روزنامه ابتکار
1398/09/19
چرا وزارت ارشاد سازوکار واضحی درباره روند ممیزیها ارائه نمیدهد؟ شیشههای کدر وزارتخانه شیشهای!
فاطمه امینالرعایاچند وقتی است دوباره موضوع ممیزی کتابها، به بحث داغ در رسانهها تبدیل شده است. ماجرا از آنجا شروع شد که یک نویسنده در فضای مجازی اعلام کرد که ممیزیهای تازهای بر کتابش اعمال شده است و این آغازی بود بر دوباره مطرح شدن ماجرای ممیزیهای سلیقهای در حوزه کتاب در وزارت ارشاد.
وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی چند سالی است در راستای شفافیتسازی اقدام به انتشار عملکرد بسیاری از دفاتر کل زیرمجموعه خود کرده و به همین جهت خود را به عنوان یکی از وزارتخانههای شفاف معرفی کرده است، اما یکی از وظایف همین وزارتخانه، صدور مجوز برای بسیاری محصولات فرهنگی مثل موسیقی، فیلم و کتاب است که در بخشهای مختلف این مجوز پس از اعمال نظر کارشناسان صادر میشود. مدتهای مدیدی است که موضوع ممیزی کتاب یه یکی از دغدغههای اهالی فرهنگ و نشر تبدیل شده است. دفتر توسعه کتاب و کتابخوانی که وظیفه بررسی محتوای کتابها و صدور مجوز را بر عهده دارد، هیچگاه به طور شفاف در مورد مصادیق ممیزی صحبت نکرده و به همین دلیل بسیاری از نویسندگان، مترجمان و فعالان نشر به ممیزیهای سلیقهای و موردی اعتراض دارند، اما چرا هیچگاه چگونگی ممیزی کتابها و مصادیق آن به صورت شفاف از سوی این وزارتخانه بیان نشده است؟ فرید قدمی، نویسنده و مترجم در اینباره به «ابتکار» میگوید: سانسور هیچوقت نمیتواند موضوعی واضح باشد چون همیشه به شرایط و اشخاص بستگی دارد و کاملاً نسبی است. بنابراین این انتظار که شفافیتی در این زمینه وجود داشته باشد بهطورکلی خندهدار است، جدا از اینکه خود سانسور هم خندهدار است. رئیسجمهوری سابق کشور ما در یک سخنرانی عمومی که از صداوسیما هم پخش میشود میگوید «اون ممه رو لولو برد»، حالا یک رمان پیدا کنید که بعد از انقلاب چاپ شده باشد و چنین کلمهای در آن استفاده شده باشد! غیرممکن است! چون هیچ نویسندهای نمیتواند از این کلمه استفاده کند ولی رئیسجمهوری میتواند؛ یعنی استفادهکردن از آن اشکالی ندارد ولی مهم است چه کسی بگوید! مثالهای زیادی در این زمینه وجود دارد. یک نویسنده همسو با سیستم میتواند هر چه که میخواهد بنویسد، اما همان عبارات توسط یک نویسنده مستقل کاملا سانسور میشود. سانسور بستگی به شرایط، افراد و ناشران دارد. هیچوقت هم نمیتواند شفاف باشد.
چه کسانی از سانسور سود میبرند؟
او با بیان اینکه باید ببینیم چه کسانی از سانسور سود میبرند، میافزاید: باید ببینیم چه کسانی از سانسور سود میبرند؟ البته اساسا با وجود اینترنت چیزی قابل سانسور نیست چون دسترسی به همه چیز ممکن است و هر مطلبی میتواند بر این بستر منتشر شود. اما وقتی دولت به این شکل کلاسیک دست به سانسور میزند، چند پیامد دارد. اول اینکه اقتصاد را محدود میکند. برای همین میبینیم نویسنده و مترجمی که برای یک کتاب وقت زیادی صرف کرده و نمیتواند آن را منتشر کند و از آن به عنوان حرفهاش درآمد داشته باشد، نمیتواند کارش را ادامه بدهد و در این میان تفکر آسیب میبیند اما موضوع این است که این کتاب حذف نمیشود، بلکه احتمال دارد به صورت افست در خیابان انقلاب قابل دسترسی باشد، زیرزمینی به فروش برود یا در اینترنت بارگذاری میشود، بنابراین دولت به هدفش دست نیافته، فقط نویسنده، مترجم و متفکر حذف میشود. مگر اینکه ما اینطور تصور کنیم که هدف دولت این است که خود نویسندهها و مترجمها کارشان و ادبیات را کنار بگذارند و ادبیات در نهایت تبدیل به چیزی کاملا دولتی شود.
