روزنامه ایران
1398/09/17
بمپور در دو جهان موازی
محمد رضا عزیزیگزارش نویس
گذشته بمپور چنان خود را به زندگی امروز اهالی این شهرستان چسبانده است که برای یک لحظه هم این دو زمان از هم جدا نمیشوند. این را از همان ابتدا در صحبت با هرکدام از اهالی بمپور و روستاهای اطراف آن میتوان فهمید. تاریخی پر از ابهام که تا سه هزار سال قبل از میلاد مسیح (ع) تخمین زده میشود، همچنان بر فضا سنگینی میکند. تصویری درخشان از روزگاری که هنوز رود «بمپور» خشک نبود و کشتزارها و باغهای سرسبز تا انتهای افق ادامه داشت. اما این تصویر چه شباهتی دارد با امروز بمپور سیستان و بلوچستان؟ شاید تنها فایده چنین حسرتی آن باشد که بمپوریها یادشان نرود اجدادشان چه روزگار درخشانی داشتهاند.
مردمان بمپور اکنون در دو دنیای موازی زندگی میکنند. دنیای گذشته که با روایتهایی از سلحشوریهای مردان در برابر مهاجمان شرقی و افغان، گشاده دستی رود خروشان و دائمی بمپور که به زمینهای منطقه جان داده بود و این منطقه را بعنوان انبار غله ایران سرآمد کرده بود، آمیخته است. یگانه شاهد و مثال وجود واقعی چنین دنیایی هم تپه تاریخی بمپور است که در قلب این دشت مسطح آرام و استوار نشسته و ویرانههای این قلعه تاریخی ذهن را کنجکاو دانستن و شنیدن ماجراهایی میکند که در این قلعه گذشته است. گفته میشود که عمر بنای اولیه این قلعه به پیش از دوره ساسانیان میرسد. اما دنیای موازی با گذشته بمپور وضعیت امروز آن است با رودخانه کم آب و تنگدست، زمینهای کشاورزی رها و بایر از فرط بیآبی و آثار کشنده خشکسالی. «چاههای غیرمجاز در بالا دست، دست بمپور را از آب کوتاهتر کرده و زمینها غیرقابل کشت شدهاند.» این را محمود رنگیدن دهیار روستای «خیرآباد» بمپور میگوید و میافزاید: «چراغ صنعت نساجی بمپور و ایرانشهر با به تعطیلی کشیده شدن کارخانه پارچه بافی بافت بلوچ به یکباره خاموش شد. کارخانهای که 2هزار و 500 نفر در آن مشغول کار بودند و بهطور غیر مستقیم زمینه اشتغال 10هزار نفر را فراهم کرده بود، به دلیل مدیریتهای ناکارآمد، حادثه آتشسوزی در کارخانه و ناتوانی در رقابت با پارچههای وارداتی از پاکستان به تعطیلی کامل کشیده شد و به دنبال آن زمینهای وسیع کشت پنبه در جنوب سیستان و بلوچستان نیز یا رها شدند یا جای خود را به محصولاتی کم بازده و با توجیه کم اقتصادی دادند. این کارخانه درحال حاضر با نصب دستگاههای جدید در سطحی محدود و با اشتغال حدود 200 نفر فعالیت میکند اما با دوران پر رونق گذشتهاش قابل قیاس نیست.»
آنچه از کار و کاسبی مردان در این منطقه باقی مانده سوختبری است. کاری پر مخاطره که البته اگر سر سلامت و بیحادثه نیسانهای آبی مجهز شده به تانکر سوخت و پمپ را به مرز برسانند پول خوبی هم نصیب سوختبران میکند. اما هر از گاهی خبر سانحه رانندگی برای سوختبران، گیر افتادن آنان به دست مأموران مرزی و... بمپوریها را برای لحظهای به بهت و خاموشی میبرد. البته گرانی بنزین و از صرفه افتادن قاچاق بنزین را هم به ماجرا اضافه کنید که تا چه حد وضع معیشت اهالی را سخت کرده است.
حسین ریگی مغازهداری که بطریها و پیتهای پر بنزین را در مغازهاش در مسیر بمپور - محمدان میفروشد میگوید: «خدا نکند برای یک سوختبر حادثهای رخ دهد. اگر نیسان در کوره راهها و جادههای خاکی و بیراهههایی که بخاطر فرار از دست مأموران مرزی این مسیرها را انتخاب میکنند چپ شود، چیزی از سرنشینان باقی نمی ماند. تانکر منفجر میشود و تمام.»
او میگوید: «با سه برابر شدن قیمت بنزین، سود سوختبری هم کمتر شده و حالا بیشتر سعی میکنند با ماشینهای گازوئیلی بنزین را به مرز برسانند تا ذخیره کارتشان هدر نرود. اما سوختبری کنار گذاشته نشده چون چارهای نیست. کشاورزی که عملاً تعطیل شده و مردم کار دیگری ندارند.»
