علیرضا صدقی فقر راهبرد در جبهه اصولگرایی

انتخابات یازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی می‌توانست از هر سو برای اصولگرایان یک موقعیت کم‌نظیر و بلکه بی‌نظیر محسوب شود. آن‌ها در هیچ زمان دیگری تا این اندازه بر رقیب اصلاح‌طلب خود برتری نداشتند. پس از پیروزی‌های متوالی و مستحکم اصلاح‌طلبان در انتخابات ریاست جمهوری (دو دوره)، مجلس شورای اسلامی، مجلس خبرگان رهبری و شوراهای اسلامی شهر و روستا (در کلان‌شهرها) طی سال‌های 92 تا 96 که موقعیت مناسبی را برای این جریان سیاسی ایجاد کرده بود، چرخش ناگهانی مناسبات جهانی و بین‌المللی از جمله راهیابی تیم دونالد ترامپ به کاخ سفید که منجر به خروج ایالات متحده از برجام شد، از یک سو و تعلل و سستی برخی دولتمردان و تنگ‌نظری‌های فراوان نسبت به اصلاح‌طلبان از سوی دیگر موجب شد تا شرایط اصلاح‌طلبان به طور کلی تغییر کند.
این تغییرات در کنار بمباران تبلیغاتی بنگاه‌های رسانه‌ای جریان اصولگرایی که از موهبت همراهی تمام و کمال صدا و سیما در سانسور بی‌سابقه دولت و مجلس نیز بهره‌مند بودند، باعث شد تا بدنه اجتماعی جریان اصلاحات فاصله‌گذاری مشخص با مسئولان منتخب در دولت و مجلس را در دستور کار قرار دهد. این همه به علاوه بروز برخی ناآرامی‌ها و اعتراضات اجتماعی در دی ماه 96 و آبان ماه 98، چون هیزمی بر تنور پایگاه اجتماعی اصلاح‌طلبان عمل کرده و شرایط را تا حد زیادی برای آنان مخاطره‌آمیز کرد.
در سوی دیگر میدان، جریان‌های برانداز و مخالفان سوگندخورده جمهوری اسلامی نیز در حرکتی هماهنگ تمام ارکان اصلاح‌طلبی در جامعه ایران را نشانه رفتند و هر مواجهه اصلاح‌طلبانه‌ای را تخطئه و تخریب کردند. به دیگر بیان، حمله سه‌جانبه اصوگرایان، براندازان و اعتراضات اجتماعی که دولت، مجلس و در یک کلمه اصلاح‌طلبان را باعث و بانی مشکلات متعدد کشور معرفی می‌کردند، تصویری به غایت متزلزل از پایگاه رای اصلاح‌طلبان به نمایش گذاشت.
مجموعه این عوامل موجب شد تا اصولگرایان شادمان از بروز این وضعیت، پیش از موعد جشن پیروزی بگیرند و مجلس یازدهم را یکسره از آن خود بدانند. همین شادی زایدالوصفِ پیش از پیروزی، به پاشنه‫آشیل این جریان در نبرد انتخاباتی پیش رو تبدیل شد. آن‌ها که تصور می‌کردند ـ گرچه تصور خطایی هم نداشتند ـ بدون تردید پیروز انتخابات یازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی هستند، قبل از ورود به مجلس و برگزاری انتخابات سعی کردند به تقسیم غنائم بپردازند. درحقیقت این تقسیم غنائم پیش از موعد شکاف‌ها و اختلاف‌های عمیق این جریان را آشکار کرد تا جایی که آن‌ها از دشمن فرضی شکست خورده و نتوانستند در تهران به یک لیست واحد دست پیدا کنند. این وضعیت تا جایی پیش رفته است که جریان اصولگرایی در حال حاضر با 4 لیست در انتخابات تهران حضور دارد. ارائه 4 لیست از یک گفتمان سیاسی، آیینه تمام‌نمای برنامه‌ریزی‌ها و استراتژی‌های آنان برای سال‌های آتی کشور است.


در این شرایط پرسش‌هایی بسیار جدی مطرح می‌شود. گفتمانی که نمی‌تواند در یک انتخابات ساده که رقیب حتی توانایی بستن یک لیست کامل را به سختی به دست آورده است به وحدت برسد، چطور می‌تواند موضوعات مهم مملکتی را سامان دهد؟ بروز این حجم وسیع از اختلافات حل‌نشدنی در جریانی که خود را مالک جمهوری اسلامی می‌داند چه دلیل یا دلایلی دارد؟ بر فرض پیروزی این گفتمان در انتخابات پیش رو، چه تضمینی برای کنار گذاشتن اختلاف‌ها در مسائل مهم مملکتی وجود دارد؟
و بی‌شمار پرسش‌های دیگر که البته پاسخی یکسان دارند. به نظر می‌رسد جریان اصولگرایی از مشکل «فقر تئوریک» رنج می‌برد. به بیان دیگر، آن‌ها هیچ استراتژی و راهبرد مشخصی برای اداره امور کشور ندارند. درحقیقت آن‌ها در مخالفت با رقیب ـ حتی رقیب فرضی ـ هویت پیدا می‌کنند. به طور طبیعی تجمیع قدرت در دست چنین جریانی نمی‌تواند ره‌آوردی درخور برای مُلک و میهن داشته باشد.