چگونه سیاست‌های کنونی آمریکا آنها را در قبال چین ناتوان ساخته است؟ چالش‌های واشنگتن در برابر اژدهای زرد

محمدرضا ستاری
در اوج استعمار چین و در حالی که این کشور درگیر اشغال، جنگ داخلی و مشکلات اقتصادی بود، جمله‌ای منصوب به یک سیاستمدار آلمانی وجود دارد که می‌گوید: نگذارید این اژدهای خفته بیدار شود، که در غیر این صورت همه چیز را خواهد بلعید.
اکنون پس از گذشت دهه‌ها از آن زمان، چین علاوه بر رشد اقتصادی خیره کننده‌اش، به قدرتی نظامی، اطلاعاتی و نیز صنعتی تبدیل شده است. قدرتی که نه تنها نظم پساکمونیسم را به چالش کشیده است، بلکه کشورهای غربی به خصوص ایالات متحده را برای مهار آن دچار مشکل کرده است. یک برآورد از توسعه قدرت اقتصادی و نظامی چین نشان می‌دهد که آنها اکنون با اختلاف 5 درصدی دومین اقتصاد جهان پس از آمریکا هستند و اگر روند رشد اقتصادی آنها تا سال 2030 به همین منوال باقی بماند، از ایالات متحده پیشی خواهند گرفت. این مسئله نه تنها چینی‌ها را در راس قدرت اقتصادی دنیا قرار خواهد داد، بلکه سبب خواهد شد که به پشتوانه چنین موضوعی، قدرت اول نظامی جهان نیز باشند. به همین دلیل است که بسیاری از کارشناسان معتقدند راهبرد اصلی امنیت ملی آمریکا در قرن 21 مهار و جلوگیری از قدرت روز افزون چین است و در این رابطه سیاست‌های بین‌المللی و منطقه‌ای آمریکا رقم خواهد خورد.
رقابت با چین اجتناب‫ناپذیر است


در این راستا، نشریه فارین افرز آمریکا با تمرکز بر چنین چالشی از سوی ایالات متحده در گزارشی، رقابت میان واشنگتن و پکن را اجتناب‌ناپذیر می‌داند، اما بر سر اینکه این رقابت باید چگونه باشد و اکنون چگونه رقم می‌خورد، اما و اگرهایی مطرح کرده است. گفته می‌شود که سیاست‌های تجاری چین برای اقتصاد داخلی و بین‌المللی آمریکا که زیر بنای هژمونی جهانی این کشور محسوب می‌شود، هزینه بردار بوده است. چینی‌ها اکنون صراحتاً مایل به پیشی گرفتن از آمریکا در تمامی حوزه‌ها هستند و گفته می‌شود که تا سال 2030 بودجه نظامی آنها نیز از ایالات متحده بیشتر خواهد شد. پکن نه تنها اکنون در حوزه تجارت، بلکه در حوزه فناوری، اطلاعاتی و حتی نفوذ در سازمان‌های بین‌المللی مانند سازمان ملل متحد تهدیدی جدی برای منافع آمریکا طی سال‌های پیش رو است. هر چند اکنون دونالد ترامپ رسماً آماده مقابله با چین بوده و در این خصوص جنگ تجاری گسترده‌ای را نیز با پکن آغاز کرده، اما بسیاری از صاحب‌نظران داخلی آمریکا از نحوه مواجهه کشورشان با اژدهای زرد ابراز نگرانی کرده و معتقدند که ادامه این روند می‌تواند به ظرفیت‌های ایالات متحده ضربه بزند.
اگرچه ایالات متحده از زمان جنگ جهانی دوم به این سو یکی از بازیگران مهم عرصه جهانی بوده و در تمامی نقاط دنیا حضور و مداخله داشته است و مقابله با چین نیز ادامه روند سیاست خارجی این کشور محسوب می‌شود، اما الی راستر از مرکز امنیت جدید آمریکایی به فارین افرز می‌گوید: افزایش ناگهانی تعرفه‌ها و محدودیت‌های تجاری برای چین، به کشاورزان و تولیدکنندگان آمریکایی ضربه زده است. تقویت سخت افزاری آمریکا برای دفاع از منافع این کشور در آسیای شرقی و پاسفیک، کافی نیست و این موارد با چالش‌های اقتصادی، تکنولوژیکی و ایدئولوژیک چین مقابله نخواهد کرد. در این میان حتی ائتلاف‌سازی بین‌المللی برای مهار چین از سوی آمریکا نیز به مشکل بر خورده است.
