چرا انتخاب آرامش، چرا اولویت فرهنگ!

 
 
 
 


 
در طول 40 سال پس از انقلاب و در کابينه دولت‌ها و مجالسي که بر ما آمد و رفت داشته‌اند، تا‌کنون کم نبوده و نيستند خيل شازده‌ها و شاه‌داماد‌هاي نماينده و مدير و بالا‌نشين‌زاده تصميم‌ساز و تصميم‌گير، که عناويني چون دکتر و اقتصاد‌دان و صاحب‌نظر و کارشناس اقتصادي را يدک مي‌کشند. همچنان‌که کم نبوده و نيستند از دانشکده‌ها و اساتيد محترم اقتصاد که در دالان مجالس و اتاق دولت‌ها، مشاورت موثر نداشته باشند و تئوري‌ها و نظرات‌شان دخيل در طرح‌هاي ريز و درشت و فراگير اقتصادي و اجرايي نبوده باشد. عيب از اقتصاد و اقتصاد‌دان‌هاي مظلوم و دل‌سوخته نيست، اگر نظريات اقتصادي و دانش ايشان به تنهايي مي‌توانست دواي درمان باشد، اين قضاياي معلومي که در بالا اشاره شد، خود حجت و دليل مکفي بود تا اقتصاد ايران در آستانه 1400 که بايد جشن بلوغ دوباره‌اي مي‌داشت؛ در بستري از غم و رنج بيماري‌هاي مزمن و کهنه، از تب و تاب تامين آب و نان ايرانيان نسوزد و بر خود نپيچد و چون پدران و مادران من و شما، خسته و شرمگين فرزندانش نباشد. کسب علم و مطالعه دانش بشري در مديريت جامع‌نگر جامعه يا توجه به آن و تجارب موفق بشر، به کنار و هيچ؛ ايشان که وصف‌شان در بالا رفت، هم‌اکنون حتي به تجارب شخصي آزمون و خطاهاي فردي در سال‌هاي طولاني جلوس بر کرسي‌هاي مديريتي و تقنيني خود نيز، بي‌توجه‌اند و جالب آنکه، از آن جوانکان ديروز و پيران‌دير امروز، در اوراق تبليغاتي و انتخاباتي خود، ژکوند‌وار، در حالي که به افق خيره شده‌اند، فيگور لبخند مي‌گيرند و همچنان اولويت اقتصاد و تامين معيشت روزمره مردم را بر بالاي لبخند تلخ‌شان، تيتر مي‌زنند. ايشان مقصر در حال و روز بد من و شماي کارمند و معلم و کارگر و آزادکار و پير و جوان و زن و مرد هستند، کساني که با ناشايستگي و بي‌عدالتي هر کدام حتي چند ده سال است وزير دولت و وکيل مجلس بالا‌نشين انقلاب پابرهنگان هستند و حالا همچنان براي ارضاي دنيا‌پرستي خود، حتي در کهنسالي و به رسم اين دنياي بي‌وفا، دوباره کودک بازيگوش هوس‌ها و بازيچه و سرگرم اسباب‌بازي شياطين شده‌اند. برخي از ميان چپ‌هاي متنبه‌‌‌شده به ناراستي و راست‌هاي متنبه نشده چپ کرده و ايشاني که امروز با پوسترهاي پروپاگانداي وقيحانه خود، شعار اولويت بهبود سياست و اقتصاد يا مديريت در رفع مشکلات آني و معضلات عادي شهروندان را فريبکارانه فرياد مي‌زنند و در جنگ قدرت با رفيقان رقيب‌شان، چون گرزي يکديگر مي‌کوبند، خود معماران ويراني‌هاي اين شهر و ديار و تا الان و چندي پيش واليان و حاکمان پر‌زر و زور و پرخرج و برج اين بلاد بوده و هستند
ادامه صفحه9