تشدید ناپایداری اقلیم با مدیریت جزیره‌ای

   [امیرحسین احمدی] ‏«مدیریت حوضه‌های آبریز در سطح کلان تبدیل به سوال بزرگی شده است.» این حرف جعفر ‏غفاری شیروان، عضو هیأت‌مدیره انجمن علوم مهندسی آب است که سال‌ها زندگی خود را صرف ‏چگونگی مدیریت منابع آبی کشور کرده است.  ‏
پنجشنبه، هفدهم بهمن‌ماه، هجدهمین کنفرانس ملی هیدرولیک آب ایران در دانشکده فنی دانشگاه تهران ‏برگزار شد. غفاری شیروان سخنران این برنامه می‌گوید مدیران اجرایی کشور در مدیریت حوضه‌های آبریز ‏نه به‌طور فرابخشی و حتی درون‌سازمانی که به‌طور فردی فکر می‌کنند. گویی هر سازمان جزیره‌ای جداگانه ‏و دورافتاده از سازمان‌های دیگر است که هیچ نقطه مشترک یا مسأله واحدی بین فعالیت خود و جزیره‌های ‏کنار دستش نمی‌بیند: «در اقلیم و سرزمین ما ناپایداری اتفاق افتاده است که رفع آن نیاز به نگرشی جدید ‏دارد. البته مدت‌هاست این نگرش مطرح شده، اما حرکت جدیدی در بخش‌های مدیریتی کشور می‌طلبد. ‏محدودیت‌ها مشخص است، اما چگونه باید آنها را مدیریت کرد؟ آیا این مدیریت صرفا مختص بالادست، ‏یعنی حاکمیت و دولت و بدون توجه به پایین‌دست یعنی مردم امکان‌پذیر است؟»‏
او هدف‌گذاری مدیریت اقلیم ایران را «پایداری آن» می‌خواند، اما به بیان هدف و گفتن اینکه پایداری اقلیم ‏اولویت است، بسنده نمی‌کند: «پایداری در حوضه‌های آبریز می‌تواند با مدیریت به هم پیوسته آب و خاک  ‏اتفاق بیفتد. با این نگاه مدیریتی که به سرزمین وجود دارد، هر کدام از بخش‌های مختلف، جداگانه تکالیف ‏خود را انجام می‌دهند بدون اینکه با هم ارتباطی داشته باشند و بدانند نبود هماهنگی میان آنها باعث تشدید ‏ناپایداری اقلیم خواهد شد.»‏ دولتی‌ها ارتباط بین بخشی ندارند
همکاری و هماهنگی بخش‌های مختلف برای مدیریت حوضه‌های آبریز کشور، هر چند مهم و حیاتی است اما ‏چگونگی اجرای آن هم به همان اندازه اهمیت دارد: «توجه کنیم که در هر حوضه آبریز ‏باید همبستگی بین بخش‌ها اتفاق بیفتد. از سطح برنامه‌‌ریزی گرفته تا مرحله اجرا. بازیگران دولت و دولتی‌ها نه‌تنها با ‏مردم که باید با خودشان هم آشتی کنند. مشکل ما این است که بخش‌ها به تنهایی و با توجه به ‏مأموریت‌هایی که برایشان تعریف شده، بدون اینکه ارتباط بین بخشی داشته باشند، کار خود را انجام ‏می‌دهند. منابع‌شان هم از طریق دولت تأمین شده و طبیعی است که میان آنها توجه به مردم هم کم‌رنگ باشد. ‏برای مثال در حوضه آبریز دریاچه ارومیه اقداماتی انجام شده اما هنوز در سطح دستگاه‌های اجرایی یعنی ‏دولت و حاکمیت باقی مانده است. به سخن دیگر، همکاری با مردم و همکاری میان‌بخشی اتفاق نیفتاده است. ‏تخصیص آب دریاچه ارومیه سه و یک‌دهم‌ میلیارد مترمکعب است ولی با وجود اقداماتی که انجام شده ‏است، این سه و یک‌دهم ‌میلیارد متر مکعب تخصیص آب به دریاچه ارومیه میسر نشده است و با این ‏رویکرد، باز هم به این عدد نخواهیم رسید. در نتیجه باید حرکتی بین بخشی اتفاق بیفتد که متأسفانه ‏با وجود تلاش ستاد احیای دریاچه ارومیه هنوز عملکرد بخش‌های مختلف هماهنگ نشده است.»‏ مدیریت یکپارچه آب و خاک ضامن پایداری اقلیم


