تضعیف اصلاح‌طلبان؛ بيش از اين؟

چرا با اينکه در انتخابات گذشته هم ثبت نام کرده بوديد و صلاحيت شما تاييد نشده بوده، دوباره در انتخابات مجلس ثبت نام کرديد؟
بنده با توجه به شرايط کشور و احساس مسئوليتي که نسب به مردم احساس مي‌کردم در انتخابات ثبت نام کردند. بنده داراي سابقه قانون‌گذاري و حضور در مجلس شوراي اسلامي هستم. از سوي ديگر با اقشار مختلف مردم و مشکلات آنها به صورت مستقيم در تماس هستم. بنده با کارشناسان حوزه‌هاي مختلف در ارتباط بودم و با کمک و مشورت اين افراد مي‌توانستم در مجلس حضور پيدا کنم و در راستاي حل مشکلات مردم تلاش کنم.
دليل رد صلاحيت شما توسط شوراي نگهبان چه بود؟
به بنده به صورت رسمي چيزي اعلام نشده است. با اين وجود دليل ردصلاحيت من بند سه ماده بيست و هشت يعني عدم التزام به ولايت مطلقه فقيه بود که بنده نيز نسبت به اين ردصلاحيت اعتراض خود را ارائه کردم. در انتخابات گذشته نيز که بنده ثبت نام کردم به همين دليل و همين بند ماده بيست و هشتم ردصلاحيت شده‌ام. برخي عنوان مي‌کنند اصلاح‌طلبان براي بالا بردن هزينه سياسي ردصلاحيت‌ها با توجه به قطعي بودن ردصلاحيت‌ها در انتخابات ثبت نام کرده‌اند. اين در حالي است که به هيچ وجه چنين مسأله‌اي وجود نداشته و بنده با چنين هدفي در انتخابات ثبت نام نکردم. بنده تا يک روز قبل از ثبت نام تمايلي به ثبت نام در انتخابات نداشتم. با اين وجود دوستان زيادي خواستار حضور من در انتخابات بودند و اين مسأله را با من در ميان مي‌گذاشتند. بنده به هيچ عنوان به دنبال اين نبودم که براي کسي و يا براي نظام هزينه تراشي کنم. بنده اهل لج و لج بازي و کشمکش نيستم. در شرايط کنوني کشور با دشمنان خارجي مواجه است که شرايط کشور را خطير و حساس کرده است. به همين دليل نيز ما فريادهاي خود را براي دشمن خارجي کنار گذاشته‌ايم. اين در حالي است که به هيچ عنوان به دنبال دعواي داخلي و کشمکش نيستيم و در شرايط کنوني اين گونه حرکت را به مصلحت کشور نمي‌دانيم.


چرا دولت حسن روحاني در ردصلاحيت‌ اصلاح‌طلبان نقش داشت و اغلب چهره‌هاي اصلاح‌طلب در هيأت‌هاي اجرايي ردصلاحيت شدند؟ آيا وزارت کشور برخلاف رويه کلي دولت درست به چنين اقدامي زده است؟
واقعيت اين است که وزارت کشور به شکل اصلاح‌طلبي عمل نمي‌کند. در واقع آقاي روحاني اصلاح‌طلب نيست و خود ايشان نيز چنين ادعايي را مطرح نکرده است، اما در ماجراي بررسي صلاحيت‌ها نوعي توافق نانوشته مي‌بينم. به نظر مي‌رسد بين شوراي نگهبان و دولت حسن روحاني نوعي توافق نانوشته برسر صلاحيت اصلاح‌طلبان صورت گرفته است که به واسطه آن همه نگاه‌ها متوجه يک نهاد نباشد و دولت حسن روحاني نيز در آن سهيم باشد.