او درباره دستههای بعدی که از سانسور سود میبرند، میگوید: از سوی دیگر سانسور برای آدمهای جعلی رزومه درست میکند. پدیده جالبی که در دنیا از سوی برخی ایرانیان دیده میشود این است که در جشنوارههای فیلم یا ادبی یک سری آثار مزخرف، مبتذل و سطح پایین میبینیم که تنها با این بهانه که در کشور کارشان سانسور میشود برای خودشان امتیاز میگیرند. به همین دلیل در اروپا انبوهی از مترجمها، نویسندهها و فیلمسازهایی را میبینیم که با آثار بسیار سطح پایین، مطرح شدند و تنها به بهانه سانسور و تبعیض مثبتی که در آنجا برایشان قائل میشوند در جشنوارهها میدرخشند. در نبود سانسور این افراد نادیده گرفته میشوند. دسته سومی که از سانسور سود میبرند، برخی نویسندگان داخلی هستند که آثار مبتذل سطحی در ادبیات پخش میکنند. وقتی فضای سانسور وجود دارد، خواننده نسبت به ادبیات جدی، واقعی و نویسندههای راستین بیاعتماد میشود و در عوض بازار پر میشود از یک مشت مزخرفات که فروش میروند. ناشرانی که این آثار را منتشر میکنند هم جزو کسانی هستند که از این سانسور سود میبرند.
سانسور فقط دولتی نیست
در ماههای اخیر از گوشه و کنار نام کتابهایی شنیده میشود که مجوزشان لغو شده و این تعداد به نسبت گذشته افزایش داشته است، اما دلیل این اتفاق چیست؟ آیا ممیزیها شدت گرفته است؟ قدمی با اشاره به تجربه شخصی خود در مورد کتابش «اولیس» میگوید: وقتی جلد اول این رمان را برای اخذ مجوز به ارشاد دادیم، ظرف دو هفته مجوزش صادر شد ولی جلد دوم حدود یک ماه و نیم است که در ارشاد منتظر صدور مجوز است اما هنوز هیچ خبری از آن نیست، در صورتی که این کتاب، چندان پرحجم نیست و میشود ظرف یک یا دو هفته خوانده و در مورد مجوزش تصمیمگیری شود. اما من فکر میکنم یکی از دلایل این اتفاق این است که متاسفانه برخلاف آنچه که خود ارشاد مدعی است، این وزارتخانه به شدت تحت تاثیر رسانههای داخلی و خارجی است. بعد از چاپ جلد اول «اولیس» در بسیاری رسانهها چه داخلی و چه خارجی این کتاب بسیار مورد هجمه قرار گرفت در صورتی که تمام اتهامها دروغ محض بودند و همه اینها بازارگرمی بودند برای پررنگ کردن سانسور در ایران و امتیاز گرفتن در کشورهای خارجی. بهطورکلی وزارت ارشاد هیچوقت مستقل نبوده و همیشه تحت تاثیر رسانهها، نهاد، اشخاص و قدرتهای نشر و اقتصادی بوده است. این موضوع بسیار واضح است و جز این هم نمیتواند باشد چون فرهنگ وابسته به همه اینها است. وقتی شما سانسور دارید و سانسور میکنید نمیتوانید به بدترین شکل ممکن آن را انجام ندهید و هر روز هم شدت خواهد گرفت؛ چون سانسور با جهان آزاد در تناقض است و هر چه قدرت جهان آزاد بیشتر میشود، سانسور بیشتر میشود تا قدرت این سو هم بیشتر شود.
نگوییم ممیزی، بگوییم سانسور!
این منتقد در پاسخ به این پرسش که «آیا به واقع ممیزی توسط دفتر توسعه کتاب و کتابخوانی باعث توسعه کتاب خواهد شد؟» میگوید: نگوییم ممیزی، سانسور سانسور است. نمیشود با اسمهای شیک آن را بیان کرد. ممیزی، کارشناسی و... کلمات اشتباهی هستند. باید از این دفتر پرسید که توسعه کتاب چگونه با سانسور محقق میشود. این موضوع یک پارادوکس خندهدار است.