مدیریت یکپارچه آب و خاک و نگاه فرابخشی به آنهاست که از نظر غفاری شیروان پایداری اقلیم را در ‏ایران ضمانت می‌کند؛ مسأله‌ای که به گفته او از دهه 80 مطرح بود: «باید به طرف مدیریت یکپارچه آب و ‏خاک برویم و این هم با مدیریت تک‌بخشی اتفاق نمی‌افتد. دهه 80 در سازمان برنامه و بودجه بحث‌ ‏هماهنگی بخش‌های مختلف مطرح بود، برای همین برنامه‌های فصل آب را با فصل خاک هماهنگ کردند ‏که در حوضه‌های آبریز و برنامه آب و خاک یک برنامه واحد وجود داشته باشد، اما وزیر قبلی جهاد کشاورزی ‏از زمانی که منسوب شد، با وجود اینکه این طرح در دولت تصویب شده بود، اعلام کرد: «من مسأله جابه‌جا ‏کردن مدیران را در داخل وزارتخانه دارم و به انجام این کار نمی‌رسم.»‏
نبود هماهنگی مدیریتی میان بخش‌های مختلف از نظر این کارشناس حوضه آب مهم‌ترین مسأله‌ای است که ‏مانع رسیدن اقلیم به پایداری می‌شود: «به هم پیوستگی مدیریتی مشکل ماست، وگرنه از نظر علمی، فنی، ‏اجرایی و حتی منابع مشکلی وجود ندارد و تنها مشکل همبستگی و هماهنگی در مدیریت کشور است. هنوز ‏در داخل دولت، وزارتخانه‌ها با هم هماهنگ نیستند و هر کدام دیدگاه خودشان را آن هم نه با رویکرد ‏بخشی و سازمانی که با رویکرد فردی اعمال می‌کنند.»‏
‏  
سرانجام پژوهشی درباره میزان گردوغبار ایران
شاید همین نبودن یکپارچگی مدیریتی که غفاری شیروان از آن سخن می‌گفت، باعث شد سخنرانان دیگر ‏کنفرانس بر اساس پژوهش‌های خود درباره وضع امروز اقلیم ایران هشدار دهند؛ هشدارهایی که بیم ‏ناپایدارتر شدن محیط ‌زیست ایران را اسفناک‌تر از امروز می‌داد. علی‌محمد طهماسب، دبیر ستاد ملی مبارزه با ‏گردوغبار در ابتدای سخن خود خبر از پژوهشی داد که به میزان گردوغبار در ایران پرداخته بود و برای ‏شروع، از وضع کلی گردوغبار و غبارخیزی در ایران گزارش داد؛ کاری که ظرف دو ‌سال گذشته انجام و ‏حدود دو هفته پیش تمام شده است. درنهایت نتیجه این پژوهش را با وضع تالاب‌های کشور و وضع ‏غبارخیزی در تالاب‌های کشور منطبق کرد.‏