دولت چرا چنين ريسک بزرگي را انجام داده است؟
در همه کشورهاي جهان دولت‌ها داراي انديشه مستقل برآمده از پايگاه اجتماعي خود دارد. اين در حالي است که حرکت دولت آقاي روحاني برآمده از آراي پايگاه اجتماعي ايشان نيست. بنده به عنوان کسي که در دوران انتخابات به شهرهاي مختلف سفر کردم و در سخنراني‌هاي خود مردم را به حمايت از آقاي روحاني دعوت کردم معتقدم که آقاي روحاني بايد در مسيري حرکت مي‌کرد که حاميان انتخاباتي ايشان انتظار آن را داشتند. اين در حالي است که در عمل چنين اتفاقي رخ نداده است. البته بنده منکر فشارهاي بيروني روي دولت آقاي روحاني نيستم. با اين وجود معتقدم دولت در برخي زمينه‌ها و به خصوص در وزارت کشور عملکرد قابل قبولي از خود ارائه نکرده است. اصلاح‌طلبان در انتخابات گذشته حضور بيشتري در ثبت نام‌ها داشتند. اين در حالي است که در انتخابات اخير اين حضور کمرنگ‌تر از گذشته بود. دليل اصلي آن اين بود که اصلاح‌طلبان ثبت نام را بي‌فايده و بي‌نتيجه قلمداد مي‌کنند. به همين دليل نيز مانند گذشته علاقه زيادي براي ثبت نام در انتخابات ندارند. از سوي ديگر با توجه به اتفاقاتي که در کشور رخ داده احتمال اينکه مشارکت مردم نسبت به گذشته در انتخابات کاهش پيدا کند وجود خواهد داشت.
چرا معتقديد احتمال ميزان کاهش مشارکت مردم در انتخابات آينده وجود دارد؟
واقعيت اين است که مردم عملکرد قابل توجهي براي حل مشکلات مشاهده نکرده‌اند. مردم با کسي هم دعوا ندارند و کسي را هم مقصر نمي‌دانند. به هر حال کشور در وضعيت خاصي قرار دارد و بخش عظيمي از مردم در وضعيت معيشتي مناسبي بسر نمي‌برند. در شرايط کنوني دولت تصميم گيرفته به مردم کمک معاش بدهد. براساس برآوردي که صورت گرفته نيز اين کمک معاش به شصت ميليون مردم ايران تعلق مي‌گيرد. مردم ايران که نبايد کمک معاش بگير باشند و بلکه بايد کمک معاش بده باشند. در گذشته ملت ايران به کشورهاي ديگر هم کمک مي‌کردند. اين در حالي است که‌امروز شرايط کشور به شکلي شده که چشم مردم به دست دولت است که چه زماني يارانه يا کمک معاش به آنها پرداخت کند. مردم ايران از اين وضعيت خسته شده‌اند و اين خستگي و نااميدي به خوبي در بين افکار عمومي جامعه مشهود است. قرار نيست نمايندگاني که در مجلس آينده حضور خواهند داشت يک شبه معجزه کنند و وضعيت اقتصادي کشور را به يک باره تغيير بدهند. بااين وجود مي‌توان با قانونمندي صحيح در زمينه سياست خارجي و داخلي و زيرساخت‌هاي اقتصادي گام‌هاي مهمي در جهت رفع مشکلات مردم برداشت. مگر کشور سوئيس يا کره‌جنوبي چه کرده‌اند که از اقتصادي پويا برخوردارند و مردم اين کشورها در رفاه زندگي مي‌کنند؟ جز اينکه با تدبير و عقلانيت کشور خود را مديريت کرده و با انتخاب مسير درست در سياست خارجي و مديريت دقيق داخلي به اين نقطه رسيده‌اند؟ ايران از توانايي‌هاي طبيعي و انساني زيادي برخوردار است و نبايد مردم کشور تا به اين اندازه با چالش‌هاي اقتصادي مواجه باشند. به دلايل مختلف امروز مردم کشور با نااميدي و نارضايتي زندگي مي‌کنند. متأسفانه بخشي از اين نااميدي دامن اصلاح‌طلبان را نيز گرفته است.
