انتخابات آزمون سنگينی برای اصلاح‌طلبان و ديگران

اعتراضات اخير چه تبعاتي براي جريان اصلاحات به همراه داشته است؟
جامعه ايران را بايد به مقاطع مختلفي تقسيم‌بندي کرد و هر مقطع را به صورت مجزا مورد بررسي قرار داد. با اين وجود جامعه ايران پس از جنگ تحميلي داراي انتظاراتي بود که برخي از آنها محقق نشد و به نوعي در جامعه انباشته شد. اين انباشت انتظارات نيز در هر مقطعي داراي نوسان بود. به خصوص در دولت آقاي احمدي‌نژاد که چالش‌هاي اجتماعي و سياسي در کشور مشهود بود. به همين دليل نيز در سال92 هنگامي که آقاي روحاني به رياست جمهوري رسيدند جامعه ايران با نشاط اجتماعي و اميدواري به آينده مواجه بود. اين اميدواري نيز در چهار سال اول دوران رياست جمهوري آقاي روحاني دستاوردهاي مهمي مانند برجام به همراه آورد که حائز اهميت بود. در نهايت نيز اين اميدواري به انتخابات رياست جمهوري سال96 منتقل شد و مردم در اين سال دوباره از آقاي روحاني حمايت کردند. با اين وجود هنوز چند ماه از انتخابات رياست‌جمهوري نگذشته بود که اعتراضات دي‌ماه96 در کشور رخ داد. اعتراضات دي‌ماه 96 نوعي غافلگيري براي جامعه ايران بود که چرا نشاط اجتماعي که در ارديبهشت96 در کشور وجود داشت يکباره به تلخ‌کامي اعتراضات دي‌ماه منجر شد؟ در آن مقطع زماني همه مسئولان و جريان‌هاي سياسي عنوان کردند صداي مردم را شنيده‌اند و پذيرفته‌اند که در زيرپوست جامعه اتفاقاتي در حال رخ دادن است. ظاهر قضيه اين بود که مردم در پاي صندوق‌هاي رأي حاضر مي‌شوند اما همچنان با انتظارات انباشته شده بدون پاسخ مواجه هستند. متاسفانه بعد از اعتراضات دي‌ماه 96 مسئولان تنها به همين جمله که صداي اعتراض شما را شنيديم اکتفا کردند و اتفاقي در جهت تحقق مطالبات مردم صورت نگرفت. در آن مقطع دو جريان سياسي اتفاق نظر داشتند که بايد صداي مردم شنيده شود. با اين وجود اتفاق خاصي رخ نداد و همه دوباره در مسير گذشته گام برداشتند. نتيجه اين بي‌توجهي اعتراضات اخير بود که نسبت به افزايش قيمت بنزين در کشور رخ داد. با اين تفاوت که گستردگي اعتراضات اخير از گذشته بيشتر بود و اغلب کساني که در خيابان‌ها اعتراض مي‌کردند حاشيه نشين شهرها، طبقات فرودست و کساني بودند که دغدغه اقتصادي و به خصوص اشتغال داشتند. امروز سايه اعتراضات اخير روي انتخابات مجلس آينده سنگيني مي‌کند. نکته مهمي که در اعتراضات اخير وجود داشت آشفتگي کشورهاي ديگر از دغدغه‌هاي اقتصادي مردم بود. در ماه‌ها و هفته‌هاي اخير کشورهايي مانند فرانسه، بوليوي، شيلي، عراق و لبنان نيز مانند ايران درگير اعتراضات خياباني بودند.
