روی روسيه و چين خيلی حساب نكنيم

اين روزها تلاش‌هاي زيادي در جريان است که يک نوع ميانجي‌گري ميان ايران و ايالات متحده صورت گيرد. اواخر اين ماه نيز رئيس جمهور به ژاپن مي‌رود. اين ميانجي‌گري‌ها شانسي براي موفقيت دارند؟
در دانش روابط بين‌الملل ترم‌هايي وجود دارد که هر کدام بيانگر مفهوم خاص خود هستند: مساعي جميله، ميانجي‌گري، آشتي، سازش، توافق، تفاهم، همکاري، همگرايي و در نهايت اتحاد. يعني اگر بخواهيم ارزش گذاري و درجه بندي روي اين مفاهيم داشته باشيم، بايد بگوييم پايين‌ترين سطح زماني است که دولت‌هاي ثالث مساعي جميله خودشان را براي از بين بردن نزاع ميان کشورها به کار ببندند. کاري که امروز کشورهايي نظير ژاپن و عمان انجام مي‌دهند از اين جنس است؛ يعني دولت ژاپن يا دولت عمان با مساعي جميله، پايمردي و حسن نيت تلاش مي‌کنند تا ايران و ايالات متحده به سازش برسند و مذاکراتي ميان آنها آغاز شود. قطعا در روابط بين‌الملل از اين اقدامات به‌عنوان اقداماتي مثبت نام برده شده و اين نوع حرکات مورد استقبال قرار مي‌گيرند، اما اينکه اين تلاش‌ها در مورد روابط ايران و آمريکا تا چه اندازه اثربخش باشد به تغيير رفتار آمريکا بستگي دارد. تاکيد مي‌کنم آنچه مي‌تواند سبب شود مشکلات و تنش‌ها کاهش يابد و دو کشور گامي به سوي حل اختلافات بردارند، تغيير رفتار ايالات متحده است؛ چرا که جمهوري اسلامي ايران مبتني بر قانون اساسي خود، مبتني بر منشور سازمان ملل متحد و براساس ضوابط حقوق بين‌الملل تلاش کرده تا به توافقات، تفاهمات و تعهدات خود به جامعه بين‌المللي وفادار باشد و نهايت تلاش خود را براي عمل به اين تعهدات به کار بندد. در مقابل آيا مي‌توان گفت که جامعه بين‌المللي تمام تلاش خود را براي عمل به تعهداتش در قبال ايران انجام داده؟ قطعا شواهد نشان مي‌دهد که اين اتفاق نيفتاده است. خروج يکجانبه از توافق هسته‌اي تنها يک نمونه از اين بي‌تعهدي است، زيرا خروج از برجام نقض يک قطعنامه شوراي امنيت بوده و آنها بايد در اين خصوص به ملت ايران پاسخگو باشند. دولت‌هاي ميانجي که در حال تلاش هستند بايد در اين موارد به دولت ترامپ يا بهتر بگويم رژيم ترامپ تذکر دهند. معتقدم تا زماني که رفتار آمريکا تغيير نکند، گشايشي در مذاکرات و ميانجي‌گري‌ها حاصل نخواهد شد.
