روزنامه ایران
1398/09/13
<مذاکره> تنها ابزار دیپلماسی آب نیست
زهرا کشوریخبرنگار
حجت میان آبادی پژوهشگر ایرانی حرفهای تازهای درباره دیپلماسی آب و محیط زیست دارد. او معتقد است برخی کشورهای همسایه در این زمینه از منظر برنامهریزی و اقدام بعضاً بسیار جلوتر از ایران هستند. این پژوهشگرحوزه محیط زیست میگوید: «دیپلماسی آب تنها محدود به وزارت خارجه نیست؛ در برخی موارد ممکن است نقش وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در دیپلماسی آب و محیط زیست حتی پررنگتر از نقش وزارت امور خارجه باشد.»
وی تأکید بر اهداف مشترک (مشترکات) و پتانسیلهای همکاری از جمله مشترکات فرهنگی، قومی و زبانی بین کشورهای همسایه را یکی از ابزارهای مهم دیپلماسی آب و محیط زیست در منطقه میداند. با او درباره ابزارهای دیپلماسی که میتواند راهی به برون رفت از مشکلات منطقهای اطراف حوضههای آبریز پرتنش از جمله دجله و فرات، هیرمند، ارس و... باشد، گفتوگو کردیم که میخوانید.
دیپلماسی آب کجا وارد مباحث آبی و محیط زیست شد؟
برای پاسخ به این سؤال باید بدانیم یکی از ویژگیهای مهم سیستمهای آب و محیط زیست این است که مرزهای سیاسی را به رسمیت نمیشناسند. برای آب و محیط زیست مهم نیست در دو سوی یک رودخانه، کدام کشور(ها) یا استان(ها) قرار دارند. اما زمانی که خطوط قراردادی بهعنوان مرز، توسط انسان بر مرزهای طبیعی اولویت گرفت؛ تعاملات آبی به معنای عام و تعاملات زیست محیطی به معنای خاص، در مقیاس داخلی و بینالمللی شکل گرفت. مثلاً شما قبلاً حوضه زاینده رود را داشتید اما وقتی مدیریتش را استانی کردید تنشها در این حوضه بهدلیل غلبه مرزهای سیاسی بر مرزهای طبیعی بسیار تشدید شد. الان ما بهجای حوضه زاینده رود، آب منطقهای چهارمحال و بختیاری و اصفهان داریم. هر دو استان هم برای اینکه بیشترین بهرهبرداری را داشته باشند، از رودخانه استفاده میکنند. لذا مدیریت جامع را از دست میدهیم زیرا مرزهای سیاسی بر مرزهای طبیعی در اولویت قرار میگیرند. این مسأله در مقیاس بینالمللی ابعاد و سطوح بیشتری دارد. زیرا شما در بعد داخلی و ملی، یک نهاد حکومتی دارید؛ اما در بعد بینالمللی، مسأله بین دو یا چند کشور با ساختارها و نهادهای متفاوت است. بنابراین منابع آب بینالمللی در مقایسه با منابع آب داخلی، پیچیدگیها وپتانسیل تنش بسیار بیشتری دارند. مثلاً ما در دوران جنگ سرد در یک حوضه آبریز فرامرزی در جنوب شرق آسیا، دو کشور ساحلی داشتیم که یکی طرفدار اقتصاد کمونیستی شوروی بود و یکی مایل به اقتصاد لیبرالیستی و همپیمان با امریکا. بنابراین وقتی مسائل سیاسی روی بهرهبرداری از منابع آبی تأثیر میگذارد، مبحث جدیدی بهنام دیپلماسی آب و محیط زیست را بهوجود میآورد.
دیپلماسی محیط زیست و آب چیست؟
ببینید تعریف ما از دیپلماسی محیط زیست و آب چیست؟ یکی از بزرگترین نگرانیهایی که ما از برخی کارگروههای تخصصی حکومتی و همچنین دانشگاهی داریم این است که متأسفانه مبحث دیپلماسی آب و محیط زیست را صرفاً به مذاکره (سیاسی) محدود میکنند. در حالی که دیپلماسی آب تنها به معنای مذاکره نیست؛ بلکه مذاکره، تنها یکی از ابزارهای دیپلماسی است.
اگر ما بخواهیم وارد بحث دیپلماسی آب با کشورهای شمال غرب مثلاً در حوضه رودخانه «ارس» بشویم، ابزارهای ما برای دیپلماسی آب چیست؟
شناسایی وضعیت هیدروپلیتیکی، یکی از الزامات ورود به شناخت ابزارهای دیپلماسی آب است. وضعیت هیدروپلیتیکی، تنها محدود به مسائل سیاسی و مسائل آبی نمیشود. بلکه تحلیل سیاسی- اجتماعی، اقتصادی، نهادی، حقوقی و حتی بعضاً قومیتی باید داشته باشید تا بتوانید بهشناخت کاملی از فرصتها، تهدیدها و ابزارهای دیپلماسی آبی و محیط زیست برسید.