با این حال نادیده گرفتن قدرت روزافزون چینی‌ها برای آمریکا نیز بحث برانگیز خواهد بود. زیرا دست آنها را برای نفوذ اقتصادی، سیاسی و نظامی در سراسر جهان باز خواهد گذاشت. به همین دلیل است که ایالات متحده نیاز به یک استراتژی جدید برای مقابله با رقیب اصلی خود یعنی چین دارد. به گفته تحلیلگران هرچند تاریخ سیاسی آمریکا پس از جنگ جهانی دوم توامان با چنین چالش‌هایی در عرصه بین‌المللی بوده و سبب تغییرات ساختاری در فرآیندهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی این کشور در داخل شده است، اما تمامی این تجربیات گذشته دلیلی بر جوابگو بودن روند قبلی برای مقابله با چین نخواهد بود. اکنون برای آمریکا درگیری نظامی با چین به یک فاجعه ختم می‌شود.
چینی‌ها پیشتاز عرصه‌های نوین علمی
اگر مقابله با چین از سوی قشر مترقی آمریکا نادیده گرفته شود، آنگاه ممکن است این امر در داخل آمریکا به دست تندروهایی بیفتد که هیچ گونه ابایی از برخورد نظامی با چین ندارند. به همین دلیل لازم است برای مقابله با چین در ابتدا یک سیستم سرمایه‌گذاری داخلی در مقیاس بزرگ آن در همه زمینه‌ها صورت بگیرد. کارشناسان آمریکایی معقتدند که برای مقابله با چین ابتدا لازم است اولویت سرمایه‌گذاری عمومی در زمینه تحقیقات علمی و توسعه در دستور کار قرار بگیرد. هرچند گفته می‌شود که بخش خصوصی در آمریکا یکی از پیشروترین بخش‌ها در جهان است، اما سرمایه‌گذاری‌های فدرال در علوم و تحقیقات پایه در حدود 66 میلیارد دلار در سال 2017 میلادی بوده است. یعنی چیزی در حدود 1.7 درصد بودجه کل کشور. این در حالی است چنین رقمی نصف سرمایه‌گذاری آمریکا در بخش علوم و تحقیقات پایه در 1960 میلادی است. در حالی که چین به سرعت در حال سرمایه‫گذاری در زمینه فناوری‌های جدید مانند هوش مصنوعی، ارتباطات کوانتومی و زیست‌شناسی است، دولت ترامپ با وجود افزایش سرمایه‌گذاری در تحقیقات هوش مصنوعی در بودجه سال 2021، همزمان کاهش چشمگیری در هزینه‌های تحقیق و توسعه در آژانس‌های مهم علمی نظیر بنیاد ملی علوم، موسسات بهداشت ملی و فناوری اعمال کرده است. از سوی دیگر در حالی که آمریکا به دلیل فقدان استراتژی مناسب در بیوتکنولوژی در حال از دست دادن مزیت خود در توسعه پزشکی است، چینی‌ها سرمایه‌گذاری گسترده‌ای را در زمینه فیزیک کوانتومی صورت داده‌ و اکنون نه تنها در این زمینه از بسیاری از کشورهای غربی پیشی ‌گرفته‌اند، بلکه در حال جلوزدن از ایالات متحده نیز هستند. در این میان طبق گزارش فارین افرز، رقابت با چین ممکن است علاوه بر تغییر در ساختارهای آموزشی آمریکا، نیاز به یک بازنگری جدی در سیاست‌ مهاجرت این کشور نیز داشته باشد. چین اکنون با بیش از 1.3 میلیارد نفر جمعیت، در بازه زمانی سال‌های 2000 تا 2015 فارغ‫التحصیلان خود را در رشته‌های علوم و مهندسی به بیش از چهار برابر گسترش داده است. حتی پیش‌بینی می‌شود که تعداد فارغ التحصیلان چینی در تمامی رشته‌های دانشگاهی در طول یک دهه آینده 300 درصد افزایش پیدا کنند. این در حالی است که اروپا و آمریکا در خوشبینانه‌ترین حالت خود انتظار افزایش 30 درصدی فارغ‫التحصیلان دانشگاهی را دارند.
همچین برنامه هزار استعداد چینی که منجر به جذب شهروندان خارج از چین و نیز افراد خارجی می‌شود، در آینده به پکن این امکان را می‌دهد تا در زمینه استعدادهای برتر علمی، فناوری و مدیریت با جهان رقابت کنند. در این رابطه آمریکا با توجه به نوع جامعه و فرهنگ اجتماعی‌اش توان بالاتری از چین برای بهره‌گیری از این مزایا را دارد، اما در حال حاضر سیاست مهاجرتی ترامپ به میزان زیادی این پتانسیل مهم را ناکارآمد کرده است. لذا امروز چالش‌های پکن، ایالات متحده را ناچار به بازنگری در سیاست‌های خود کرده و از آنجا که واشنگتن برای حفظ موقعیت جهانی خود ملزم به رقابت جدی با پکن است، نیاز دارد تا با جامعه جهانی به خصوص اروپا برخلاف آنچه که تاکنون ترامپ عمل کرده است وارد همکاری شود.