تاکنون دست کم دو طرح که از سوي فرانسه و ژاپن به ايران ارائه شده بود شکست خورده و نتوانسته نتيجه‌بخش باشد. به‌نظر شما آنچه تا امروز موجب شده تلاش‌هاي کشورهايي نظير فرانسه و ژاپن در زمينه ميانجي‌گري شکست بخورد چه بوده است؟
اصلي‌ترين دليل اين شکست، اصرار آمريکا بر «عدم لغو تحريم‌ها» بوده. اين اعلام کرده است که شرطش براي نشستن بر سر ميز مذاکره با آمريکا در قالب 1+5 لغو تحريم‌هاست و اگر اين تحريم لغو شود ايران نيز حاضر به مذاکره خواهد بود. آمريکا اما حاضر نيست انعطاف از خود در زمينه تحريم نشان دهد و همين است که هر طرحي مي‌آيد شکست مي‌خورد. آنچه روشن است اينکه چه فرانسوي‌ها و چه ژاپني‌ها بايد در ابتدا از آمريکا بخواهند که هر خواسته‌اي از ايران دارند، ابتدا به قطعنامه 2231 شوراي امنيت بازگردند. زماني که مفاد اين قطعنامه عملياتي شد، آنگاه مي‌توان در خصوص ديگر مسائل هم گفت‌وگو کرد. آمريکايي‌ها مدعي هستند که از ايران مي‌خواهيم به استانداردهاي جامعه بين‌المللي احترام بگذارد. وقتي چنين درخواستي از ايران وجود دارد اول بايد خود آمريکا به آن عمل کند. استانداردي بين‌المللي که در روابط ايران و آمريکا موثر است، قطعنامه 2231 بوده که خواهان لغو کليه تحريم‌هايي است که به سبب مساله هسته‌اي عليه ايران اعمال شده. آمريکا اما ترجيح مي‌دهد به اين قطعنامه رجوع نکند.


با توجه به اينکه استمرار فشار حداکثري آسيب زيادي به اقتصاد ايران وارد آورده و ادامه اين روند حالتي فرسايشي براي ايران دارد، فکر مي‌کنيد با شرط گذاري‌هايي نظير لغو تحريم پيش از مذاکره ايران مي‌تواند به هدف خود يعني لغو تحريم برسد؟
معتقدم هر کشوري مي‌تواند براي مذاکره شروط خود را مطرح کند و ورود به اين بحث به‌عنوان اقدامي صحيح يا ناصحيح جايز نيست. همه کشورها براي انجام مذاکره شرايطي را تعيين مي‌کنند و اين حق آنهاست. اگر اين شرايط مطرح شده معقول و منطقي باشد، خب جامعه بين‌المللي آن را مي‌پذيرد و بايد بپذيرد. آنچه ايران از آمريکا به‌عنوان شرط آغاز مذاکره درخواست کرده، عمل به قطعنامه 2231 شوراي امنيت سازمان ملل متحد است که خب ايالات متحده نيز عضو اين نهاد است. اين قطعنامه هم مورد اجماع جامعه بين‌المللي بوده و با 15 رأي موافق در شورا تصويب شده بود. وقتي اين درخواست منطقي پذيرفته نمي‌شود، ديگر ايران چه بايد بکند؟ بله با اين شرايط فرسايشي اقتصاد ايران آسيب مي‌بيند، اما مقصر اين موضوع نه شرايطي که ايران تعيين کرده بلکه رفتار غلط دولت آمريکاست. اگر ايران امروز از برخي تعهدات خود عقب‌نشيني مي‌کند به اين دليل است که ايالات متحده به تعهداتش عمل نکرده است. پيش از بررسي هر موضوعي اين سوء رفتار آمريکايي‌ها بايد بررسي شود.
پيشنهاد شما براي عبور از وضعيت کنوني و خروج از شرايطي که به بن‌بست مي‌ماند چيست؟
ابتدا بايد بگويم اعتقادي به وجود بن بست براي ايران ندارم. معتقدم آمريکايي‌ها در حال نزديک شدن به اواخر دوران رياست جمهوري دونالد ترامپ هستند و اتفاقات سال‌هاي اخير نشان داده ادعاهاي ترامپ مبني بر اينکه «من مي‌توانم رفتار ايران را تغيير دهم»، «من مي‌توانم برجام را منحل کنم» و «من مي‌توانم ايران را کنترل کنم» به حقيقت نپيوست. ايران به رغم همه فشارها به همان شيوه قبلي خود ادامه مي‌دهد؛ فعاليت‌هاي هسته‌اي ادامه يابد، حضور فعال در ديپلماسي منطقه ادامه دارد و در لبنان، سوريه، عراق و يمن سياست‌هاي ايران نظير مقابله با داعش و مقابله با تروريسم به‌عنوان سياست مثبت شناخته شده است. به همين سبب مي‌گويم بن بست براي ايران نيست بلکه اين آمريکايي‌ها هستند که با بن‌بست مواجه شده‌اند. شما مي‌بينيد در افغانستان به همکاري با طالبان روي آورده‌اند، در مساله عراق با بعثي‌ها، داعشي‌ها و وهابي‌ها همکاري مي‌کنند و از گروه‌هاي افراطي براي نيل به اهدافشان بهره مي‌جويند، در سوريه بن‌بست براي آنها به اندازه‌اي شديد بوده که مجبورند با ترک‌ها در خصوص شمال اين کشور بحث و جدل داشته باشند و مشخص شد که ادامه حضور اسد بهتر از ادامه فعاليت داعش است. در مساله يمن هم هيچ‌حاصلي نداشته‌اند. پس اين آمريکايي‌ها هستند که با بحران مواجه‌اند و آنها هستند که بايد در اين خصوص تلاش کنند که از بحران خارج شوند.
