شادمانه‌های ایران بدون شعر و موسیقی معنا ندارند

 [امین شول سیرجانی ‏ ‏] درباره تأثیر آیین یلدا بر تقویت همبستگی میان اعضای خانواده و بهبود روابط درون خانوادگی سخن بسیار گفته شده است. درباره ‏اهمیت قصه‌خوانی در شب یلدا هم حکایت و روایت‌های بسیاری بازگو شده است اما آیین یلدا جنبه‌های دیگری هم دارد که نیازمند تدقیق ‏است. حضور موسیقی در گرم‌ترکردن اولین شب زمستان نقش انکاری‌ناپذیری داشته است. این نکته‌ای است که بهروز وجدانی، مردم‌شناس و پژوهشگر موسیقی نواحی، در گفت‌وگو با «شهروند» بر آن دست می‌گذارد. وجدانی متولد 1328 در بیرجند است و سال‌ها به ‏عنوان عضو هیأت علمی پژوهشی سازمان میراث فرهنگی صنایع دستی و گردشگری برای ثبت و ضبط فرهنگ عامه کوشیده است. ‏کتاب‌های «فرهنگ موسیقی ایرانی»، «حضرت علی(ع) در نغمه‌های عامیانه ایران» و «موسیقی ایرانی و هویت» حاصل بخشی از این ‏کوشش‌هاست. وجدانی در توضیح نقش شعر و موسیقی پا را فراتر از آیین یلدا می‌گذارد و بر این نظر است که آیین‌های ما از یلدا و ‏نوروز گرفته تا آیین‌های مذهبی همیشه پیوندی عمیق با شعر و موسیقی داشته‌ و دارند و در هر یک از آنها نوع خاصی از موسیقی ‏شادمانه یا عزادارانه استفاده شده و این رویه تا همین امروز هم ادامه یافته است. وجدانی در بخش دیگری از این گفت‌‏وگو البته به تغییرات به وجودآمده در فرم اجرای آیین‌های ایرانی هم اشاره می‌کند و این تغییرات را گریزناپذیر توصیف می‌کند. از نظر ‏او قدرت تطبیق‌پذیری آیین‌های ایرانی با مدرنیسم از دلایل بقای آنهاست و نباید به این تغییرات نگاهی سراسر منفی داشت. ‏  ‏ آقای وجدانی در یکی از سخنرانی‌هایتان اشاره کرده بودید که موسیقی یکی از ارکان مهم آیین یلدا در استان‌های مختلف ‏کشور بوده است. از ویژگی‌های این موسیقی بگویید و اینکه به چه شکلی اجرا می‌شده؟
هر مراسم و آیینی در ایران بدون موسیقی معنا و مفهوم ندارد. یلدا، مهرگان و نوروز بدون شعر و موسیقی و ابزار شادی نبوده و نیست. ‏رد پای موسیقی در تمام آیین‌های شادی و عزای ایرانیان دیده می‌شود. در عزاداری‌های مذهبی هم موسیقی مذهبی یکی از ارکان ‏مهم است؛ مثلا در منطقه ما بیرجند، در روستاها و ایلات و عشایر نوازنده‌های بومی نقش اصلی را ایفا می‌کردند و هنوز هم بعضا این ‏اتفاق می‌افتد. شادمانه‌های ایرانی بدون شعر و موسیقی معنا ندارد. البته در حال حاضر اجرای موسیقی بیشتر در ایلات و عشایر رواج ‏دارد و در زندگی شهری ممکن نیست. این موسیقی‌ها البته تحت‌ تأثیر رسوم و خرده‌فرهنگ‌های هر یک از مناطق ایران متفاوت است؛ ‏یعنی در شمال خراسان ساز دوتار در غم و شادی مردمان این خطه از سرزمین ما حضور دارد. یا دهل و سرنا در جشن‌های فضای باز ‏در سرزمین ایران و در سرزمین‌های دیگر جهان بخش مهمی از آیین‌هاست. فقط شکل دهل و سرنا در کشورهای دنیا با هم فرق ‏دارد. ویژگی موسیقی شب یلدا این است که باید در تناسب با فضای بسته اجرا شود. دهل و سرنا به دلیل حجم صدای زیاد بیشتر ‏مختص جشن‌های عمومی است؛ اما دوتار از سازهایی است که در جشن‌های درون خانه‌ها حضور دارد. دایره و نی و انواع سازهای بادی ‏کم‌حجم در جشن‌های درونی استفاده می‌شوند؛ مثلا سازی مانند سه‌تار همیشه بخشی از مراسم مردم در درون خانه‌ها بوده و هست. ‏ارتباط میان شعر و موسیقی هم که دوطرفه است. در ایلات و عشایر شاهنامه‌خوانی رواج داشته و در شهرها هم حافظ مورد ‏توجه جدی بوده است. یکی از دلایلی که موجب شده میراث فرهنگی غیرمادی یا ناملموس در طول تاریخ حفظ شود، همین حضور شعر ‏و موسیقی است. ‏
