روزنامه شهروند
1398/10/05
بم؛ این اندوه تمامنشدنی
[شهروند] بم شهری بود که قرار بر خراب شدنش نبود، حداقل مردمی که ساکنش بودند، چنین گمانی نداشتند؛ اما زلزله 5 دی ماه همه چیز را خراب کرد و مردم در بهت ماندند؛ آنقدرکه ساختنِ دوباره به یک آرزو تبدیل شد. حال و روز هلال احمریهای بم هم دست کمی از مردم نداشت، ساختمان جمعیت هلال احمر بم هم از جاهایی بود که در زلزله خراب شد، امدادگران بومی یا زیر آوار مانده بودند یا در حال بیرون آوردن عزیزانشان بودند. دو ساعت بعد از زلزله نیروهای امدادی از شهرهای دیگر رسیدند و عملیات امدادرسانی شروع شد، کاری که ساده نبود، حجم و میزان خرابیها بهحدی بود که آواربرداری و بیرونآوردن اجساد و مجروحان نیاز به حضور هزاران نیروی کاربلد داشت. همین هم شد که هلال احمریها از سراسر کشور به بم آمدند و تا ماهها کنار اهالی این شهر ماندند. حالا ما در «شهروند» به بهانه شانزدهمین سالگرد زلزله بم در پروندهای کوتاه به نقش و عملکرد هلال احمر در این حادثه پرداختهایم. گفتوگو با مسئول ستاد امدادرسانی به مناطقی از بم زلزلهزده تصویر کوچکی از قیامت را در «بم» دیدم پس از 16سال که نگاه میکنم، میبینم ما با همان دستهای خالی، ظرفیتهای بزرگی را به مردم رساندیم [امیرهاتفینیا|روزنامه نگار] «همه چیز در ویرانی مطلق بود. در آن فضا هیچ امیدی وجود نداشت که انسان احساس کند میتوان بم را نجات داد.» این را دکتر سیدمجتبی احمدی میگوید؛ فردی که زمان زلزله بم بهعنوان مسئول ستاد امدادرسانی به منطقه2 در این شهر حاضر شد. او درحال حاضر مدیرعامل جمعیت هلالاحمر خراسان رضوی است و روایتهای دست اولی از امدادرسانی در بم دارد. او معتقد است: «یکی از مواردی که از آن غفلت کردهایم، امدادگران، داوطلبان و جوانانی بودند که بهعنوان قهرمانان حادثه آمدند وتلاش های موثری انجام دادند ولی ما آنها را به درستی ندیدیم.چون درگیر فرماندهی و کار بودیم و به این جوانها دقت نکردیمخیلی از آنها پس از برگشت از بم دچار مشکلهای روحی و روانی شدند. باید بیشتر به آنها توجه میکردیم.» احمدی با یک تیم 100نفره از سبزوار و نیشابور به بم اعزام میشود و
18روز آنجا میماند. چطور متوجه زلزله در بم شدید؟ شما در چه شرایطی قرار داشتید؟
زلزله حوالی پنجونیم صبح اتفاق افتاد و حوالی ساعت 10 بود که نخستین خبرها از رادیو و تلویزیون رسید و در ادامه و از ظهر به بعد عمق فاجعه روشنتر و شدت آن مشخص شد. چون تأسیسات زیرساختی بم قطع شده بود و عملا ارتباطی با این شهر وجود نداشت.
و همان روز اعزام شدید؟
نه، جمعه که زلزله آمد، ما روز دوشنبه اعزام شدیم.
چند روز در منطقه حضور داشتید؟
18روز.
نخستین تصویری که زمان حضور در بم با آن روبهرو شدید، چه بود؟
قیامت. من یک تصویر بسیار کوچک از قیامت را دیدم. همه چیز در ویرانی مطلق بود. در آن فضا هیچ امیدی وجود نداشت که انسان احساس کند میتوان این شهر را نجات داد. اما همت و عزم همه انسانها باعث شد که مرهم کوچکی بر زخمهای اهالی آن شهر بگذاریم و بم کمکم به زندگی برگردد.