با اين حال يک مساله مهمي وجود دارد که شما در سوال قبلي به آن اشاره کرديد. ما بايد به جيب مردم نگاه کنيم و شرايط معيشتي آنها را هم در سياستگذاري‌هاي خود در نظر بگيريم. آيا به رغم تاکيد بر اقتصاد مقاومتي و استفاده از نيروهاي مولد در داخل ايران تحريم‌ها تاثير گذاشته است؟ خب پاسخ روشن است، مردم ايران دچار مشکلاتي جدي شده‌اند و دولت هم چالش‌هاي سختي پيش روي خود دارد. بايد در اين شرايط از خود بپرسيم آيا حل مساله ايران و آمريکا مي‌تواند تاثير جدي بر معيشت مردم داشته باشد؟ خب پاسخ اين سوال هم مثبت است و بايد بدانيم نبايد هيچ ‌فرصتي را از دست بدهيم. هرچند ما مي‌گوييم بن بست براي آمريکاست و براي ايران نيست اما بايد از سناريو ديگر هم صحبت کرد يعني بايد بگوييم اگر مشکلات ايران و آمريکا حل شود چه شرايطي براي مردم پديد مي‌آيد. آمريکا امروز بر شرکت‌هاي خارجي، شرکت‌هاي توليد نفت و گاز، شرکت‌هاي توليد صنايع اصلي و شرکت‌هاي فني وارد مي‌آورد که اگر اين فشار برداشته شود بسياري از مشکلات کشور در حوزه اقتصاد حل خواهد شد و دست کم معيشت مردم بهبود مي‌يابد. منتهي دقت داشته باشيم که دو گزينه پيش روي ماست: يک گزينه اين است که اگر دريچه‌اي باز شد ما از نبود فشارهاي آمريکا عليه اقتصاد ايران استفاده کامل ببريم و از تمام ظرفيت‌ها استفاده کنيم تا تبديل به يک آلمان يا ژاپن در خاورميانه شويم. گزينه ديگر اين است که از نبود مشکل ايالات متحده صرفا براي بهره برداري جناحي استفاده کنيم و به سرنوشتي دچار شويم که نمونه اش اين فساد جاري در افغانستان يا عراق است. تصور کنيد در عراق گفته مي‌شود اگر قرار است شرکتي يک دلار براي مردم سرمايه‌گذاري کند، 5 دلار بايد بياورد چون 4 دلار آن با فساد تلف مي‌شود. ما بايد ببينيم اگر راه باز شد چگونه مي‌خواهيم از آن استفاده کنيم.
در حدود يک ماه تا موعد برداشتن گام بعدي کاهش تعهدات هسته‌اي جمهوري اسلامي ايران زمان باقي است. آيا با توجه به تلاش اروپا در زمينه راه‌اندازي اينستکس و همچنين تهديدهايي که در اين زمينه صورت گرفته است، فکر مي‌کنيد اين گام بايد برداشته شود؟
اگر اينستکس منجر به نتيجه شود، فکر مي‌کنم ايران بايد صبر و تحمل بيشتري براي برداشتن گام‌هاي بعدي کاهش تعهدات به خرج دهد، اما اگر اين اتفاق نيفتد و اينستکس صرفا روي کاغذ باشد اين حق طبيعي ايران است که گام‌هاي بعدي را بردارد؛ چراکه هر گامي متناسب با تعهدات طرف مقابل برداشته مي‌شود. همه‌چيز در اين زمينه بستگي دارد به اينکه اروپا تا چه اندازه به تعهدات خود عمل کند.
