان باشند، جامعه به سمت ناهمسو حرکت ميکند. احزاب و گروههاي سياسي گمان ميکنند اگر يک جلسه برگزار شود و سخنراني کنند، با قاطبه جامعه و نخبگان ارتباط برقرار کردهاند، اما اين برداشت اشتباه است. هنگامي که مديران جامعه و يا ليدرهاي احزاب با روشنفکران و فرهيختگان جامعه ارتباط مستمر و عميق برقرار کنند، جامعه به سمت اميدواري حرکت ميکند. فضاي انتخاباتي، فرصت خوبي است که بتوان وضعيت جامعه را رصد کرد و کاستيها را ديد. برخي از کانديداهاي انتخاباتي، در رويکردي پوپوليستي هياهو و غوغا ميکنند تا وارد مجلس شوند. نمايندهاي که وارد مجلس ميشود بههيچ وجه نبايد با گروههاي قدرتمند وارد بدهبستان شود. او بايد در همه حال مردم را در نظر داشته باشد و آنها را فراموش نکند. سياست مانند بازي فوتبال است و براي پيروزي در زمين مسابقه نميتوان تنها از خانواده و نزديکان خود در زمين استفاده کرد، بلکه بايد از بهترين و موثرترين بازيکنان استفاده شود تا بتوان در زمين مسابقه به پيروزي رسيد. سوال مردم اين است؛ کساني که در ليستهاي انتخاباتي دو جريان سياسي قرار گرفتهاند چه تخصص و ويژگيهاي مديريتي دارند که در مواجهه با بحران و چالش بتوانند از خود خلاقيت نشان داده، بحرانها را حل کرده و اجازه ندهند زندگي مردم تحتالشعاع مشکلات قرار گيرد؟ بدون در نظر گرفتن همه توان کشور و با طرد نخبگان تاثيرگذار وضعيتي ايجاد ميشود که نتيجه آن را مشاهده کردهايم.
ديدگاه شما درباره بررسي صلاحيتها و عدم تاييد يا عدم احراز برخي از چهرههاي شناخته شده اصلاحطلبان چيست؟
برخي مسئولان ميخواهند در قرن بيست و يکم جامعه را مانند قديم و بدون رعايت اقتضائات امروز مديريت کنند. بنده انتظار داشتم قبل از انتخابات با توجه به شرايط کشور عنوان شود همه کساني که از توانايي کافي برخوردار هستند در انتخابات کانديدا شوند، حتي اگر نظر انتقادي داشته باشند. در چنين شرايطي امکان به وجود آمدن يک هيجان سياسي و اجتماعي وجود داشت و مردم با انگيزه بالايي در انتخابات شرکت ميکردند. امروز جمهوري اسلامي در چهل و يکمين سال خود قرار دارد. به همين دليل به پختگي رسيده است. نسل جديد نياز به مديريت دقيق علمي دارد.
چرا فرهنگ بهعنوان يکي از مهمترين عوامل تاثيرگذار در جامعه ايران در سالهاي دولت آقاي روحاني زير لواي اقتصاد و سياسي گم شد؟
آقاي روحاني چندان رابطهاي قوي با جامعه فرهنگي نداشت. يکي از مشکلات اصلي دولت اين بود که بيشتر وقت و هزينه دولت را صرف مسائل خارجي کرده و به داخل کشور توجه کمتري داشت. وضعيت به شکلي است که افراد ديگري نيز در کابينه ايشان حضور ندارند که بتوانند با جامعه نخبه و فرهنگي کشور ارتباط داشته باشند. دولت داراي بازوهايي است که بايد در زمينههاي خود فعاليت داشته باشند و با نخبگان جامعه در ارتباط باشند. اين در حالي است که در دولت آقايروحاني چنين اتفاقي رخ نداده است. در شرايط کنوني رفتارهايي که برخي با هنرمندان کشور ميکنند بيسابقه است. بهعنوان مثال توهين يک فرد در صداوسيما به خانم کارگردان توهين به اين صنف و زنان جامعه ايران است. دليل اينکه همه مردم براي تشييع پيکر سردار سليماني به خيابانها آمدند اين بود که شهيد سليماني بين مردم تفکيک قائل نميشد و مردم را دستهبندي نميکرد. ايشان همه مردم را متعلق به اين کشور ميدانست و براي همه احترام قائل بود. اخلاق و منش سردار سليماني بود که سبب اجماع ملي و تشييع ميليوني شد وگرنه چنين اتفاقي رخ نميداد. متاسفانه اين منش در دولتمردان مشاهده نميشود. به همين دليل نيز شعارها و وعدههايي مطرح شده در عمل شکل واقعيت به خود نگرفت و به نااميدي بيشتر در جامعه دامن زد.