به فعالیتهای شما و گروهتان در منطقه برسیم. دقیقا چه کار میکردید؟
در ابتدا آواربرداری صورت گرفت و تیمهایی برای ارزیابی منطقه آسیبدیده تشکیل شد. تیمها را مرحوم بیژن دفتری مشخص کرده بودند. همه هرشب ساعت 9 در ستاد مرکزی امدادرسانی که در محل شعبه بم بود، در جلسهای حاضر میشدند. دکتر نوربالا رئیس وقت هلال احمر، دکتر صحرایی دبیرکل وقت و دفتری مسئول امدادونجات منطقه هم حضور داشتند و خطمشیهای روزهای بعد مشخص میشد. درعین حال هم با توجه به شدت و وسعت منطقه حادثهدیده، موضوع امدادرسانی و کالاهای معیشتی و زیستی و بهداشتی بررسی میشد. طبیعتا چون منطقه وسیع بود، بلوکبندی کرده بودیم و هر بلوک مسئول خودش را داشت. در ستاد مرکزی انباری داشتیم که در محل ارگ جدید بود. در این محل اردوگاهی هم برپا کردیم، اما استقبال نشد. چون مردم طبیعتا در همه جای دنیا دوست دارند در کنار خانه و زندگی خود باشند. محل ارگ جدید مکان ذخیره کردن اقلام بود.
اگر بخواهیم عملکرد نیروهای امدادرسان در زلزله بم را بررسی کنیم، شما چه نقاط قوت و ضعفی را میبینید؟
وقتی حادثه، متمرکز، وسیع و شدید است، طبیعتا ظرفیتهای جمعیت ملی و منطقهای پاسخگوی این نیازها نیست. یعنی وقتی ظرفیتها تناسبی با نیازها ندارد، هم جای انتقاد است و هم جای انتقاد نیست. انتقاد دارد چون بالاخره باید نیازها را پیشبینی میکردیم. ازطرفی هم انتقاد ندارد چون چنین حادثهای در شهری با حدود 100هزار جمعیت اتفاق افتاد و 27هزار فوتی و 18هزار انتقال مصدوم داشت. در گزارشهایی که فدراسیون بینالمللی از عملکرد هلالاحمر منتشر کرد، امدادرسانی و انتقال مصدومان در زلزله بم یک شاهکار دانسته شده بود. ما با همکاری همه دستگاهها حجم زیادی از افراد آسیبدیده را از شهر منتقل کردیم. جمعیت هلالاحمر در زلزله بم ساماندهی و فرماندهی بسیار خوبی داشت. هلالاحمر از منابع موجودش به درستی بهره برد. حالا که پس از 16سال نگاه میکنیم، میبینیم که با همان دستهای خالیای که داشتیم، ظرفیتهای بزرگی را به دست مردم رساندیم که برایمان یک افتخار است.
یکی از مواردی که از آن غفلت کردیم، امدادگران، داوطلبان و جوانانی بودند که بهعنوان قهرمانان حادثه آمدند و تلاشهای موثری انجام دادند و ما آنها را به درستی ندیدیم. چون درگیر فرماندهی و کار بودیم و به این جوانها دقت نکردیم. خیلی از آنها پس از برگشت از بم دچار مشکلهای روحی و روانی شدند.
باید بیشتر به آنها توجه میکردیم. البته کارهای قشنگی هم در بحبوحه حادثه انجام شد. مثلا استاد علوی یکی از افراد استانداری کرمان تمام سازمانهایی که وارد بم میشدند را جمع کرد و کمکهای اهدایی و تعهداتشان را بررسی و در ادامه با معرفی سازمانها در دوجلد کتاب چاپ کرد. این نشان میدهد که یک نفر در وسط حادثه حواسش به مستندسازی بوده است.
سال 88 که سازمان امداد بودم، وقتی خواستیم به سوابق بم برگردیم، خیلی کم توانستیم برای آن حادثه بزرگ چیزی پیدا کنیم. باید مستندسازیها انجام، حفظ و بهعنوان سند از آنها نگهداری شود. این آموزهها باید به نسلهای بعدی منتقل شود چون گنجینه گرانبهایی است.
پس نقطه قوت را همان «آمار انتقال مصدومان» میدانید که مورد توجه فدراسیون بینالمللی صلیبسرخ و هلالاحمر هم قرار گرفته بود؟
عملیات امدادرسانی با توجه به گستردگی شهر قابل توجه بود. بلوکبندی خوبی هم شکل گرفت.
و نقش «بیژن دفتری» در این میان؟
اگر مرحوم دفتری به خاطر بیماری منتقل نمیشد و تا روز آخر در منطقه میماند، فضا فرق میکرد. البته خلأ مرحوم دفتری را معاونان او مثل فرشید توفیقی نمین یا دکتر پرند و البته حمید ملااکبری پُر کردند. ملااکبری اهل کرمان بود و مثل یک لشکر عمل میکرد.
