به دنبال منیت نبود

جعفر بای‪-‬ سردار سلیمانی با تمام عظمت و بزرگی اش به آرزوهای مهم اش رسید و با وصال حق حیات جدیدی را برای خویش آغاز نمود . اینک ما هستیم و درس‌هایی که باید از تجارب ارزشمند زندگی او بیاموزیم. به راستی او یک اندیشه، مکتب و الگویی بود که چگونه زیستن را به همه مدیران و تمامی‌انسان‌ها در کره خاکی می‌آموزد، قطعا تجربه آموزی بهتر از تجربه اندوزی است و اینک جا دارد که مختصات، ویژگی‌ها و خصایص ارزشمند زندگی
او را الگوی خود قرار دهیم و با سلیمانی وار
زندگی کردن چون عنصری خدوم به زیستنی شایسته بپردازیم.
مدیران ما اگر می‌خواهند چون او محبوب قلوب ملت شوند و در دل مردم جای بگیرند باید او را سر مشق زندگی مدیریتی خویش قرار دهند و به عنوان انسانی شایسته کاری را که او کرد انجام دهند، یعنی زندگی در عرصه ای که برای او تعیین شده بود نه سرک کشیدن به هر جایی که ماموریت آن‌ها نیست. باید او را به عنوان سرمشق و مدلی برای سبک فعالیت‌های خود قرار داد.


سخن معروفی در آموزه‌های دینی مان است که می‌گوید « عزت و ذلت از آن خداست» این یعنی محبوبیت و منفوریت همه از آن خداست، اینکه انسانی محبوب قلوب می‌شود و فردی منفور انسان‌ها، به واسطه چگونه زیستن و چگونه بودن آن‌هاست. اگر کسی در راستای واجبات خداوند گام بردارد و مطیع امر خدا شود، خدا مهرش را در قلوب بندگانش جاری می‌کند و دیده و نادیده او را دوست می‌دارند و برای او دعا می‌کنند.
مگر سلیمانی چه داشت که هر کس که او را دیده بود و هر کس که او را ندیده بود در ماتم او گریست و عزادار شده بود. او صداقت و اخلاص، تواضع و فروتنی داشت و به عنوان یک سردار هر آنچه را که وظیفه ذاتی و سازمانی اش بود به نحو احسن انجام می‌داد. آن جا که دیگران توان انجام کاری را نداشتند او ظاهر می‌شد، راحت طلب نبود و در سخت ترین شرایط به دنبال خطر می‌رفت و با گزینش امور سخت تلاش می‌کرد تا با شایستگی به اموری بپردازد که دیگران از انجامش عاجزند. نبوغ و استعدادش خارق‌العاده بود و به حل مشکلات، خروج از بحران‌ها و عبور از مسائل و رفع گرفتاری‌ها چیره بود. او استاد حل مشکلات نظامی‌و
شغلی اش بود.
او به هیچ عنوان با منیّت به دنبال بزرگ نمایی خود و کارش نبود و به حاشیه نمی‌پرداخت و دوست داشت هر آن چه را که به عنوان وظیفه ذاتی است همان را به عنوان تکلیف انجام دهد. همیشه با لبانی خندان بود و هیچگاه سیاست زده نشد و در دسته‌بندی‌های سیاسی قرار نگرفت.
او در عین حال با تواضع و فروتنی بزرگ و ‌کوچک را احترام می‌کرد. از دام‌های دنیایی رهایی می‌یافت و هیچگاه فریب چشمک‌های مادی و گول وسوسه‌های غیرخدایی را نخورد.
سلیمانی با پرداختن به تخصص‌های چندگانه خود را سرگرم نکرد، در حوزه تخصصی خویش گام برداشت . اینکه خودش را متخصص همه امور بداند را امری باطل و گمراهی و انحرافی می‌دانست. او هیچ‌گاه عافیت اندیش نبود و صادقانه به خطر می‌زد و عاقبت اندیش بود. اگر چه مرد جنگ بود اما همیشه لبخند به لب داشت. او بهترین نوع مرگی را که شایستگی آن را داشت انتخاب کرد، چرا که مردان بزرگ خود چگونه مردنشان را انتخاب می‌کنند، مرگ افتخارآمیزی که درست متناسب با ویژگی‌های فکری و نوع زندگی اش بود. او میخواست الگویی شود و زندگی شایسته و بایسته ای را داشته باشد و امروز ما باید نکات مهم و برجسته زندگی‌اش را الگوی خویش قرار بدهیم ، سرمشق خود کنیم و او را به عنوان الگویی برای خود و آیندگان معرفی کنیم.