روایتی از نامدار موسیقی ایران، ابوالحسن صبا به مناسبت انتشار کتابی با نام «در قفس» درباره زندگی او

«صبا» نادر بود
زنده‌یاد بنان: آدمی وقتی می‌گوید هنرمند باید فضیلت هنری داشته باشد، یعنی مثل درویش‌خان، میرزا عبدالله و یا ابوالحسن صبا باشد. آنها انسانیت خودشان را به خدمت گرفته بودند که بتوانند هرچه ناانسانی را تیشه به ریشه بزنند.
همدلی| سارا حیدرنژاد: نشر فنجان از چند سال قبل در مجموعه‌ای بانام زمرد دست‌به‌کار انتشار کتاب‌هایی شده درباره زندگی‌نامه بزرگان تاریخ موسیقی ایران. حدود سه سال قبل کتابی با نام «باد خزان» که به زندگی درویش‌خان می‌پرداخت و اثری با نام«چرخ بی‌آیین» که درباره زندگی‌نامه عارف قزوینی بود، در این مجموعه از نشر فنجان به چاپ رسید. فرهود صفرزاده نویسنده ثابت این مجموعه است. او سال گذشته هم اثری با نام «در قفس» را روانه بازار کتاب کرد که به بررسی زندگی ابوالحسن صبا، آرای او درباره مسائل گوناگون به‌ویژه موسیقی و نظر دیگران درباره این استاد بزرگ موسیقی ایران اختصاص داشت. صفرزاده که پژوهشگر تاریخ موسیقی و استاد دانشگاه است، سال ۱۳۹۵ جایزه دوسالانه خانه موسیقی را برای «باد خزان» در بخش پژوهش به‌دست آورد. او در کتاب «در قفس»، به وجوهی از شخصیت ابوالحسن صبا پرداخته که گاهی برای شاگردان ابوالحسن‌خان باعث تعجب است. یکی از این بخش‌ها، انعکاس نگاه سیاسی صبا و آفرینش شعری برای سرودی به نام «سی تیر» است، درحالی‌که همیشه شاگردانش را از ورود به عرصه سیاست منع می‌کرد. به نقل از صبا در کتاب «در قفس» جمله‌ای آمده که جای تامل دارد. او در میان جمعی از شاگردانش درباره سیاست در آن روزهای ایران می‌گوید: «موزیسین را به سیاست چه‌کار؟ در کشوری که سیاست‌مدارانش یک جو شعور سیاسی ندارند، او را چه به این ادعاها؟» اما ماجرای سرودن «سی تیر» هم جالب است. خانه صبا به میدان بهارستان نزدیک بود و میدان بهارستان، مرکز اتفاقات روز سی‌ام تیرماه. یکی از شاگردان صبا به نام حسین ملک که درگیری مردم در بهارستان با ماموران حکومتی را دیده بود و البته بعد از کتک خوردن افتاده بود در جوی آب، بلافاصله خودش را رساند به خانه صبا و به او پناه برد. ملک ماجرای آن روز را برای استادش بازگو کرد. صبا هم به‌عنوان یک هنرمند با روحیات و احساسات لطیف، وقتی شاگردش را در این وضع ناجور دید، ناراحت و عصبانی شد و واکنش سیاسی خودش به این غائله را با سرودن قطعه «سی تیر» نشان داد. ماجرای نرفتنش به دربار و ناراحتی روح‌الله خالقی از او به خاطر نیامدنش همراه ارکستر هم که برای اغلب علاقه‌مندان تاریخ موسیقی ایران، قصه مشهوری است. او با تمام حیا و متانتش تنها منتقد سیاسی حکومت نبود. صبا به اوضاع‌واحوال موسیقی در آن روزها هم انتقاد داشت. در جای دیگری از کتاب «در قفس» و در جلسه معارفه نوازندگان ارکستر بزرگ، آمده است: «وضع موسیقی امروز ما به علت بی‌اطلاعی و بی‌سوادی بیشتر نوازندگان و موزیسین‌ها به‌طور نامطلوبی درآمده و هنر و هنرمند ارزش واقعی خودش را از دست داده و اگر به همین نحو جلو برود، هنر ملی ما کاملاً در معرض خطر و انحطاط قرار خواهد گرفت». حرف‌های صبا در آن روز شاید واکنشی بود به دوره‌ای که رادیو در ایران راه افتاد و بعدازآن رادیوی نیروی هوایی شروع به کار کرد. خواننده‌هایی مانند جبلی، مهوش، آفت و چند خواننده عامه‌پسند در رادیو نیروی هوایی می‌خواندند. یکی از شاگردهای صبا گفته بود: «روزی در کلاس بودیم. صدای جوانی از کوچه ظهیرالاسلام بلند شد که یکی از ترانه‌های قاسم جبلی را می‌خواند. استاد که از صدای جوان رهگذر ناراحت شده بود، با صدای بلند گفت: کو...وفت، زَغنَبو...وه! خجالت هم نمی‌کشند این‌ها را اجرا می‌کنند». قصه‌ها و شایعه‌ها درباره صبا و نگاهش به موسیقی زیاد است. گروهی او را کسی می‌دانند که به این هنر توجه کافی نکرد و عده‌ای دیگر در مقابل معتقدند او اجازه نداد موسیقی ایرانی تجربه‌های روزآمدی داشته باشد و متحجری بود که پا از دایره سنت بیرون نگذاشت.
