علیرضا صدقی دوگانه اصلاح‌طلبی در انتخابات 98

دیروز آخرین روز ثبت‌نام انتخابات یازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی بود. سرآخر همه آن‌ها که قرار بود بیایند، آمدند. ثبت‌نام‌ها تکمیل شد و شاید از این پس بتوان تصویری روشن‌تر از آرایش نیروهای جریان‌های سیاسی در انتخابات پیش رو ترسیم کرد. انتخاباتی که به شدت متاثر از وضعیت اقتصادی ـ معیشتی، تحریم‌ها، موقعیت متزلزل برجام و تصمیم سران قوا بر افزایش قیمت بنزین است.
انتخاباتی که می‌تواند به گلوگاهی جدی و اساسی برای این مهم‌ترین نهاد دموکراتیک در نظام‌های مردم‌سالار تبدیل شود. وضعیت احزاب، شخصیت‌ها و گروه‌های اصلاح‌طلب هم تا پیش از دو روز آخر ثبت‌نام‌ها چندان روشن نبود. بسیاری اعلام کرده بودند که در انتخابات ثبت‌نام نمی‌کنند و بسیاری دیگر، امیدی به تایید صلاحیت نداشتند. وفاق و وحدتی هم از بابت ثبت‌نام کاندیداها در میان گروه‌های اصلاح‌طلب به چشم نمی‌خورد. اما اصلاح‌طلبان به ناگاه و گویا به خواسته رئیس دولت اصلاحات که اعلام کرده بود همه آن‌ها که می‌توانند، ثبت‌نام کنند، وارد میدان شده و در روز آخر ثبت‌نام کردند.
این‌که اصلاح‌طلبان برای این انتخابات دستِ‏کم تا روز گذشته استراتژی مشخصی نداشتند، موضوع قابل کتمانی نیست. لیکن از دیروز زمزمه‌هایی به گوش می‌رسد که بعد از توصیه سیدمحمد خاتمی به حضور همه چهره‌های اصلاح‌طلب در صف ثبت‌نام یازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی، این جریان سیاسی تصمیم گرفته است‏ تا استراتژی خود را پس از اعلام نظر شورای نگهبان اعلام کند. اگر این شنیده‌ها صحت داشته باشند، باید اعتراف کرد که اصلاح‌طلبان زمینه را برای برداشتن گامی هر‏چند اندک ـ ولی رو به جلو ـ تا حدودی مهیا کرده‌اند.
البته برخی فرض کرده‌اند که این اقدام اصلاح‌طلبان با هدف بالا‏بردن هزینه رد صلاحیت‌ها توسط شورای نگهبان انجام شده است. اگر این فرض صحت داشته باشد باید گفت که اقدام جبهه اصلاحات در این حوزه قدری ضعیف بوده است. شاید لازم بود تا چهره‌های شاخص و شناخته‌شده اصلاحات نیز در میدان حضور پیدا می‌کردند. در آن صورت شاید مورد فوق امکان بیشتری پیدا می‌کرد.


اما اگر تصور شود که اصلاح‌طلبان آمده‌اند تا در انتخابات بمانند، باید دید چه مواجهه‌ای با مسئله احراز صلاحیت کاندیداها خواهند داشت. موضع‌گیری هر یک از گروه‌ها و احزاب اصلاح‌طلب با این موضوع می‌تواند قطعات بیشتری از پازل بازی سیاست‌ورزی و مبارزات پارلمانتاریستی در جمهوری اسلامی ایران را به دست دهد.
با توجه به تجربیات گذشته به نظر می‌رسد جبهه اصلاحات کماکان و به لحاظ تئوریک با یک دوگانگی جدی روبه‌رو است. عده‌ای در این جبهه با شعار عمل‌گرایی ـ پراگماتیسم ـ تلاش برای پیوند با نهاد قدرت را در دستور کار قرار داده‌اند. این عده بارها در گفت‌وگوهای رسانه‌ای و جلسات مختلف حزبی اعلام کرده‌اند، تنها راه اثربخشی و اثرگذاری در سپهر سیاست ایران با حضور در نهادهای انتخابی نظیر مجلس و دولت امکان‌پذیر است و فاصله‌گذاری با این نهادها را با نوعی بی‌عملی ـ انفعال ـ برابر می‌دانند. از همین رو، به حضورِ حداقلی، اثرگذاریِ حداقلی، اختیاراتِ حداقلی و... باور دارند و در این راستا اقدام می‌کنند. بستن لیست امید و ارائه چک سفیدامضاء به دولت اعتدال‌گرای حسن روحانی را می‌توان در زمره اقدامات اجرایی همین تئوری تحلیل و بررسی کرد.
در سوی دیگر، اصلاح‌طلبانی قرار دارند که موضوع اصلاح‌طلبی را مقوله‌ای منفک از نهاد قدرت تفسیر می‌کنند. آن‌ها بر این باورند که اصلاح‌طلبی نوعی زیست اجتماعی ـ سیاسی است که در صورت لزوم می‌تواند به قدرت نزدیک شده، در مبارزات پارلمانتاریستی شرکت کرده و از طریق کسب کرسی در ساختارهای تصمیم‌گیر و تصمیم‌ساز، دست به اصلاحات بزند؛ در غیر این صورت و عدم امکان حضور در عرصه‌های مدیریتی کشور یا کاهش تاثیر حضور در این صحنه‌ها، از قدرت فاصله گرفته و پیوندش با جامعه و بدنه اجتماعی را تقویت کند.
این دسته از اصلاح‌طلبان حضور بدون قید و شرط در انتخابات را نمی‌پذیرند.
شواهد و قرائن نشان می‌دهد که مشی شورای نگهبان در مسئله احراز صلاحیت‌ها با ادوار گذشته تفاوت چشمگیری نخواهد داشت. با این اوصاف، حال باید منتظر واکنش اصلاح‌طلبان نسبت به اعلام نظر شورای نگهبان در دوگانه تئوریک موصوف بود. اگر فرض شود که بخش قابل توجهی از اصلاح‌طلبان نتوانند از فیلتر شورای نگهبان عبور کنند، مواجهه کلیت جریان اصلاح‌طلبی با مسئله رد صلاحیت‌ها بسیار حیاتی و حائز اهمیت است. تا جایی که می‌توان مدعی شد این مسئله بر ادامه حیات سیاسی جریان اصلاح‌طلبی در عرصه اجتماعی و مدنی ایران بسیار تاثیرگذار خواهد بود. اصلاح‌طلبان باید یکبار برای همیشه مشخص کنند که تا کجا حاضرند به منظور نزدیک شدن به نهاد قدرت، از مواضع خود عقب‌نشینی کنند.