 در جایی گفته‌اید که موسیقی آوازی بخش مهمی از آیین‌هایی مثل یلداست. آیا مقصودتان این است که موسیقی سازی در ‏یلدا نقش کمرنگی داشته‌ است؟
موسیقی ما یا سازی یا آوازی یا مخلوطی از سازی و آوازی است. در بخش آوازی در آیین‌های ما آواز جایگاه مهمی دارد؛ چون که ‏با شعر پیوند دارد و آوازخواندن هم از گذشته به ابزار خاصی نیاز نداشته است. اما اگر فقط قرار باشد موسیقی مبتنی بر ساز باشد، ‏نیازمند تمهیداتی است؛ اما آوازخواندن به ‌طور ساده در یک خانه و آلاچیق بدون ساز انجام می‌شده است. هر کس صدای بهتری داشته ‏شاهنامه و حافظ می‌خوانده و بقیه هم گوش می‌کرده‌اند. البته الان دیگر شکل برگزاری آیین‌های ما در حال تغییر است و تلویزیون یکی از عوامل موثر در ایجاد سرگرمی است. در شهرهای بزرگ هم در هتل‌ها و سالن‌های بزرگ جشن‌های یلدا برگزار ‏می‌شود؛ یعنی این آیین «درونی» دارد «بیرونی» می‌شود. این پیشامد در کشورهای همسایه ما درباره نوروز اتفاق افتاده است. نوروز ‏کماکان یک جشن درونی است. یعنی در درون خانواده‌ها جشن گرفته می‌شود، اما در برخی کشورهای همسایه ما، این جشن‌ها بیرونی ‏شده است. در استادیوم‌های بزرگ جشن‌های عمومی برپا می‌شود، مقامی سیاسی آن را افتتاح می‌کند و مردم هم در آن ‏شرکت می‌کنند. در ایران بیشتر جشن‌های آیینی جنبه درونی داشته ‌است، اما اکنون در شهرهای بزرگی مانند تهران بیرونی ‏‌شده ‌است؛ مثلا موسیقی درونی جایش را به برگزاری کنسرت‌ می‌دهد و مردم بلیت می‌خرند و به سالن‌ برگزاری کنسرت ‏می‌روند یا در هتل‌ میز رزرو می‌کنند تا شب یلدا را بیرون از خانه بگذرانند. ‏


 این بیرونی‌شدن را آسیب می‌بینید یا طبیعی ارزیابی می‌کنید؟ ‏
آسیب نیست، بلکه واقعیتی گریزناپذیر است. ما جامعه‌ای هستیم که کمی سنتی است و کمی هم مدرن. درواقع در مرحله نیمه‌‏سنتی هستیم. چه خوش‌مان بیاید، چه نیاید این فرهنگ درحال تغییر است. فضای مجازی و در رأس آن تلویزیون بر مناسبات ما ‏تأثیر گذاشته ‌است. دوست داشته باشیم یا نه، علایق و باورهای ما در حال تغییر است؛ واقعیتی است که ظاهرا هم نمی‌توان ‏درباره‌اش کاری کرد. موضوع ارزش‌گذاری نیست. اگر بخواهیم ارزش مطلق قائل باشیم فقط باید حرص بخوریم. اما واقعیت این است ‏که آیین‌ها و خُرده‌فرهنگ‌های ما تحت‌تأثیر تحولات سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقلیمی و به‌خصوص فضای مجازی تغییر کرده و ‏می‌کند. نمی‌توانیم به مردم بگوییم به دلیل حفظ سنت‌ها تلویزیون نداشته باشید. نباید به چشم آسیب به فضای مجازی نگاه کنیم. ‏فضای مجازی آسیب هم دارد، اما بستگی دارد چگونه از آن استفاده کنیم. مهم این است ما یاد بگیریم به‌گونه‌ای از تکنولوژی ‏استفاده کنیم که این‌قدر تغییر هویت ندهیم. ‏