برای مثال، ما باید از خود بپرسیم در مناقشه آبی دجله و فرات بین ترکیه، سوریه و عراق، ابزار دیپلماسی سوریه چه بود که توانست ترکیه را در مقطعی از زمان تسلیم خودش کند؟ یا عراق از چه ابزارهایی در دیپلماسی آب استفاده میکند؟ یا در حوزه مناقشات آبی آسیای مرکزی در حوضه آبریز «آرال»، بر سر رودخانههای «آمودریا» و «سیر دریا»، کشورهایی نظیر تاجیکستان از چه ابزارهایی برای پیشبرد دیپلماسی آب خود بهره میبرند؟ لذا شناخت کامل و کافی این ابزارها فرصتهایی را به وجود میآورد که با شناخت این ابزارها میتوان مناقشات کشورها را به سمت همکاری و مشارکت تغییر داده و پیش برد.
ضرورت دیپلماسی آب چیست؟
دنیا به این ضرورت رسیده است. 310 حوضه آبریز مشترک در دنیا وجود دارد. علاوه براین، حدود 1600 دریاچه بینالمللی مشترک در دنیا وجود دارد که دریاچه و تالابهای بینالمللی هامون یکی از این دریاچههای مشترک است. با وجود پیچیدگیهای بسیار بیشتر از مسائل آبهای فرامرزی نظیر هیرمند (بین ایران و افغانستان)، در بسیاری از نقاط دنیا این حوضههای مشترک را مدیریت و بهبهرهبرداری مشارکتی رسیدهاند در حالی که همانطور که ذکر شد مسائل آنها ممکن است بسیار پیچیدهتر باشد. در حوضه هیرمند که عمده آن تنها بین دو کشور ایران و افغانستان مشترک است دقت کنید. هردو کشور جمهوری اسلامی و هر دو کشور مسلمان هستند. در حالی که ما حوضههای آبریزی داریم که بین 11 کشور و حتی 18کشور مشترک هستند. ما در هیرمند فقط بر سر کمیت آبی مشکل داریم در حالی که این کشورها علاوه بر کمیت بر سر مسائل کیفی و آلودگی، سیل، ماهیگیری، انرژی برقابی و غیره هم مشکل دارند.
این مسائل مربوط به کدام رودخانهها است؟
رودخانه نیل بین 11 کشور و دانوب بین 18 کشور وجود دارد.
چطور آنها توانستند به این همکاری برسند؟
سؤال مهمی است. و باید پرسید چطور ما دو کشور همزبان و همدین نمیتوانیم به این همکاری برسیم؟اجازه دهید فقط من یک سؤال کوچک مطرح کنم. رئیسجمهوری ما در تهران برای ایام محرم و عاشورا عزاداری میکند و اشرف غنی هم در کابل. بخشی از ماجرای عزاداری هم بستن آب بهروی اهل بیت پیامبر(ص) است. چرا ما از این اشتراکات برای حل مسائل آبی استفاده نمیکنیم. اینها مسائلی است که کمتر به آنها توجه و تأکید کردهایم که کارکردهای این باورهای مشترک در سیاستهای کلان کشورها برای حل مناقشات و افزایش همکاریها چیست؟ البته اینها فقط یک نمونه هستند. واکاوی این مسائل بسیار پیچیده و مهم است.
چرا باورهای مشترک نمیتواند کشورهای ساحلی حوزه آسیای غربی و خاور میانه را به تفاهم و زبان مشترک آبی برساند؟
این مسأله دلایل بسیار متعددی دارد اما یکی از مهمترین دلایل آن «عدم اعتماد» بین کشورها در منطقه است. مسائل متعدد دیگری از جمله دخالت نیروهای خارجی عمدتاً غربی، شیطنتهای بسیار زیرکانه رسانههای خارجی و... دراین امر دخیل هستند. مثلاً شبکه تلویزیونی بیبیسیفارسی بسیار آگاهانه و زیرکانه به ایجاد و افزایش اختلافات بین ایران و افغانستان بویژه اختلافات آبی دامن میزند. وقتی خبرهای آبی بیبیسی را تحلیل میکنید تفرقهافکنی و افزایش اختلافات و تنشهای آبی در آن بیداد میکند. چون نانش در افزایش اختلاف بین ایران و افغانستان است. مواظب هستند تا مبادا ایران و افغانستان در مسائل آبی به همکاری برسند. زیرا این همکاریها و منافع حاصل از آن بدون شک برای دو کشور بسیار مفید ولی برای کشورهای خارجی حاضر در منطقه مضر و خطرناک است.الان یک دیتابیس جهانی در دنیا وجود دارد که تمام تنش و اختلافات جهانی مرتبط با آب را ثبت میکند. یکی از آخرین دیتاهای این بانک، خبر دروغ گاردین در مورد مناقشات آبی ایران و افغانستان بر سر رودخانه هریرود است. این روزنامه در خبری مدعی شده بود که نیروهای ایرانی در حوضه رودخانه هریرود چند افغانستانی را کشتند زیرا آنها میخواستند از آب بهرهبرداری کنند. در حالی که این خبر مکرر از سوی مقامات کشور تکذیب شده است. البته این اخبار جهت دار ناصحیح تنها به این موارد ختم نمیشود.