چرا جريان اصلاحات هنوز نتوانسته به يک استراتژي واحد براي حضور در انتخابات برسد. اين در حالي است که اغلب چهره‌هاي اصلاح‌طلب ردصلاحيت شده‌اند. در چنين شرايطي جريان اصلاحات بايد با چه رويکردي در انتخابات حضور پيدا کند؟
يکي از اهداف اصلي اصولگرايان از گذشته تاکنون اختلاف افکني بين طيف‌هاي مختلف جريان اصلاح‌طلبي و شقه‌شقه کردن اين جريان سياسي بوده است. در اين بين برخي از افراد در ظاهر عنوان مي‌کنند که اصلاح‌طلب هستند اما در باطن به دنبال منافع و مصالح شخصي خود هستند و هر آنجا که منافع فردي آنها به خطر مي‌افتد رفتار ديگري از خود نشان مي‌دهند. در نتيجه برخي را نمي‌توان صددرصد اصلاح‌طلب ناميد. از سوي ديگر در درون جريان اصلاحات طيف‌هاي مختلف فکري وجود دارد و اين طيف‌هاي فکري بر سر چگونگي حضور در انتخابات آينده ديدگاه‌هاي خود را مطرح مي‌کنند که در برخي مواقع اين ديدگاه‌ها با هم متفاوت است. در شرايط کنوني کشور در وضعيتي قرار گرفته که جريان اصلاحات بايد با ليستي در انتخابات وارد شود که به فکر «نجات ملي» باشد. «نجات ملي» به معناي عام آن مورد نظر بنده است. نجات ملي به معناي اين است که نمايندگان و مسئولان کشور با جديت و عزم راسخ درصدد رفع مشکلات مردم برآيند و شرايطي را به وجود بياورند که ميزان رضايت مردم از دستگاه حاکميت افزايش پيدا کند. افرادي بايد در ليست اصلاح‌طلبان قرار بگيرند که به فکر منافع شخصي خود نباشند و منافع ملي و مصالح مردم را بر هر چيزي ترجيح بدهند. به همين دليل در شرايط کنوني که اغلب چهره‌هاي اصلاح‌طلب ردصلاحيت شده‌اند اصلاح‌طلبان تلاش مي‌کنند با ليست صد درصد اصلاح‌طلب در انتخابات شرکت کنند. با اين وجود اگر تعداد چهره‌هاي اصلاح‌طلب براي بستن ليست به حد نصاب نرسيد اصلاح‌طلبان در انتخابات شرکت خواهند کرد اما ليست ارائه نمي‌کنند. ما در گذشته يک بار در چنين شرايطي قرار گرفتيم و به دلايل مختلف براي جلوگيري از حضور تندروها در مجلس با اصولگرايان معتدل ائتلاف کرديم. بدون شک اين ائتلاف براي هفت پشتمان بس است. در شرايط کنوني مهم‌ترين آسيب و چالش جريان اصلاح‌طلبي دعواي بين گروهي است. اصلاح‌طلبان نبايد پيش خود فکر کنند که نمره صد دارند و مصون از اشتباه و انتقاد هستند. همه اصلاح‌طلبان داراي يک نمره نيستند. نمره برخي صد است، برخي هشتاد، برخي چهل و برخي بيست. کساني که داراي رويکرد اشتباه بوده‌اند بايد مشکلات خود را بپذيرند و آن را اصلاح کنند. در‌غير‌اين‌صورت از دايره تفکر اصلاح‌طلبي خارج خواهند شد. اصلاح‌طلبي مدعي اصلاح امور جامعه است. در چنين حالتي اگر جريان اصلاحات از اصلاح خود غافل باشد رسالت تاريخي خود را فراموش کرده است. يکي از ويژگي‌هاي يک جريان سياسي پويا و فعال کادرسازي است. برخي عنوان مي‌کنند بايد قديمي‌هاي جريان اصلاحات کنار بروند و جاي خود را به جوانان بدهند. اين سخن صحيح نيست. هر جريان سياسي به افراد باتجربه و جوان نياز دارد و اين دو بايد در کنار يکديگر باشد. با اين وجود قديمي‌هاي جريان اصلاحات بايد دست به کادرسازي و تربيت نيروهاي جديد بزند تا اين جريان سياسي بتواند خود را با دغدغه‌هاي نسل جديد همراه کند. فرصت دادن به جوانان به معناي کنارگذاشتن نيروهاي قديمي نيست.
