روزنامه خراسان
1398/11/08
روایتی مستند از واپسین لحظات حیات صدیقه طاهره(س)
گروه اندیشه – شهادت جانسوز حضرت فاطمه زهرا(س)، به فاصله چند ماه پس از رحلت جانگداز پیامبر اکرم(ص)، ثلمهای بزرگ به جهان اسلام وارد کرد. آن بانوی بزرگوار و مجسمه عصمت و عفت، الگویی نیکو برای هر مؤمنی است که در پی راه و رسم چگونه زیستن و چگونه درگذشتن است. روزهای پایانی حیات ظاهری حضرت زهرا(س)، روزهایی توام با درد و رنج بود؛ دردی جانکاه که حتی انسانی به بزرگی و عظمت امیرمؤمنان(ع) را بیتاب و به وداع با این جهان مشتاق میکرد. بیتردید، روایت آخرین دقایق عمر فاطمه(س)، یکی از دردناکترین صفحات تاریخ اسلام را رقم زده است که بازخوانیاش، اشک را بر دیدگان جاری و دل را از غم و اندوه لبریز میکند. در آستانه سالروز شهادت غریبانه بانوی بزرگوار اسلام، حضرت صدیقه کبری، فاطمه زهرا(س)، فرازهایی از کتاب ارزشمند «زندگانی حضرت فاطمه(س) و دختران آن حضرت»، اثر مرحوم آیتا... سیدهاشم رسولی محلاتی را که به دقایق پایانی حیات ظاهری حضرت زهرا(س) اختصاص دارد، با هم مرور میکنیم. مرحوم آیتا... رسولی محلاتی، از اجله علما و فضلای حوزه و یکی از پژوهشگران برجسته تاریخ اسلام بود که روز 19 دیماه امسال، دعوت حق را لبیک گفت. کتاب «زندگانی حضرت فاطمه(س) و دختران آن حضرت»، یکی از معروفترین و برجستهترین آثار تحقیقی آن مرحوم است که برخی از اندیشمندان، آن را میراث ماندگار مرحوم آیتا... رسولی محلاتی میدانند.لحظات جانگداز شهادت
نگارنده اکنون بادستی لرزان و دلی سوخته به نگارش این قسمت از آخرین ساعات زندگی بانوی نمونه اسلام و یگانه یادگار پیغمبر بزرگوار مشغول و به راستی تمام قسمتهای زندگانی فاطمه(س) و به خصوص قسمتهای پایانی زندگی او بسیار غمانگیز و جانگداز است و نمیدانم مطلب را چگونه و از کجا شروع و به کجا ختم کنم. مرحوم اربلی، در کتاب کشف الغمه روایت کرده است و میگوید: چون هنگام عروج فاطمه(س) فرارسید، به اسماء فرمود: جبرئیل برای پیغمبر کافوری از بهشت آورد و رسول خدا(ص) آن را سه قسمت کرد، یک قسمت را برای خود و قسمتی را نیز برای علی و یک ثلث آن را نیز برای من گذارد که وزن آن به اندازه چهل درهم بود، اکنون آن را که در فلان جاست، نزد من حاضر کن و آنگاه جامه اش را بر سر کشید و فرمود: ساعتی صبر کن، آن گاه مرا صدا بزن و اگر دیدی پاسخ تو را ندادم، بدان که من از دنیا رفته و به پدر خود ملحق شدهام ... [ساعتی گذشت و اسماء نزد آن حضرت رفت و به آرامی صدایش زد] و چون دید پاسخی نمیشنود، دست دراز کرد و پارچه را از صورت فاطمه(س) برداشت و مشاهده کرد که از دنیا رفته است. اسماء صورت خود را به صورت فاطمه نزدیک کرد، او را میبوسید و می گفت: فاطمه جان! وقتی نزد پدرت رفتی، سلام اسماء دختر عمیس را به او برسان.
