گلادیاتورهای فقیر!

در ميان خبرهاي داغ سياسي و نظامي و اقتصادي و حوادث ريز و درشت طبيعي وغير طبيعي که همه نگاه‌ها را به خود معطوف کرده است يکي از روزنامه‌هاي صبح گزارش حيرت‌آوري را به چاپ رسانده است که ظاهرا در يکي از محلات جنوبي تهران پسران کم سن وسال و معتاد را وادار به درگيري و دعواي شديد و خشونت‌بار با يکديگر مي‌کنند و بزرگترها روي آنها شرط‌بندي مي‌کنند و در نهايت چند تومان هم نصيب اين بخت برگشتگان عالم مي‌شود! اگرچه تاکنون انواع خبرها و گزارش‌ها از شدت و کثرت ناهنجاري‌هاي‌ اجتماعي خصوصا در حاشيه شهرها منتشر شده‌است و براي مدت کوتاهي ذهن جامعه را به خود معطوف کرده‌است ولي خبر مورد‌ اشاره نشان مي‌دهد که عمق و گستره اين ناهنجاري‌ها حديقفي ندارد و همچنان رو به تزايد است و خدا مي‌داند که بر اثر آنها جامعه ما چگونه و در چه سطحي آسيب‌ها و زخم‌هاي کاري و موثر برمي‌دارد؟ اگر تا ديروز کارتن‌خوابي يک پديده دلخراش بود، پديده گورخوابي از راه رسيد و نشان داد که اين زخم درمان نشده و رو به عفونت و عميق شدن است، اعتياد به انواع مواد مخدر با درجه تخريب بسيار بالا، کثرت طلاق‌ها و پايين آمدن سن فحشا و خريد و فروش کودکان و خردسالان ديري است که همه زنگ‌هاي خطر را به صدا درآورده است ولي ديگر گوش‌هايمان به اين هشدار‌ها عادت کرده است و هيچ چاره‌جويي اساسي از سوي متوليان را بر نمي‌انگيزاند. راستي کودکي که چون يک گلادياتور کوچک از سوي پدر به جنگ تمام‌عيار پسر همسايه فرستاده مي‌شود تا زخم بخورد و زخم بزند و خون ريخته بر سر و رويش اسباب عيش و سرگرمي تماشاچيان شود فردا با چه ذهنيتي و با چه اخلاق و رفتاري وارد اجتماع مي‌شود و چگونه مثل يک بمب ساعتي عمل خواهد کرد و خود و ديگران را به نابودي مي‌کشاند؟ متاسفانه بايد گفته شود که اين انتهاي ماجرا نيست و اگر براي درد‌هاي عميق اجتماعي چاره‌انديشي نشود قطعا به زودي با صور ديگر اين ناهنجاري‌ها روبه‌رو خواهيم شد که حتي در تصور و باورمان نخواهد گنجيد. خوب مي‌دانيم وتجربه کرده‌ايم و کارشناسان و جامعه شناسان هم بارها تصريح کرده‌اند که برخوردهاي فيزيکي و انتظامي با اين معضلات اجتماعي ديگر حتي مسکن هم نيست و خم به ابروي اين همه پلشتي نمي‌نشاند. مشکلات اساسي ما از آنجا ناشي مي‌شود که گويا اين دردها و زخم‌ها را چندان جدي نمي‌گيريم و برايشان سراغ عيب‌ها و سياست‌ها و راهبردهاي کلي نمي‌رويم. تا زماني که داراي اقتصادي پويا و مولد نباشيم و سطح رفاه و آموزش و امنيت جامعه بالا نرود هيچ‌کس توان جلوگيري از توليد انبوه بزهکاري‌ها و ناهنجاري‌هاي گوناگون را نخواهد داشت. در مقابل کوهي از بدي‌ها و آسيب‌ها آيا راهي جز توجه و مطالعه عميق و بسيج همه امکانات و ظرفيت‌هاي کشور و رفع اشتغالات بزرگ مسئولان وجود دارد؟ آيا زمان آن فرانرسيده است که از درون بترسيم؟ از اتفاقات وتهديد‌هاي آشکار و نهان بطن اجتماع که خطرشان از تعرض هر بيگانه‌اي بيشتر است خوف کنيم و صادقانه به سمت چاره‌جويي اساسي برويم؟ ديديم که ناآرامي‌هاي دي ماه 96 و آبان ماه 98 سبب‌ساز چه خساراتي شدند و چگونه مواضعمان را در دنيا تضعيف کردند. اين معنا نشان مي‌دهد هر تهديد دروني از اجتماعي گرفته تا سياسي و اقتصادي به مراتب آسيب‌زا‌تر از هر تهديد بروني است و نيازمند درمان اساسي و توجه همه‌جانبه است. جامعه ما نيازمند تامل دروني است. محتاج آرامش بلند مدت است تا به درمان بيماري‌هاي بخش‌ها و حوزه‌هاي مختلف خود بپردازد. کثرت افسردگي‌ها که براثر حوادث غمبار بيشتر هم شده‌اند وبا شوک‌هاي آسيب رسان خبري حتي امنيت فکري و ذهني جامعه را هدف قرار داده است در کنار آسيب‌هاي ديرپا ورو به تزايد اجتماعي چيزي نيست که با نديدن ونپرداختن از بين بروند و روزي نزديک از جايي که تصورش را نمي‌کنيم دهشت آسا خود را نشان ندهند. گلادياتورهاي فقير و کوچک در حال تکثيروتمرين هستند. کودکي که آموزش مي‌بيند که زخم عميق‌تر به پسر همسايه بزند و هوراي تماشاچيان را مي‌شنود در کلاس ويژه بي‌رحمي ثبت نام کرده است. البته آنها ضمن اينکه قرباني‌اند تنها نيستند، باافول‌اخلاق چه بسا هر کدام از ما درمحل سکونت، در خيابان، در اداره و در دوستي‌هاي رو به‌افول رحم و مروت و جوانمردي را به طاق نسيان سپرده باشيم!