رها سازی عادی‌سازی ؛ الزام امروز کشور

سخنان رئيس‌جمهور روحاني، در جمع مجريان انتخابات را مي‌توان بازسازي منطق عادي‌سازي در برابر استثناءطلبي دانست. در اين نوشته، معطوف به محتواي سخنان ايشان و الزامات برسازنده سياست در ناوضعيت کنوني، چرايي رهايي منطق عادي‌سازي به‌عنوان سياست ملي اجماع ساز، مورد واکاوي قرار مي‌گيرد. روحاني با اين سخنان در کسوت رئيس‌جمهوري عادي‌ساز ظاهر شد. مخاطرات را ديد و گوشزد کرد، موانع را برشمرد، توصيفي درست از اوضاع ارائه کرد و تجويزي زمينه و زمانه پرورده روي ميز تصميم سازان و تصميم گيران گذاشت.
يکم؛
سعيد حجاريان در بدو شکل گيري دولت يازدهم، طي يادداشتي تحت عنوان نرماليزاسيون، مقدمه دموکراتيزاسيون، برنامه دولت تدبير و اميد را روالمند‌سازي تعريف کرده بود. در ادبيات و چارچوب نظري مدنظر نيکوس پولانتزاس- جامعه شناسي که حجاريان دوگانه عادي‌سازي/ استثناطلبي را با مدد از او تئوريزه کرده بود- مرحله نهايي و متکامل عادي‌سازي، دموکراتيزاسيون است. به عبارتي عادي‌سازي نه يک نقطه و ايستگاه که روند و پروژه‌اي است که منزلگاه نهايي آن دموکراسي است. حجاريان، گذار و تغيير رويکرد دولت(قوه مجريه) جمهوري اسلامي در سال 92، به سوي روالمند‌سازي معطوف به مصالح و منافع ملي را به‌عنوان پروژه دولت اعتدالي ارزيابي کرد. از آن جهت که هر گونه حرکت در مسير عادي‌سازي با رويکرد اصلاح‌طلبانه، مستلزم فاصله گرفتن از منطق استثناءطلبانه و گام نهادن در مسير عادي‌سازي است، گام نخست مورد توافق دولت و جامعه جنبشي بهبود خواه، روالمند‌سازي و عبور از مقدمات و مقومات استثناءطلبانه است. وجه تمايز برجسته عادي‌سازي از استثناءطلبي، محبوس و محصور شدن منافع و مصالح کلان ملي در مصالح و منافع اشخاص و جريان سياسي خاصي که با اتکا به قدرت و تا حدودي بي‌التفات به قانون اساسي، اميال و منويات جناحي خود را ارجح شمرده و سياست‌ها و خط مشي‌هاي خود را در اين چارچوب استثناء طلبانه پيش مي‌برند، مي‌باشد. محمدمهدي مجاهدي در مقالات و نوشته‌هاي متعددي، اين دوگانه را به طور مبسوط و موشکافانه‌اي تبيين نموده و بر اين باور است که دوگانه اصولگرايي/ اصلاح‌طلبي، به دلايلي چند، در اين شرايط مضيق، از ظرفيت توصيف کنندگي، تبيين کنندگي و تعيين کنندگي در سپهر و اتمسفر سياسي کشور، عاجزند. ايشان دوگانه عادي‌سازي در برابر استثناءطلبي را پيش مي‌نهد و تقويت سياست عادي سازانه در برابر سياست استثناطلبانه را در دفاع از منافع و مصالح ملي کارساز‌تر مي‌يابد. مجاهدي، هوشمندانه بين مفهوم عادي‌سازي مد نظر خود و آنچه استثناء طلبان عرصه سياست بين‌الملل با محوريت ترامپ از اين مفهوم مراد مي‌کنند، تمايز قائل شده و بر اين باور است که اتفاقا عادي‌سازي ترامپي، مکمل استثناءطلبي داخلي و محدود کننده پروژه عادي‌سازي بومي است. ايشان راهبرد عادي‌سازي را از منظر منافع ملي بر راهبردهاي بديل واجد وجاهتي برتر، عقلايي‌تر و در دسترس‌تر مي‌داند.
دوم؛


عادي‌سازي در ايران اما، علاوه بر شرايطي که استثناءطلبان بين‌المللي بر کشور تحميل کرده‌اند، با محدوديت‌ها و موانع دروني و بروني در داخل کشور نيز مواجه شده است.
ادامه صفحه 7