بمپور سرزمین هنرهای فراموش شده است. هنرهایی که هنرمندان شاخص آن از عدد انگشتان یک دست کمتر هستند. استاد شیرمحمد اسپندار دونلی نواز مشهور بمپور در 88 سالگی هنوز شاگردی ندارد. دونلی نوازیهای او هرچند که روحنواز و شور انگیز است، اما سکهای است که در بازار هنر موسیقی کم رونق ناشناخته مانده است. وضعیت معیشتی استاد هم که به مستمری وزارت ارشاد وابسته است، درس عبرتی شده برای آنها که سودای موسیقی در سر دارند تا در این راه دشوار پای نگذارند زیرا هرچند که نامی به دست آورند، از نان اما خبری نیست. دهیار روستای خیر آباد بمپور میگوید: «کاش مسئولان قدر استاد اسپندار را بدانند و راهی بگشایند تا هنر او پایدار بماند. بسیاری از گردشگرانی که به بمپور و ایرانشهر میآیند به هوای آشنایی و آنچه درباره امثال استاد اسپندار و مهتاب نوروزی خواندهاند و شنیدهاند به این منطقه میآیند. آنها دنبال جشنواره یا برنامهای هستند که در آن دونلی نوازی را ببینند و بشنوند اما کسی نیست که پای در راه استاد بگذارد و این هنر را بیاموزد.»بر خلاف دونلی نوازی، سوزن دوزی در بمپور رونق دارد. زنان سوزن دوز بمپور از قاسم آباد گرفته تا محمدان و خیرآباد و... خود را دختران مهتاب نوروزی میدانند. زنی که تابلوهای سوزن دوزی او شهرت جهانی یافت و بلوچی دوزی با دستان هنرمند او به ایران و جهان شناسانده شد. مهتاب نوروزی 50 سال سوزن دوزی کرد و به گفته زینب نوروزی که در روستای قاسم آباد به سوزن دوزی اشتغال دارد، همه نقشها و طرحهای سوزن دوزی مهتاب خانم بداهه و بیطرح و نقشه قبلی بود. راسته دوزیها و هندسه دوزیهای این هنرمند بدون هیچ انحرافی در پشت پارچه دوخته میشد و
روی پارچه جلوه میکرد. بدون آنکه از قبل نقشهای کشیده باشد، دستانش هوشمندانه و کار آموخته نقشی آمیخته به واقعیت و رؤیای بلوچ را روی پارچه ثبت میکرد.
زینب برادرزاده مهتاب نوروزی میگوید: «بسیاری از زنان شهرستان بمپور و قاسم آباد سوزن دوزی را از عمهام آموختند. او علاوهبر سوزن دوزی، آیینه دوزی، سکه دوزی، رودوزی و پریوار دوزی هم میکرد و آثارش در نمایشگاههای داخل و خارج کشور به نمایش درمیآمد. سوزن دوزیهای او بویژه در فرانسه مورد توجه و استقبال قرار گرفت و تکه پارچههای سوزن دوزی او در نمایشگاهها و مزونهای مد روی لباسها نشست.»
زینب میگوید: «سوزن دوزی کاری است ظریف که وقت و حوصله زیادی میخواهد. این هنر برای اینکه تجاری شود باید در پیوند با صنعت مد باشد و راه ما در مزونهای داخلی و بویژه خارجی گشوده باشد همان گونه که در گذشته سوزندوزی بلوچ الهام بخش طراحان مد در ایران و خارج از کشور بود و یک تکه سوزن دوزی در سرآستینها، یقهها و جادکمههای لباسدر نمایشگاههای مد جلوهای دیگر به آنها میداد.»
زینب نوروزی اکنون میراثدار هنر مهتاب نوروزی است. کارگاهی تأسیس کرده و با تشکیل یک شرکت تعاونی، بیش از 150 نفر از زنان و دختران بلوچ را تحت پوشش این کارگاه و شرکت تعاونی قرار داده است. بلوچی دوزیهای زنان در این کارگاه در نمایشگاههای صنایع دستی و پوشاک تهران و سایر شهرها عرضه میشود و سر از بازارهای مختلف درمیآورد. بلوچی دوزیهای سیستان و بلوچستان اما چند سالی است که با تهدید محصولات کپی و تقلبی و ماشینی و افغانی و پاکستانی مواجه است. سوزن دوزیهایی که طرحهای بلوچی دوزی بمپور را کپی کردهاند و با قیمتی بسیار ارزانتر میفروشند.
زینب میگوید: «سوزندوزی دستی با نخ ابریشم و پارچههایی مخصوص با تار و پود عمودی گران تمام میشود اما کارهای افغان دوزی با قیمت بسیار پایین با نام کار بلوچ وارد بازار میشود. مشتریان هم حوصله نمیکنند و اطلاع هم ندارند تا کار اصیل از غیر اصیل را از هم تفکیک کنند.»
او نمونهای از پارچههای افغاندوزی را در کنار یک کار بلوچ دوزی قرار میدهد و میگوید: «به پشت این سوزن دوزیها دقت کنید. میبینید که در پشت طرحهای افغاندوزی کاری انجام نشده. درحالی که تک تک گرههای بلوچ دوزیها را در پشت کار میبینید اما در کارهایی که بازاری دوز است و توسط دلالان عرضه میشود چنین دوختی وجود ندارد.»
بمپور همچنان در دو دنیای موازی به حیات خود ادامه میدهد و تلاش میکند از میان گذشتهای درخشان و اکنونی سخت و در تنگنا، راهی به آیندهای معقول بیابد، چه بسا با هنر بیبدیل دست زنانش؛ بلوچی دوزی.
سایر اخبار این روزنامه
بمپور در دو جهان موازی
«مارادونا»ی تبریز به جای مصطفی پاشا!
کسی که هم و غمش گذران زندگی است کتاب نمیخواند
مبادله زندانیان ایران و امریکا
سیاستمداران در راه پارلمان
رونمایی از بودجه 1866 هزارمیلیارد تومانی
شرکت در انتخابات با رمز حمله به دولت
باید بین جرم امنیتی و سیاسی تفاوت قائل شد
راه و رمز داد و ستد با همسایه
حذف تبعیض بین دانشجویان معلول و عادی
صندلی اتوبوس فروشی نیست
چرا جستوجوگرهای وطنی پاسخگوی کاربران نبودند؟
در آداب آزادیهای گروهی
«دانش» پازل گمشده ما در مسیر توسعه
چرا «ایسنا» مهم است؟
سلام ایران