موضوع اعمال مکانيسم ماشه که از تهديدات اصلي اروپايي‌ها بوده چطور؟ تفاوتي در موضوع برداشتن گام‌هاي کاهش تعهدات ايجاد نمي‌کند؟
اين مکانيسم در حال حاضر عملا فعال شده؛ چراکه آمريکايي‌ها حتي شرکت‌هاي اروپايي را هم مجبور کرده‌اند تحريم‌ها عليه ايران را رعايت کنند و تحريم‌هاي کنوني عملا همان تحريم‌هايي است که در قطعنامه‌هاي پيشين پيش‌بيني شده بود. حالا اگر مکانيسم ماشه از سوي اروپا فعال شود ممکن است کمي شدت آن افزايش يابد و اين تحريم‌ها مشروعيت قانوني بيابد. تا امروز و در حالي که ترامپ اين تحريم‌ها را اعمال مي‌کند، بسياري از کشورها مشروعيتي براي آن قائل نيستند و صرفا مجبورند آن را اعمال کنند اما اگر شوراي امنيت بخواهد مجددا تحريم‌ها عليه ايران را فعال کند، مشروعيت اين تحريم‌ها نيز براي آمريکا تامين مي‌شود. البته چيني‌ها و روس‌ها روي اين مساله مکانيسم ماشه با اروپا اختلاف‌نظر دارند اما نمي‌شود چندان روي آنها براي موضوع ممانعت از اعمال مکانيسم حساب کرد. با اين وجود معتقدم اگر اعمال مکانيسم ماشه هم اتفاق بيفتد اتفاق بزرگي نخواهد افتاد، زيرا آمريکا قبلا ماشه را کشيده و اگر قرار باشد اين اتفاق بيفتد ايران به فعاليت کامل هسته‌اي باز مي‌گردد.
يعني شما از بازگشت به ذيل فصل 7 و تهديد وقوع حمله نظامي نگراني نداريد؟
حمله نظامي با تاييد شوراي امنيت زماني اتفاق مي‌افتد که شما صلح و امنيت بين‌المللي را به خطر بيندازيد. ايران که علاقه مند به خروج از برجام نبود. گام هايش را هم مي‌توان در راستاي تشويق طرف‌هاي ديگر براي اجراي تعهدات در نظر گرفت. بنابراين فکر مي‌کنم موضع ايران اصولي و برحق است و نهادهاي بين‌المللي نمي‌توانند ايران را متهم کنند.
شما از موضع اصولي و بر حق ايران سخن مي‌گوييد. خب اعتقاد ما نيز همين است که موضع کشور اصولي و بر حق است اما آيا جامعه بين‌المللي امروز براساس حقوق بين‌الملل اداره مي‌شود يا موازنه سياسي و قدرت است که حرف اول را در دنيا مي‌زند؟
نظام بين‌الملل بر پايه واقعيات سياسي بنا نهاده شده اما آمال جامعه بين‌المللي دستيابي به هنجارها و ارزش‌هاي اخلاقي است. ما در دنيايي زندگي مي‌کنيم که قدرت يک اصل است اما اگر قدرت فاصله زيادي با هنجارهاي نظام بين‌الملل داشته باشد، به‌طور حتم مورد سؤال قرار مي‌گيرد و تضعيف مي‌شود. نمونه بارز اين موضوع اسرائيل است که رفتارهاي غيرقانوني زيادي داشته و دارد و آمريکا از بي‌قانوني‌ها و هنجارشکني‌ها حمايت مي‌کند اما جامعه بين‌المللي هر روز موضع منفي‌تري نسبت به اين رژيم اتخاذ مي‌کند.