طهماسب درباره ماهیت و چگونگی انجام  پژوهش خود گفت:   «در انجام بحث تعیین میزان و شدت ‏غبارخیزی در کشور پهنایی را به مساحت 70‌میلیون هکتار که احتمال می‌دادیم غبارخیزی دارد، تعیین ‏کردیم. در این مسأله میزان بارش و وضع زمین‌شناسی ایران را هم در نظر گرفتیم. برای تعیین شدت ‏کانون‌های بحرانی گردوغبار در کشور از اطلاعات زمینی و از اطلاعات سنجش از راه دور، آمار و اعداد و ‏ارقام ثبت‌شده در سازمان هواشناسی نیز استفاده کردیم. برای بحث زمین، چهار شاخص پوششی گیاهی، ‏نقشه رطوبت خاک و پوشش سنگ‌فرش یا موجودات غیر زنده سطح زمین و بافت خاک را که مهم‌ترین ‏عوامل موثر در تشدید یا کاهش غبارخیزی بودند، ملاک عمل قرار دادیم. همچنین نقشه فرسایش‌پذیری ‏سرزمین را از منظر فرسایش بادی تولیدشده در کشور که مساحت آن نزدیک به 32‌میلیون هکتار بود در ‏نظر گرفتیم.»‏ بیشترین گرد و غبار ایران در فصل بهار و تابستان
در این پژوهش درنهایت میانگین شاخص طوفان محلی محاسبه شد و این نتایج به دست آمد: «در گردو‏غبار داخلی واحدهای ما بیشتر محلی هستند و نتیجه گرفتیم که تمام جنوب و جنوب غرب و از سوی دیگر ‏شرق و شمال شرق کشور درگیر بحث مربوط به طوفان محلی و گردوغبار هستند.»‏
به گفته این کارشناس گردوغبار، بیشترین میزان گردوغبار ایران در فصل‌های بهار و تابستان اتفاق می‌افتد ‏که البته جزئیات آن در استان‌های مختلف متفاوت است: «براساس تمام این اطلاعات شدت غبارخیزی یا ‏مقدار غبارخیزی را در واحد زمان و در واحد سطح برای کل کشور به دست آوردیم. این اطلاعات درباره مدلی ‏که مورد قبول جامعه جهانی است، انجام شد.»‏ مسأله غبارخیزی هر استان برنامه‌ریزی خاص خود را می‌خواهد
طهماسب همچنین درباره ضرورت برنامه‌ریزی‌های متفاوت مختص مسأله گردوغبار هر استان گفت: «چون ‏دامنه‌ها در استان‌های مختلف متفاوت بود، ما به دنبال این بودیم که برنامه‌ریزی استانی برای گردوغبار ‏انجام شود، چراکه مسأله گردوغبار در سیستان‌وبلوچستان و گردوغبار سمنان و آنچه در تهران رخ ‏می‌دهد، تفاوت‌هایی دارد و با توجه به ابعاد زیستی و اجتماعی که این استان‌ها دارند، برنامه‌ریزی‌های ‏مختص به خود را می‌طلبد.»‏
سخن او به این معنی است که مثلا اگر منطقه‌ای بیابانی از نظر شدت فرسایش بادی یا غبارناکی یا ‏غبارخیزی خیلی شدید است، اما تراکم جمعیتی آن بالا نیست و همین جمعیت هم به صورت پراکنده زیست ‏می‌کند، باید برنامه‌ریزی آن با منطقه‌ای باشد که این ویژگی‌ها را ندارد. مثل جایی که فرسایش بادی و ‏غبارخیزی کمتری دارد ولی زیست بیشتر و متمرکزتری در آن وجود دارد و ممکن است خسارت‌پذیری ‏بیشتری داشته باشد: «بنابراین بعد از اینکه این مدل را برای کشور طراحی کردیم، برای تک‌تک استان‌ها ‏هم همین‌کار را انجام دادیم. بر مبنای آن دامنه‌ها را براساس حساسیتی که هر استان دارد، تغییر دادیم. در ‏نهایت میانگینی برای کشور به دست آمد که میانگین فصلی بود. این میانگین مشخص کرد در فصل بهار و ‏تابستان شدت‌ و پراکنش گردوغبار بیشتر است.»