 شما در زمره کسانی هستید که تغییرات حاصل از جهانی‌شدن را ناگزیر می‌دانید. در مقابل، برخی از مردم‌شناسان معتقدند ‏بسیاری از آیین‌های ما به دلیل تغییرات خیلی زیاد ماهیت اصلی‌شان را از دست داده‌اند؛ مثلا گفته می‌شود یلدا بیشتر ‏جنبه‌ نمایشی پیدا کرده است.‏
اول باید ببینیم اصل را بر چه چیز می‌گذاریم. اصل مردم هستند یا فقط حفظ آیین به شکل موزه‌ای آن. ما نمی‌توانیم یلدا ‏را به شیوه 100‌سال پیش برگزار کنیم. هیچ چیز ما شبیه اجدادمان نیست. میراث فرهنگی ناملموس سیال است و در گذر زمان تغییر ‏می‌کند. اگر اصرار داشته باشید بی‌تغییر باقی بماند ممکن نیست. لباس و خوراک ما هم تغییر کرده؛ همه شئون زندگی تغییر ‏کرده است؛ برق را در زندگی راه داده‌ایم. وقتی تکنولوژی را راه داده‌ایم طبیعتا تبعات و تاثیرهایی هم دارد. این موضوعی است ‏که به اعیاد و مراسم عزای ما ربط دارد، اما علت باقی ماندن آیین‌ها توانایی وفق پیدا کردن‌شان با شرایط زمانه است. عاقلانه هم ‏نیست که جشن‌های ملی و سوگواره‌های ما همان چیزی باشد که 200سال پیش بوده است. رودخانه‌ای دارد با سرعت حرکت ‏می‌کند؛ اگر بتوانیم با رودخانه همراه شویم، باقی می‌مانیم، وگرنه رودخانه ما را پس می‌زند و به حرکت خود ادامه می‌دهد. شب یلدا ‏هم چنین حالتی دارد. خوشبختانه در چند دهه اخیر، میل به هویت ملی بیشتر شده است. مردم دوست دارند هویت ایرانی داشته باشند و به ‏همین دلیل اعیاد تقویت هم شده‌ است. 20سال پیش این‌قدر مردم برای برگزاری آیین شب یلدا جدی نبودند. این کم‌رنگ و پررنگ‌تر ‏شدن در دوره‌های زمانی مختلف وجود داشته است، اما درباره جزئیات آن تغییر رخ داده است؛ مثلا ممکن است دیگر کسی دور کرسی ‏ننشیند. جمع‌شدن افراد خانواده در زمستان دور کرسی وحدت‌آفرین بود، اما الان کرسی وجود ندارد. هر کسی در گوشه‌ای از خانه می‌‏نشیند و ممکن است همزمان به فضای مجازی هم سرک بکشد. یا مثلا خیلی‌ها به جای تفأل به حافظ و آوازخواندن، با موبایل فال ‏حافظ می‌گیرند. بسیاری از مادران امروزی هم برای فرزندان‌شان لالایی نمی‌خوانند. اگر خیلی به اعجاز لالایی معتقد باشند، سی‌دی ‏لالایی پخش می‌کنند. اساس حفظ ‌شده، اما شکل اجرا تغییر کرده است. البته هر تغییری هم پذیرفتنی نیست. ‏
 مثل چه تغییراتی؟ ‏
مثل خیلی از تغییراتی که از طریق آنها عناصر غیر ایرانی و غیر اسلامی وارد آیین‌های ما شده است که می‌توانست این اتفاق نیفتد. البته ‏یلدا در مقایسه با نوروز حضور کم‌رنگ‌تری در زندگی مردم دارد و طبیعتا کمتر هم دچار چنین تغییراتی شده است، اما مثلا در ‏سوگواری‌های خانوادگی ما، عناصر نمایشی زیاد شده است. جنبه اقتصادی را هم نباید در این تغییرات فراموش کنیم. یکی از عوامل ‏حفظ جشن‌های ملی ما به جریان اقتصادی پیرامون آن هم مربوط است. اگر ما هم شب یلدا را فراموش کنیم، نظام اقتصادی به ما ‏یادآوری می‌کند که برای فلان آیین باید چه چیزهایی بخریم. این نظام اقتصادی البته باعث شده است رفتارهای نمایشی و خرج‌تراشی، به نام آیین، به مراسم ما وارد شود. اینها آسیب‌هایی است که نمی‌توان از آنها چشم‌پوشی کرد و در بروز رفتارهای نمایشی و ‏چشم و هم‌چشمی نقش پررنگی دارد.  ‏