در اعتراضات اخير جريان اصلاحات به سکوت متهم شده است. آيا اين مساله را مي‌پذيريد؟
يکي از شعارهايي که در اعتراضات دي‌ماه سال96 مطرح مي‌شد اين بود که اصلاح‌طلب اصولگرا ديگه تمام است ماجرا. اين شعار نشان مي‌دهد که علاوه بر اينکه جريان‌هاي سياسي با چالش مواجه هستند کل کشور نيز با چالش مواجه شده است. ما معتقد هستيم چالش‌هاي جريان اصولگرايي به مراتب از جريان اصلاحات بيشتر است. اين در حالي است که اصولگرايان حاضر به پذيرش اين مساله نيستند و تلاش مي‌کنند چالش‌هاي کنوني کشور را به دولت برآمده از جريان اصلاحات منتسب کنند. اصولگرايان بر اين باورند که مردم از دولتي روي برگردانده‌اند که توسط اصلاح‌طلبان روي کار آمده است. اين در حالي است که واقعيت چيز ديگري را نشان مي‌دهد و در شرايط کنوني کل نظام تصميم‌گيري کشور با چالش مواجه شده است. من نام موضع اصلاح‌طلبان در مقابل اعتراضات اخير را سکوت نمي‌گذارم، بلکه معتقدم در تحليل وضعيت کنوني ضعف وجود دارد. واقعيت مهم ديگر اينکه قدرت اقناع جامعه را از دست داده‌ايم. ديگر با شعارهاي گذشته نمي‌توان مردم را به حضور در صحنه دعوت کرد. در نتيجه مشکل مهم امروز جريان اصلاحات پيدا کردن اکسيري براي دعوت از مردم براي حضور در صحنه انتخابات است. وضعيت موجود جامعه دست اصلاح‌طلبان را براي اقناع افکار عمومي بسته است. اصلاح‌طلبان با چه شعاري مي‌توانند مردم را به پاي صندوق‌هاي رأي دعوت کنند؟ آيا دوباره مي‌توان شعار بهبود وضعيت اقتصادي به مردم داد. پاسخ به اين سوال منفي است. شرايط کشور به شکلي نيست که بتوان به مردم اميد واهي و غيرواقعي داد. مردم به‌دنبال اين هستند که به‌صورت واقعي و ملموس در زندگي آنها بهبود حاصل شود.


چرا قدرت اقناع مردم از دست رفت؟
عوامل مختلف داخلي و خارجي در اين زمينه نقش داشتند. همه بايد صداي اعتراضات دي‌ماه 96 را مي‌شنيدند. اين مساله درباره جريان اصلاحات نيز صدق مي‌کند. به‌صورت مشخص جريان اصلاحات بايد محکم‌تر با آقاي روحاني روبه‌رو مي‌شد و محکم‌تر از نمايندگان فراکسيون اميد مطالبه‌گري مي‌کردند تا به شعارهايي که به مردم داده‌اند پايبند باشند. از سوي ديگر بايد با برخي نهادهاي حاکميتي رايزني جدي‌تري صورت مي‌گرفت. آقاي روحاني در دوران مبارزات انتخاباتي شعارهاي مهمي را مطرح کردند. اين در حالي است که در بخش‌هاي مختلف مانند اقوام، جوانان، زنان و ساير بخش‌ها اتفاق خاصي رخ نداد و دولت نتوانست به شعارهاي خود عمل کند. نکته ديگر اينکه برخي وزراي کابينه آقاي روحاني در راستاي رويکرد حمايتي جريان اصلاحات نبودند. شايد در ظاهر برخي وزرا اصلاح‌طلب بودند اما در واقع از رويکرد اصلاح‌طلبي پيروي نمي‌کردند. نمونه بارز اين وزرا وزير کشور بود که مسيري متفاوت از دولت و جريان اصلاحات در پيش گرفت. به همين دليل نيز جريان اصلاحات هنگامي که اين وضعيت را مشاهده مي‌کرد بايد برخورد جدي‌تر و محکم‌تري با دولت انجام مي‌داد.
آيا جريان اصلاحات نسبت به عملکرد دولت آقاي روحاني به درستي احساس مسئوليت کرد؟ چرا پس از سال96 فاصله جريان اصلاحات با دولت بيشتر شد؟ آيا اعتراضات اخير اين فاصله را بيشتر کرده است؟
اصلاح‌طلبان مدت‌هاست خطاب به جريان اصولگرايي عنوان مي‌کنند مردم هنگامي که از شما عبور کردند به ما رسيدند. در شرايط کنوني نيز جريان اصلاحات به اين نتيجه رسيده که نمي‌تواند در حل بحران‌هاي اساسي کشور نقش تعيين کننده‌اي داشته باشد. دليل آن نيز اين است که مراکز اصلي تصميم‌گيري در اختيار اصلاح‌طلبان قرار ندارد. با اين وجود افکار عمومي اين مساله را از اصلاح‌طلبان نمي‌پذيرد. مردم عنوان مي‌کنند ما به خاطر اصلاح‌طلبان در انتخابات حضور پيدا کرديم و از کانديداي اين جريان حمايت کرديم. بنده معتقدم گلايه‌هاي جامعه نسبت به وضعيت موجود بجا و بحق است. يکي از مهم‌ترين راه‌حل‌هاي عبور از اين چالش‌ها گفت‌وگوي ملي بين جريان اصلاحات و حاکميت و از سوي ديگر بين جريان اصلاحات و جريان اصولگرايي است. نظام و جريان‌هاي سياسي بايد مردم را متقاعد کنند.