به گفته طهماسب برای جمع‌آوری اطلاعات گردوغبار کشور پنج‌سال منتهی به 94 بررسی شده است: ‏‏«دلیل اینکه پنج‌سال منتهی به 94 را انتخاب کردیم این است که بیشترین میزان گردوغبار کشور در طی ‏این دوره پنج ساله اتفاق افتاده و درواقع بدترین حالت را انتخاب کردیم که بگوییم شدیدترین حالتی که در ‏گذشته بوده است در یک دوره عمومی می‌تواند به چه شکلی باشد.»‏ کرمان، غبارخیزترین استان ایران
طهماسب با بیان اینکه نقشه کانون‌های فرسایش بادی و طوفان گردوغبار 34 و 6 دهم‌میلیون هکتار مساحت ‏دارد، گفت: «گام بعدی که درحال برنامه‌ریزی برای اجرای استانی آن هستیم، این است که 15دستگاه اجرایی ‏کنار هم قرار گیرند و بتوانند گردوغبار را مدیریت کنند. مقدار کمّی غبارناکی در محیط هم به دست‌آمده ‏است. برای مثال استان کرمان با مساحت بیش از 5‌میلیون هکتار بیشترین سطح غبارخیزی را در کشور ‏دارد و چیزی حدود 2‌میلیون تن گردوغبار از سطح استان کرمان بلند می‌شود و درنهایت چهارمحال‌و‏بختیاری که حدود 5‌هزار هکتار غبارخیزی دارد، کمترین استان غبارخیز کشور است.»‏
آنها این گزارش را درنهایت به رئیس سازمان محیط‌زیست ارایه کردند و وضع گردوغبار کشور را به ‏تفکیک استان‌ها در اختیار آنها قرار دادند: «این سازمان با توجه به جایگاهی که دارد می‌تواند از ‏سازمان‌های دیگری مثل وزارت جهاد کشاورزی مطالبه‌گری و پیگیری کند. ما کارگروهی ملی ‏هستیم که مطالبه‌گری از دستگاه‌های دیگر می‌کنیم اما من برای نخستین گام وضع موجود را با مناطقی انطباق ‏دادم که تحت مدیریت سازمان حفاظت از محیط‌زیست است. سازمان می‌تواند سراغ وزارت جهاد کشاورزی ‏برود و درباره زراعت در مناطق مختلف و نسبت آن با غبارخیزی بپرسد یا سراغ سازمان جنگلداری برود که هر ‏مرتع چه میزان گردوغبار دارد.»‏ تالاب‌ها بالای 70درصد خشک هستند
طهماسب در ادامه وضع غبارخیزی تالاب‌های کشور را توضیح داد:   «نقشه تالاب‌های کشور را که وسعت ‏آن به سه و چهار دهم‌میلیون هکتار می‌رسد، با نقشه 34 و 6 دهم‌میلیون هکتاری مناطق غبارخیز انطباق ‏دادیم و نتایج نشان داد 43‌درصد از تالاب‌های کشور غبارخیزی دارند. وقتی 43‌درصد از تالاب‌ها ‏غبارخیزهستند یعنی از سه و چهار دهم‌میلیون هکتار که میزان کل تالاب‌های کشور است، در بیش از یک ‏میلیون هکتار از مساحت تالاب‌ها غبارخیزی وجود دارد و این یعنی تالاب‌ها بیش از 70‌درصد خشک ‏هستند.»‏
تالاب وقتی مسیری را تا پلایا شدن طی می‌کند، یعنی به زمین‌هایی تبدیل شود که علف و گیاه در آن ‏نروید و زمینی سخت و کوبیده شده داشته باشد که کنده نشود، اول آب دارد بعد آبش کم و بعد خشک ‏می‌شود ولی پس از خشکی همچنان نم و تربودگی  نسبی در زیر آن است و این محیط آبی تبدیل می‌شود ‏به محیط خشکی که پوشش گیاهی دارد. به گفته طهماسب این نشان می‌دهد که اگر بخواهیم به همین ‏منوال عمل کنیم وضع ما در آینده خیلی بدتر از این خواهد بود: «این میزان از غبار که امروز در کشور وجود ‏دارد مختص مرحله تبدیل محیط آبی به محیط خشکی است. در همین مرحله در جایی مثل ‌هامون ‏پوشش گیاهی بسیار خوبی مستقر شده است اما من می‌گویم در چهارسال آینده این پوشش کاملا از بین ‏می‌رود. چون نم نسبی که در خاک وجود دارد با تبخیر و تعرق گیاهان سطح آب ترازش پایین می‌افتد و ‏بعد تبدیل به یک محیط پلایایی مثل 165 پلایایی که در ایران داریم که کاملا خشک هستند، می‌شود. این مناطق منبع تولید ‏گردوغبار برای کشور هستند. نزدیک به 211‌هزار هکتار از این مناطق در غبارخیزی شدید هستند و در ‏مورد آنهایی هم که شدت متوسط دارند باید هشدار دهیم که اگر مدیریت نشوند به تالاب‌هایی که ‏غبارخیزی شدید دارند، اضافه می‌شوند.»‏