باید بنویسم
اما در مقابل این ممیزیهای سلیقهای چه باید کرد؟ عدهای معتقدند در اعتراض به حذف بخشهایی از کتاب توسط بررسها اصلا نباید کتاب را منتشر کرد اما عده دیگری میگویند باید نوشت و حرف زد. قدمی از دسته دوم است. او البته میگوید سانسور تنها دولتی نیست. او میگوید: حتی در بدترین شرایط سانسور هم هیچ نویسندهای نمیتواند ننویسد. فعلا در این لحظه، سانسور در ایران آن چنان نیست که مانع کار ما شود، ما همچنان میتوانیم مقاومت کنیم و کار خود را انجام دهیم، اما در حال حاضر اتفاقی تازه افتاده است. در سالهای اخیر برخی نویسندهها، روزنامهنگاران و روشنفکران که در ظاهر مخالف سانسور هستند، در عمل به بازی سانسور دامن میزنند. این افراد وقتی با یک نویسنده یا مترجم مشکل دارند، در رسانهای به این کتاب هجوم میبرند و این یعنی عملا خواستار سانسور این کتاب هستید. متاسفانه بسیاری در ایران درگیر این بازی شدهاند و میخواهند از این ابزار به عنوان یک سلاح استفاده کنند. اول از همه ما باید تکلیف خودمان را با خودمان مشخص کنیم.
این منتقد ادامه میدهد: بازار کتاب ما پر از کتابهای مبتذل است که به شدت هم ترویج میشوند. مخاطب و شهروند عادی چگونه یک کتاب را انتخاب میکند؟ مسلما او علاقهمند است کتابی را بخواند که بیشتر اسمش را شنیده و در موردش در رسانههای گوناگون مطلب خوانده است. رسانههای ما محدودند و به نظر میرسد افرادی خاص با این رسانهها در ارتباط هستند. این تیم روابطی هم با ناشران و افراد مشخص دارد، این تیم شروع میکنند به تبلیغ کتابهایی مشخص و در این جریان باقی کتابها دیگر دیده نمیشوند. این هم یک نوع سانسور است که از قضا بسیار پرقدرت است. در دنیای جدید دیگر سانسور دولتی به این شکل که در ایران وجود دارد، اعمال نمیشود بلکه از این نوع سانسور استفاده میشود و اتفاقا دولتها به سمت همین نوع حمایتها میروند تا کارهایی که نمیخواهند ترویج نشوند. ما در ایران هر دو نوع سانسور را داریم اما چون نوع اول شدت بیشتری دارد، به شکل دوم آن بیتوجهی میکنیم. اما همانقدر که شکل اول سانسور برای ما مسئله است، باید به شکل دوم هم اهمیت بدهیم.
سایر اخبار این روزنامه
جلال خوشچهره
فاصله ایران و آمریکا تا گفتوگو
«ابتکار» در گفتوگو با کارشناسان فاصله بین دولت و دانشگاهها را بررسی میکند
استمداد از دانشگاه در سال آخر
چرا وزارت ارشاد سازوکار واضحی درباره روند ممیزیها ارائه نمیدهد؟
شیشههای کدر وزارتخانه شیشهای!
«ابتکار» تازهترین تحولات سیاسی در لبنان را بررسی میکند
از چالش انتصاب نخستوزیر تا بحران تشکیل دولت
استان شدن شهرهای حاشیه پایتخت چه مزایا و معایبی دارد؟
تقسیم پرچالش تهران
رد پای تصمیمات سیاسی در فوتبال
چرا استراماچونی ایران را ترک کرد؟
افزایش ۱۵ درصدی حقوق در بودجه 99 چه تاثیری بر معیشت مزدبگیران دارد؟
دستِ تنگ حقوقبگیران در سال 99
رئیس قوه قضائیه:
تخلفات انتخاباتی باید در زمان خودش رسیدگی شود
وزیر خارجه:
از دوستان افغانستانی میخواهیم اختلافات را کنار بگذارند
روحانی در دانشگاه فرهنگیان:
برجام نه مقدس است، نه لعنتی