آيا حسن روحاني در دوران رياست جمهوري خود در زمين جريان اصلاحات بازي کرد؟
رابطه اصلاح‌طلبان و آقاي روحاني را بايد بيشتر در دولت دوم ايشان مورد بررسي قرار داد. از سال96 به بعد دولت آقاي روحاني با تحريم‌هاي بين‌المللي مواجه بود که در روند حرکت دولت تاثير منفي گذاشت. از سوي ديگر برخي ضعف‌ها نيز در عملکرد بخش‌هايي از دولت وجود داشت. با اين وجود اعتراضات رخ داده در سال96 و98 نشان مي‌دهد که در زير پوست جامعه اتفاقاتي در حال رخ دادن است. نکته قابل تأمل اين بود که پس از پيروزي همه روساي جمهور شيريني اين پيروزي تا يک يا دو سال در جامعه دوام داشت. اين در حالي است که در دولت دوم آقاي روحاني اين اتفاق رخ نداد و خيلي زود گروه‌هاي مخالف تلاش کردند مردم را از حمايت از آقاي روحاني نااميد کنند. به‌عنوان مثال در دولت اصلاحات مردم به اندازه از شکل‌گيري يک دولت اصلاح‌طلب خشنود بودند که اين شيريني تا پايان چهار سال اول رياست جمهوري رئيس دولت اصلاحات ادامه داشت. اين در حالي است که ماه عسل روحاني بيشتر از شش ماه طول نکشيد. دولت‌ها در اغلب موارد تا مدت‌ها پس از انتخابات پشت سر خود را نگاه مي‌کردند و قدردان کساني بودند که از آنها حمايت کرده‌اند. متاسفانه آقاي روحاني اين کار را نکرد. به همين دليل نيز خيلي زود بين دولت و هوادارانش فاصله ايجاد شد. اصلاح‌طلبان نيز بارها اين نکته را به آقاي روحاني تذکر دادند که اگر حاميان انتخاباتي خود را از دست بدهد رقيب براي ايشان آغوش نخواهد گشود و بهره از اقبال به طرف مقابل نخواهد برد. شايد اين اشتباه محاسباتي آقاي روحاني بود. شايد ايشان گمان مي‌کرد اصلاح‌طلبان مجبور به حمايت از وي هستند و به همين دليل بايد تلاش کند در بين جريان رقيب براي خود جايگاه ايجاد کند.
آيا اين اشتباه محاسباتي اصلاح‌طلبان نبود؟
براي پاسخ به اين سوال بايد دلايل و مسير تصميم‌گيري اصلاح‌طلبان را مورد تحليل قرار داد. اصلاح‌طلبان از سال92 به بعد عنوان کردند که براساس منافع ملي تصميم‌گيري خواهند کرد. به همين دليل نيز تصميم گرفتند از آقاي روحاني حمايت کنند. اين وضعيت درباره ليست فراکسيون اميد نيز وجود داشت و اصلاح‌طلبان با توجه به منافع ملي تصميم گرفتند از برخي چهره‌هاي معتدل جريان اصولگرايي حمايت کنند. با اين وجود امروز بين آقاي روحاني و پايگاه اجتماعي ايشان فاصله افتاده و از سوي ديگر برخي نهادهاي قدرت نيز اجازه مانور کافي به دولت نمي‌دهند. در نتيجه در شرايط کنوني جامعه با انباشت مطالبات مواجه شده و به همين دليل نيز با يک جرقه مانند افزايش قيمت بنزين واکنش نشان مي‌دهد و اعتراضات خياباني شکل مي‌گيرد. بخش‌هايي از قدرت هنوز هم پايگاه اجتماعي دولت را باور ندارند. نمونه بارز آن صداوسيما است که هنوز هم رفتار گذشته را تکرار مي‌کند و انتقاد به دولت را يکي از رويکردهاي اصلي خود مي‌داند.