با توجه به اتفاقات رخ داده در ماه‌هاي اخير چه چشم‌اندازي براي انتخابات آينده متصور هستيد؟
در مرحله نخست ما بايد براي اعتراضات مردم فکر کنيم که در کجا و به چه صورت انجام شود تا اين همه هزينه و خسارت به بار نيايد. اگر مجلس به واقع در رأس امر باشد بايد يک قانون الزام‌آور براي دستگاه‌هاي اجرايي کشور تصويب مي‌کرد که به موجب اين قانون اعتراضات قانوني مردم به رسميت شناخته شود. در قانون اساسي آمده که اعتراضات مردمي در صورتي که مخل نظم و امنيت عمومي و مسلحانه نباشد آزاد است. در چنين شرايطي مجلس شوراي اسلامي توانست با قانونگذاري صحيح چارچوب اين اعتراضات را مشخص کند. در بسياري از کشورهاي جهان اين اتفاق رخ داده و مردم مي‌توانند در محل‌هاي تعيين شده اعتراض خود را نشان بدهند. از سوي ديگر اتفاق مهم ديگري که مي‌توانست مانع از نااميدي بيشتر مردم شود تقويت احزاب بود که در عمل مورد توجه قرار نگرفت. اين وضعيت درباره احزاب اصلاح‌طلب و اصولگرا وجود دارد. اگر احزاب تقويت مي‌شدند و مسئوليت اعتراضات مردمي را برعهده مي‌گرفتند ما امروز در وضعيت بهتري به سر مي‌برديم. متأسفانه برخي تلاش مي‌کنند با سخنراني و منبر مشکلات مردم را حل کنند. اين در حالي است که مشکلات مردم با سخنراني حل نمي‌شود. سخنراني نياز است اما کافي نيست. بايد شرايطي در کشور به وجود بيايد که تنها مرجع قانون گذاري مجلس شوراي اسلامي باشد. هنگامي که مردم احساس کنند مجلس به واقع عصاره فضائل ملت است و از قدرت قانون گذاري کافي برخوردار است با اميدواري بيشتري در انتخابات حضور پيدا مي‌کنند. با اين وجود امروز مجلس شوراي اسلامي از جايگاه اصلي خود فاصله گرفته و از سوي ديگر نهادهاي موازي با قانون گذاري‌هايي که در زمينه‌هاي مختلف انجام مي‌دهند نااميدي مردم براي حضور در انتخابات را افزايش داده اند. در نتيجه اگر قرار است مردم با اميدواري در انتخابات حضور پيدا کنند بايد مجلس به جايگاه واقعي خود بازگردد. يک مجلس قوي مي‌تواند زيرساخت‌هاي تصميم گيري و تصميم‌سازي را در کشور تقويت کند. يک مجلس قوي دولت را نيز قوي مي‌کند و دولت را به تحرک بيشتري وادار مي‌کند. يک مجلس قوي اهل معامله و بده وبستان نيست و رابطه خود با وزرا را براساس پول و رابطه تعيين نمي‌کند. بنده معتقدم امروز جريان اصلاحات در يک آزمون بسيار بزرگ قرار گرفته است. اصلاح‌طلبي بايد موضع خود را با قدرت مشخص کند. اين جريان بايد به اين جمع بندي برسد که نبايد با قدرت کاري داشته باشد و بلکه بايد به دنبال نجات کشور و حل مشکلات مردم باشد. در شرايط کنوني نجات کشور توسط هر جرياني صورت بگيرد قابل احترام است. نجات کشور نيز بايد در واقعيت صورت بگيرد نه در حالت صوري و شعاردادن. بدون شک با شعار دادن نمي‌توان چشم‌انداز مطلوبي براي آينده متصور بود.