آيا عدم رابطه مسئولان با هنرمندان تحت تاثير نقش سلبريتيها قرار نگرفته و آيا سلبريتيها آدرس درست دادهاند؟
جامعه ظرفيت پذيرش هنرمندان واقعي را از دست داده و به همين دليل آنها را طرد کرده است. به همين دليل سلبريتيها که در واقع قهرمانان پلاستيکي جامعه هستند جاي هنرمندان واقعي جامعه را گرفتهاند. اين افراد که از عمق و بينش کافي اجتماعي و فرهنگي برخوردار نيستند از ارائه راهحل براي مشکلات ساده جامعه نيز ناتوان هستند و در بزنگاههاي حساس قافيه را ميبازند. اين در حالي است که روشنفکران و هنرمندان واقعي در بزنگاههاي حساس براي مشکلات جامعه راهحل ارائه ميکنند و با جريانسازي فکري جامعه را جلو ميبرند. کساني که ديروز بادکنک سلبريتيها را در عرصه هنر ايران باد کردند امروز نتيجه آن را مشاهده ميکنند. جامعهاي که محمدرضا شجريان و حاتميکيا را تحمل نميکند دچار وضعيتي ميشود که بايد با فيلمهاي سطحي خود را سرگرم کند. در چنين شرايطي افراد سطحي نيز با نگاه به گيشه فيلم ميسازند و جيب خود را پر از پول ميکنند. قهرمانان پلاستيکي جامعه توانايي اجماعسازي و جريانسازي فکري خود را در جامعه از دست دادهاند. اگر سريالهايي که امروز از صداوسيما پخش ميشود را با سريالهاي دهه هفتاد مقايسه کنيد متوجه ميشويد که در چه وضعيت فرهنگي قرار گرفتهايم. امروز کساني که سريالهاي پرمحتوا و عميق ميساختند کجا هستند و چرا جاي خود را به افرادي دادهاند که فاقد صلاحيت کافي براي سريالسازي هستند؟ موسيقي که در دهه هفتاد ساخته ميشد امروز کجاست؟ اين موسيقي که امروز مردم و جوانان گوش ميدهند داراي چه جايگاه هنري است؟ اگر ارزشمندي کلام و بافت و ساخت موسيقي امروز را با موسيقي دهههاي گذشته و به خصوص قبل از انقلاب مقايسه کنيد متوجه ميشويد که نه تنها موسيقي کشور پيشرفت نکرده ، بلکه با عقبگرد و انحراف مواجه شده است. اين وضعيت در شعر نيز وجود داشته و شعراي گذشته با کلام فاخري شعر ميسرودهاند که اشعار کنوني فاقد آن هستند. سلبريتيها نتيجه نگاه فرهنگي در پشت پرده هستند. هنگامي که جامعه دچار انحصار شود، مجبور ميشود با عينک سياسي به مقوله فرهنگي نگاه کند و در نتيجه با پديدههاي کاذبي مانند سلبريتي مواجه ميشود.
سایر اخبار این روزنامه
بدون صندوق رأی وضع تاريکتر از امروز می شود
تردید اصولگرایان در معرفی سرلیست!
بانک مرکزی وایجاد فضای اعتماد
چرا انتخاب آرامش، چرا اولویت فرهنگ!
بهزاد و مسئولیتشناسیهای بیپایانش
نقش تعیین کننده زنان در انتخابات پیش رو
دلار به زیر ۱۴ هزار تومان برمیگردد
شکست مشکوک کشتیگیر ایران در قهرمانی آسیا
۴ تا ۱۰ سال حبس
نگاه فرهنگی غير رسمی سلبريتیهای پوشالی درست كرد
امروز رای دادن یک وظیفه شرعی است
رسانههای داخلی بيش از خارجیها ضد دولتاند
روحانی در مقابل مخالفتها زود عقبنشینی نکند