رابطه فساد و فقر

محمداحسان متقی‪-‬ امروزه فساد تبدیل به یکی از پدیده‌های مهم در عرصه توسعه اقتصادی شده است و چنان اهمیتی در معادلات توسعه اقتصادی و اجتماعی یافته است که شاخص‌های متفاوتی برای سنجش فساد ایجاد شده و سازمان‌های بین المللی، اقدام به سنجش میزان فساد در کشورها و دولت‌ها و رتبه‌بندی آنها می‌کنند. به عبارتی میزان فسادستیزی و شفافیت به یکی از شاخص‌های توسعه یافتگی تبدیل
گشته است.طبق آمارها، 5 درصد تولید ناخالص داخلی جهان در فساد به دام افتاده است و 33درصد شرکت های جهان حداقل یک بار اقدام به عملی فسادانگیز کرده‌اند و بیش از هزار میلیارد دلار در ادارات دولتی رشوه پرداخت می شود.
در مقاله‌ای به بررسی رابطه فساد و فقر ملت‌ها پرداخته شده است که نشانگر همبستگی معنادار این دو مهم می باشد. برای مثال کشورهایی که دارای رتبه فساد بالا در میان کشورهای جهان هستند، ۲۲ تا 55 درصد از جمعیت آنها دارای فقر هستند. این گزارش نشان می دهد اگر کشورهای در حال توسعه بتوانند فساد را کنترل نمایند و قوانین حوزه تقویت شفافیت و مبارزه با فساد را نهادینه و عملیاتی نمایند، درآمد سرانه آنها در بلند مدت تا ۴ برابر افزایش پیدا کرده و کسب‌وکارهای درون کشور سالانه ۳درصد افزایش خواهد یافت. نکته جالب توجهی که این مطالعه نشان می دهد این است که فقرا و مستضعفان، بخاطر افزایش شکاف طبقاتی ناشی از فساد و کاهش توان خرید کالاهای اساسی، بیشتر از سایر طبقات اجتماعی، هزینه ناشی از فساد را تقبل می نمایند. حال سوال اینجاست کشوری که یکی از پایه های اساسی اش توانمندسازی مستضعفین هست در راه مبارزه با فساد چقدر موفق بوده است؟ و نهادهای قانونگذار و نظارتی و اجرایی آن تا چه حد اقدامات سازنده ای انجام داده اند؟
با این اوصاف سوال اساسی اینجاست: با توجه به آمارهای مجمع جهانی اقتصاد، 5 درصد تولید ناخالص جهانی به طور متوسط توسط فساد بلیعده می شود، این میزان در اقتصاد ایران چقدر است؟ آیا تاکنون مجلس و سایر نهادهای نظارتی اقدام به سنجش سهم فساد از اقتصاد ایران کرده است؟ قانون انتشار و دسترسی آزاد به اطلاعات چرا هنوز نتوانسته در میان دستگاه‌های نظارتی و اجرایی جایگاه واقعی‌اش را پیدا کرده و نهادینه شود؟ آیا صرف تصویب قوانین برای مبارزه با فساد کافیست؟ یا مجلس و نمایندگانش بعد از تصویب قانون های مرتبط می بایست به نظارت بیش از پیش اجرای آنان پرداخته و خلاهای قانونی و اجرایی را


رفع نمایند.
بی‌شک رواج و گسترش فساد عوامل مختلفی داشته است اما مهم ترین دلیل چنین گسترشی، ضعف نهادهای فانونگذاری و نظارتی می‌باشد که بایستی به تقویت و بهبود نقش خود بپردازند. اگر به کشورهای دارای فساد اندک نگاهی اجمالی بیندازیم، خواهیم دید این کشورها دارای قوانین بازدارنده فساد قوی و نهادهای اجرایی و نظارتی توانمند می باشند و به جای نزاع ها و برخوردهای سیاسی، به دنبال ریشه کن کردن پدیده فساد فارغ از هر جهت گیری سیاسی هستند.