آيا اعتراضات اخير سبب تغيير استراتژي اصلاح‌طلبان براي انتخابات آينده شده است؟ اصلاح‌طلبان با توجه به اعتراضات اخير چه برنامه‌هايي را در دستور کار خود قرار داده‌اند؟
تاکنون موضوعات مختلفي در جريان اصلاحات براي انتخابات آينده مورد بحث و بررسي قرار گرفته است. جريان اصلاحات نيز به‌دنبال تصميمي مبتني بر خرد جمعي است. قرار نيست در جريان اصلاحات فرمودگي رخ بدهد و يک نفر دستور بدهد و ديگران اطاعت کنند. واقعيت اين است که اصلاح‌طلبان از اتفاقي که براي مجلس دهم رخ داده گله‌مند هستند. اين در حالي است که مجلس دهم مانند مجلس نهم نيست و تغييرات مهمي در اين مجلس رخ داده است. با اين وجود برخي که با ليست اميد و حمايت اصلاح‌طلبان وارد مجلس شدند به آرمان‌هاي اصلاح‌طلبي وفادار نماندند و پس از مدتي مسير ديگري در پيش گرفتند. به همين دليل در شرايط کنوني اصلاح‌طلبان به اين نتيجه رسيده‌اند که مسير جديدي را امتحان کنند و ديگر قصد ائتلاف ندارند. اصلاح‌طلبان قصد دارند تنها از افرادي در ليست انتخاباتي خود استفاده کنند که سابقه اصلاح‌طلبي داشته باشند و در همه حال به آرمان‌هاي اصلاح‌طلبي وفادار باشند. البته هنوز هيچ‌ تصميمي در شوراي عالي سياستگذاري جريان اصلاحات تصويب نشده است. در وضعيت موجود نيز دو راهبرد بيشتر پيش روي اصلاح‌طلبان قرار ندارد. نخست اينکه به‌صورت مشروط ائتلاف مي‌کند و دوم اينکه تنها با يک ليست صددرصد اصلاح‌طلب در انتخابات حضور پيدا مي‌کند و در صورت ردصلاحيت چهره‌هاي خود با همان افرادي که در صحنه باقي ماندند در انتخابات حضور پيدا خواهد کرد.
اگر قرار شد ائتلافي صورت بگيرد با چه شروطي خواهد بود؟
هنوز قرائن و شواهد دقيقي در اين زمينه وجود ندارد. اين احتمال وجود دارد که اگر در برخي شهرستان‌ها چهره‌هاي معتدل‌تري وجود داشته باشد شرايط به شکلي باشد که اصلاح‌طلبان از چنين افرادي حمايت کنند. واقعيت اين است که در شرايط کنوني قاطبه اصلي اصلاح‌طلبان با ائتلاف موافق نيستند و تجربه سال94 را تاييد نمي‌کنند. رويکرد جريان اصلاحات در انتخابات گذشته مجلس بيش از آنکه ايجابي باشد حالت سلبي داشت. هدف اصلي نيز جلوگيري از ورود نيروهاي تندرو به مجلس بود. در شرايط کنوني جريان اصلاحات نمي‌داند شوراي نگهبان چه رويکردي در پيش خواهد گرفت. اين در حالي است که مشخص نيست قرار است تجديدنظر صورت بگيرد. بنده نسبت به تجديدنظر در اين رويکرد خوشبين هستم. در انتخابات گذشته نيز پس از ردصلاحيت‌هايي که صورت گرفت جامعه تکنولوژي مواجهه با اين موضوع را پيدا کرد و اجازه نداد گزينه‌هاي تندرو از انتخابات عبور کنند. شرايط کشور به شکلي است که شوراي نگهبان بايد اصولگرايانه شرايط را تحليل کند. ممکن است اگر شوراي نگهبان چهره‌هاي اصلاح‌طلب را رد صلاحيت کرد مردم نيز به چهره‌هاي اصولگرا رأي ندهند و در نتيجه مجلس در اختيار کساني قرار بگيرد که طرفدار هيچ‌کدام از جريان‌هاي سياسي نباشند و ما در آينده با يک مجلس با پرچم سفيد مواجه شويم. مجلسي از قدرت کافي براي حل مشکلات کشور برخوردار نباشد.
آيا اصلاح‌طلبان به‌دنبال چانه‌زني با مسئولان براي گشايش انتخاباتي خواهند بود؟
اين اتفاق در گذشته رخ داد. تا زماني که آيت‌ا... هاشمي در قيد حيات بودند ايشان در اين زمينه فعاليت مي‌کردند. در برخي مقاطع نيز آقاي جهانگيري اين وظيفه را برعهده داشتند. البته ديدارهايي بين افرادي مانند آقاي موسوي لاري، مجيد انصاري، مرتضي حاجي و آقاي جهانگيري با رهبري نيز صورت گرفته است. با اين وجود هرچه به جلوتر آمديم شرايط براي ارتباط با حاکميت محدودتر از گذشته شده است. ما اميدواريم با توجه به شرايط خطير کشور گشايش‌هايي در اين زمينه نيز صورت بگيرد و اصلاح‌طلبان بتوانند به راحتي با حاکميت ارتباط برقرار کنند.