فرهود صفرزاده اما در مقدمه کتاب «در قفس» درباره صبا این‌طور می‌نویسد:«... امیدواریم این کتاب، دید و شناخت بهتری از صبا فراهم آورد تا با دقت و انصاف بیش‌تری درباره‌اش بگویند و بنویسند. صبا آمیزه‌ای بود از اقبال خوش در داشتن خانواده‌ای فرهنگی و پدری دلسوز، استعداد ذاتی و نبوغ هنری، آموزه‌های سنتی و متجددانه موسیقی، شعر و ادبیات، هنرهای تجسمی، صنایع‌دستی، تجربیات اجتماعی دوران گذار از قاجاریه به پهلوی و انبوه آمال و آرزوها که وقایع عمرِ نه‌چندان بلندش شوربختانه مانع از کامیابی آرمانی او شد، اگرچه صبا بیش از قدر وسع کوشید».


جایی در همان مقدمه از قول یکی از چهره‌های شناخته‌شده موسیقی آمده که صبا قبل از اینکه پولش را روی طاقچه بگذارند، دست‌به‌کار نواختن سازش نمی‌شد، اما دو گزارش جالب از دو شخصیت قابل وثوق در تاریخ موسیقی ایران، این نظر را رد می‌کند. اولی همسر روح‌الله خالقی، ایران‌خانم است که جایی درباره ابوالحسن‌خان می‌گوید: «صبا نمی‌توانست با کسی بد باشد. صبا خوب بود. صبا را خدا خوب خلق کرده بود. صبا جزو نوادر خداوند عالم بود. مودب، پاک، بامحبت و بی‌نظیر بود». نامه‌ای از غلامحسین بنان به منوچهر جهانبگلو هم نمونه دیگری است که در مقدمه «در قفس» آمده که می‌تواند مشی این هنرمند نامدار را به جوانان علاقه‌مند به تاریخ موسیقی ایران نشان دهد. بنان به دوستش می‌نویسد: «ببین! حساب روشنی است. آدمی وقتی می‌گوید هنرمند باید فضیلت هنری داشته باشد، یاد درویش‌خان، میرزا عبدالله، ابوالحسن صبا می‌افتد. این‌ها آتش گذاشته بودند زیر هستی خودشان. تیغه بران فقر را گرفته بودند زیر گلوهاشان که فقط هنر را جان بخشند. این‌ها انسانیت خودشان را به خدمت گرفته بودند که بتوانند هرچه ناانسانی را تیشه به ریشه بزنند. این‌ها با تن‌های ناتوان برخاسته بودند به جنگ با اهریمن بدی‌ها و افکار نابخردانه اجتماع. قصدشان نه فریب بود و نه مال‌اندوزی. اما حالا چی؟». بنان هم امروز سال‌هاست که در کنار دوست قدیمی‌اش صبا نشسته است. چه خوب که او امروز نیست تا به هنرمندان نامدار و شناخته‌شده ایران نگاه کند و ببیند که هستند فعالانی در عرصه هنر که آتش زیر حیثیت و شرافتشان گذاشته‌اند برای پول و هر جا قرار باشد جیره و مواجبی برسد، تا کمر دولا می‌شوند و از بام تا شام به دنبال عوام‌فریبی‌اند. چه قدر جای خوشحالی دارد که سال‌های سال است بنان و خالقی و وزیری و صبا و درویش‌خان و میرزا عبدالله و بسیاری دیگر از بزرگان هنر ایران از این جهان رفته‌اند و حال‌وروز هنر ایران در این ایام را نمی‌بینند.
ستاره عمر ابوالحسن‌خان صبا خیلی زود غروب کرد. او سال 1281 به دنیا آمد و 29 آذر 1336 یعنی در 57 سالگی از این جهان رفت، اما تاثیرش در موسیقی ایران آنقدر زیاد بود که عده‌ای او و کارهایش را یک معجزه خداوندی می‌دانند. صرف نظر از گوشه‌هایی که به دست صبا به موسیقی ردیفی دستگاهی ایران افزوده شد، او در زمینه نوازندگی سازهایی همچون ویلن، سنتور و سه‌تار شاگردان زیادی را تربیت کرد و یکی از نوابغ عرصه موسیقی یعنی ابراهیم قنبری‌مهر سازنده شهیر ساز در تاریخ معاصر ایران دست پرورده اوست.
در قفس سومین کتاب از مجموعه زمرد نشر فنجان است که به‌تازگی به چاپ دوم رسیده و علاقه‌مندان می‌توانند این کتاب خواندنی را به بهای ۴۵۰۰۰ تومان تهیه کنند.