او ارتباط خوبی با مردم داشت. درمورد مرحوم دفتری هم باید بگویم که او مثل قلب تپندهای بود که به همه ما خونرسانی میکرد. مرحوم دفتری حتی با بیماریای هم که داشت، روزهای بعد به جمع ما برگشت.
حضور نیروهای خارجی را چطور ارزیابی میکنید؟
بعضی از تیمها خیلی زود آمدند و این خوب بود. باید توجه داشت که وقتی گروه امدادرسان به کشور دیگری میروند، طول میکشد تا با شرایط منطقه تطابق پیدا کند؛ این یعنی بخشی از زمان ازدست رفته است. نیروهای خارجی در روزهای اول یاری رسان بودند. البته باید به نقش «آنست» هم اشاره کنم. هرچند که روزهای نخست تشکیلش را میگذراند؛ اما نقش مهمی داشت. هیچکس فکر نمیکرد سگهای تجسس بتوانند اینقدر در زندهیابی کمک کنند.
سوال بعدی من درمورد وضع کمکهای مردمی و ساماندهی آن است. آقای دفتری در خاطرههایشان از زلزله بم و ارسال بیرویه کمکهای اهدایی داخلی را یکی از مشکلهای بزرگ در زلزله بم دانستهاند. شما چه نظری در این مورد دارید؟
هفدهم فروردین همانسال طرح جامع امدادونجات که به پیشنهاد هلالاحمر آماده شده بود، بهعنوان نخستین قانون مصوب در هیأت وزیران به تصویب رسید؛ یعنی تقریبا 9ماه قبل از زلزله مخرب. در آن قانون گفته شده که جذب، توزیع و هدایت کمکهای مردمی برعهده هلالاحمر است. اما خیلی از مسئولان آن زمان از این قانون بیخبر بودند. برای همین، در یکپارچگی کمکرسانی با مشکل مواجه میشدیم. چون هماهنگی بین دستگاهها نبود و بعضی از منابع منحرف میشد و بخشی از کمکها به دست آسیبدیدگان نمیرسید. یادم میآید که در آن موقع فقط در خراسان بزرگ 86 حساب بانکی برای کمکهای مردمی اعلام شده بود.
شما آن زمان با اهالی بم همکلام میشدید و کنارشان بودید. مردم به لحاظ ذهنی چه وضعی داشتند؟
یادم میآید که منطقه ما کنار بهشت زهرا بود. واحدی مجری صداوسیما آمد و با همکاری یونیسف و دکتر حامد فرساد در خانههایی که نزدیک بهشت زهرا بودند، کار حمایت روانی-اجتماعی انجام دادند. بچهها را در منطقه و چادرهایی که از صلیبسرخ چین اهدا شده بود، جمع کردیم. به آنها وسایل دادیم تا نقاشی کنند. تمام بچههای آن منطقه که جریان ورود اجساد به بهشت زهرا را دیده بودند، حتی آنهایی که در خانوادهشان فوتی هم نداشتند، نقاشیهایشان پُر از جسد و جنازه بود. این ماجرا نشان میدهد که باید به آسیبهای روانی بعد از حوادث حتی در سالهای بعد هم توجه کنیم.
و درس مهم زلزله بم؟
اذا زلزلت الارض زلزالها. این آیه همیشه از زمان زلزله بم در ذهن من است. اینکه زمین بالاخره میلرزد و واقعه بزرگ و مهیب یک روز برای همه اتفاق میافتد. باید هرلحظه برای ما درسی باشد که به خودمان رجوع کنیم. زلزله برای هلالاحمر درسهای بزرگی داشت. بعضی از افراد را به فدراسیون فرستادیم تا آموزش ببینند. این افراد در حادثههای بعدی نقش موثرتری ایفا کردند.
اشتباهی که در زلزله بم انجام شد، این بود که همه روی پارچه مینوشتند «امدادگر خسته نباشی. بم را میسازیم.» این جمله اشتباهی بود که نمیدانم از کجا شکل گرفت. رسانهها روی این جمله تبلیغ میکردند. قرار نبود ما بم را بسازیم. ما بعد از چندماه طبیعتا از بم آمدیم بیرون. امدادگرها باید به خانههای خود برمیگشتند.
انتخاب یک شعار غلط باعث شد که عملیات امدادرسانی بم تا سالها شکل منسجم نگیرد. چون ما شعار بدی انتخاب کردیم. باید دقت کنیم که عملیات بحران باید مبتنی بر جامعه باشد. در آخر این را بگویم که پیچ اصلی حوادث کشور همچنان بم است.
سایر اخبار این روزنامه