چرا مادر خوابیده است؟
[اربلی] دنباله این ماجرای جانگداز را این گونه نقل کرده است: در این وقت، حسن و حسین وارد شده و گفتند: اسماء، مادر ما در چنین وقتی نمی خوابید. اسماء عرض کرد: ای فرزندان رسول خدا! مادرتان نخوابیده بلکه به دیدار معبود شتافته است. حسن(ع) که این سخن را شنید، خود را روی بدن مادر انداخت؛ صورتش را میبوسید و میگفت: «یَا أُمَّاهْ کَلِّمِینِی قَبْلَ أَنْ تُفَارِقَ رُوحِی بَدَنِی؛ مادرجان! پیش از آن که جان از بدنم بیرون برود با من سخن بگوی» و حسین(ع) پیش آمد، پای مادر را میبوسید و میگفت: «یَا أُمَّاهْ أَنَا ابْنُکِ الْحُسَیْنُ کَلِّمِینِی قَبْلَ أَنْ یَتَصَدَّعَ قَلْبی فَأَمُوتَ؛ مادرجان من فرزند تو حسین هستم، با من سخن بگو پیش از آن که قلبم بشکافد و مرگم فرارسد.» اسماء که چنان دید، به آن دو بزرگوار عرض کرد: ای فرزندان رسولخدا! به نزد پدرتان بروید و او را از شهادت مادرتان خبردار کنید. حسن و حسین(ع) به مسجد آمدند و صدایشان به گریه بلند شد. اصحاب رسول خدا(ص) بیرون آمدند و سبب گریه آن دو را پرسیدند و [آن دو بزرگوار، ماجرای شهادت را بازگفتند.] وقتی علی(ع) از ماجرا مطلع شد، بیتاب به سوی خانه آمد.
روایتی دیگر
نگارنده گوید: از این احادیث معلوم میشود که علی(ع) هنگام وفات حضرت زهرا(س)، بر بالین او حاضر نبوده است، اما از برخی روایات دیگر، به دست می آید که آن حضرت در لحظات آخر، کنار بستر فاطمه(س) بود، چنان که از کتاب دلایل طبری نقل شده است. در حدیث دیگری است که چون فاطمه(س) از دنیا رفت، مردم مدینه صداها را به گریه بلند کردند و شهر به صورت یکپارچه به شیون درآمد. زنان بنی هاشم در خانه فاطمه(س) اجتماع کردند و صدای گریه و شیون آنها مدینه را به لرزه درآورد و همه فریاد می زدند: یا بنت رسول ا...! یا سیدتاه! مردم به سمت خانه علی(ع) آمدند و دو فرزندش حسن و حسین(ع) نیز در خانه نشسته و گریه می کردند و مردم نیز، با مشاهده گریه آن ها میگریستند. به تدریج، مردم زیادی بر در خانه اجتماع و همگی نشسته و گریه میکردند و انتظار میکشیدند تا پیکر مطهر او را از خانه بیرون بیاورند و آن ها بر وی نماز بخوانند. در این وقت ابوذر از خانه بیرون آمد و به مردم گفت: اینک بازگردید که کار نماز و دفن دختر رسول خدا به تاخیر افتاد. مردم نیز با شنیدن این گفتار برخاسته و رفتند.
وصیتی به امیرمؤمنان(ع)
نماز فاطمه(س) را طبق وصیتی که آن مخدره مظلومه به علی(ع) کرده بود، شخصا خود علی(ع) خواند و بعید نیست دیگران نیز در آن حضور داشتهاند. از جمله حدیثهایی که درباره رویداد غمفزای شهادت فاطمه(س) آمده، حدیثی است که از کتاب دلایل طبری نقل شده که در آغاز حدیث، خوابی از فاطمه(س) نقل میشود و به دنبال آن ماجرای شهادت از کلام مبارک امیرالمومنین(ع) روایت شده و خلاصه حدیث مزبور چنین است: فاطمه(س) گوید: چند روز پس از رحلت پدرم، شبی او را در خواب دیدم و با دیدن وی نتوانستم خودداری کنم و صدا زدم: پدرجان خبرهای آسمان از ما قطع شد! در این حال بودم که ناگهان دیدم صفهایی از فرشتگان آمدند و در جلوی آن، دو فرشته بود که مرا با خود به آسمان بردند و چون سرم را بلند کردم، قصرها و باغهای بسیاری را مشاهده کردم و حوریههای بسیاری را دیدم که سر از قصرها بیرون آورده بودند و با خنده و سرور به من خوش آمد میگفتند. فرشتگان مرا همچنان بالا بردند تا به قصرهای بسیار زیبایی که قابل توصیف نیست، رسیدیم و در آن جا نهر آبی بود، بسیار زلال و گوارا و خوشبو، پرسیدم: این قصر کیست؟ و این نهر آب چیست؟ گفتند: این قصرمخصوص پدر تو و پیغمبران الهی است و این نهر همان کوثر است. در این گفتوگو بودیم که چشمم به پدرم رسول خدا(ص) افتاد که با جمعی نشسته بودند و چون مرا دید دربرگرفت و میان دو دیده ام را بوسید و به من فرمود: دختر محبوبم! می خواهی خانه ای را که خداوند برای تو آماده کرده ببینی و سپس قصرهای بسیار زیبایی را به من نشان داد و فرمود: اینها از آن تو و شوهر و فرزندان و دوستداران تو و آنهاست. سپس فرمود: دل خوش دار که تا چند روز دیگر به نزد من خواهی آمد. فاطمه(س) گوید: با شنیدن این سخن و دیدن آن قصرها از خوشحالی و شوقی که به من دست داده بود، از خواب بیدار شدم. دنباله حدیث از امیرالمومنین(ع) روایت شده است که فرمود: چون فاطمه از خواب بیدار شد، مرا صدا زد و چون به نزد او رفتم پرسیدم: چه احتیاجی داری؟ فاطمه آن خواب را برای من نقل کرد، آنگاه از من پیمان گرفت و مرا سوگند داد که چون از دنیا رفت، کسی را خبر نکنم؛ جز چند تن، اما از زنان: ام سلمه، امایمن و فضه و از مردان: دو فرزندش حسن و حسین، عبدا... بن عباس، سلمان، عمار، مقداد، ابوذر و حذیفه؛ آنگاه سفارش کرد که مرا شبانه غسل بده و در شب دفن کن و هیچ کس را از جای قبر من مطلع نکن.
آن وداع تلخ
طبق وصیت فاطمه(س)، امیرالمومنین(ع) شبانه پیکر مطهر آن بانوی مظلومه را غسل داد و چنان که قبلا اشاره شد، اسماء در کار غسل به علی(ع) کمک میکرد و چون پیش از شهادت، فاطمه بدن خود را شست و شو داده بود، علی(ع) از زیر پیراهن بدن را غسل داد و از بقیه حنوط رسول خدا(ص)، او را حنوط کرد و کفن فرمود و چون از این مراسم فارغ شد، طبق روایتی که مجلسی(ره) در بحارالانوار نقل کرده است، فرزندان زهرا(س) را صدا زد تا برای آخرین بار مادر را ببینند و چنین فرمود: «از دیدار مادرتان برای آخرین بار توشه برگیرید که دیدار به بهشت افتاد.» دنباله حدیث این گونه است که علی(ع) فرمود: در این وقت حسن و حسین آمدند و صدا میزدند: آه و افسوس که آتش دل در مصیبت جدمان رسول خدا و مادرمان فاطمه خاموش نخواهد شد؛ مادرجان وقتی رسول خدا را دیدار کردی، سلام ما را به او برسان و حال غربت و بی مادری ما را برای او تعریف کن. علی(ع)، بر طبق روایت فوق فرماید: من خدا را گواه می گیرم که فاطمه در این حال نالهای کرد و دستهای خود را باز کرد و آن دو را مدتی طولانی بر سینه چسبانید و در این وقت، هاتفی از آسمان ندا داد: یا اباالحسن! این دو را از روی سینه فاطمه، بردار که به خدا سوگند فرشتگان آسمانها را به گریه درآوردند و من نیز آن دو را از روی سینه فاطمه برداشتم و بندهای کفن را بستم.
پربازدیدترینهای روزنامه ها
سایر اخبار این روزنامه
شکار سیا در غزنی
اظهارات صریح رئیسجمهور درباره انتخابات
روایتی مستند از واپسین لحظات حیات صدیقه طاهره(س)
تهدید و فرصت بودجه ۹۹ شهرداری مشهد از زبان شهردار
بازگشت به عقب یارانه ای کمیسیون تلفیق
خطر تداوم معافیت مالیاتی نجومی
دلها نگران سرو هنر ایران
مهر پایان بر پرونده FATF در مجمع
کتابهای کمکآموزشی و کنکوری مشمول مالیات شدند
تزریق 35 میلیارد به محور بجنورد- گلستان
فرود سخت «پیرمرد» در اتوبان
زندگی تلخ 40 میلیون برده قرن 21
بولتون به ترامپ شلیک میکند؟