پس برنامهریزی اساسی برای افزایش تنشهای آبی بین دو کشور وجود دارد؟
بله، این مسأله در بعد رسانهای کاملاً مشهود است و رسانهها و دولتهای خارجی بهدنبال آن هستند. یکی از علل مدیریت رسانهای دیپلماسی آب توسط رسانههای خارجی، به ضعف جدی و توان ضعیف دیپلماسی رسانهای ایران برمیگردد. برای مثال ما خبرهایی داریم که به طور مثال رسانهای مانند واشنگتن پست میتواند به روزترین اخبار آبی ایران و افغانستان را مخابره کند ولی ما روزنامه سراسری در کشور داریم که حتی نمیداند حقابه ایران و افغانستان چقدر است. روزنامه رسمی که خبر ندارد سهم حقابه ما از رودخانه هیرمند به طور متوسط 820میلیون متر مکعب آب در سال است اما عدد نادرست دیگری را در صفحه اولش منتشر میکند. یا سؤال دیگر آنکه ما چند خبرنگار داریم که بهصورت تخصصی روی دیپلماسی آب ایران کار کردهاند؟
پس یکی از ابزارهای دیپلماسی آب و محیط زیست، دیپلماسی رسانهای است؟
بله. دیپلماسی آب ابزارهای بسیار متعددی دارد مثل دیپلماسی ورزشی، فرهنگی و... از مهمترین ابزارهای دیپلماسی آب، دیپلماسی رسانهای است. ابزارهایی که ما در در داخل کشور نسبت به آنها ضعف بسیار جدی داریم. برای مثال در قضیه مذاکرات رژیم حقوقی دریای خزر، دولت و همچنین وزارت امور خارجه در حوزه تعیین رژیم حقوقی مسأله را در مقابل دروغ فاحش و کاملاً غلط بیبیسی به مردم خودش و جامعه باخت و نتوانست سؤالهای پیش آمده آنها را جواب داده و بموقع اقناع کند. در حالی که یکی از نمایندگان مطرح کشور نیز اسیر این مسأله شد و در توئیتی به این دروغ بیبیسی فارسی دامن زد. لذا دیپلماسی رسانه ابزار بسیار مهم در حوزههای مختلف از جمله دیپلماسی آب و محیط زیست است. البته مجدد تأکید میکنم که یکی از ابزارهای مؤثر در حوزه دیپلماسی آب.
نفوذ نیروهای نظامی در کشوری مثل افغانستان چقدر میتواند روی تنش آبی دو کشور مؤثر باشد؟
بسیار زیاد. الان حضور نیروهای نظامی کشورهای خارجی و تلاش برای نفوذ اقتصادی و سیاسی در افغانستان توسط کشورهای اروپایی و کشورهایی نظیر ترکیه و هند بشدت در این کشور در جریان است، آنها بهدنبال اهداف بلند مدت منطقهای هستند که بیشک بخشی از این سیاستها و فعالیتها، به افزایش اختلافات و تنشهای آبی و ایران دامن خواهد زد. این مسائل باعث شده دو کشور بعضاً به جای اینکه روی فرصتهای همکاری کار کنند متأسفانه به غلط روی پتانسیل مناقشه و تنش تمرکز کنند.
آیا بهراستی دیپلماسی آب راهحل منطقی برای حل تنش آبی دوکشور را دارد؟
دیپلماسی آب یک رویکرد است. شما با این رویکرد بهدنبال یافتن ابزارهایی برای حل مسأله هستید اما ما متأسفانه بعضاً این ابزارها را تنها در ابزار «مذاکره» محدود کردهایم.
در حوزه ایران و افغانستان باید چه کار کرد تا به نتیجه مطلوبی رسید؟
با این سؤال ساده، به نتیجهای نمیرسیم. نمیشود به این مسائل خیلی ساده انگارانه نگاه کرد. باید مشابه نگاه یک متخصص به بیماری خاص را داشت. مناقشات آبی ایران و افغانستان یک مریضی بدخیم شده است. سؤال این است که آیا در این مسأله با یک سرماخوردگی ساده روبهروییم که بتوانیم با یک شربت آن را درمان کنیم؟
چقدر میتوانیم در درمان آن از نزدیکی فرهنگی و همزبانی استفاده کنیم؟
همین را میخواهم بگویم. یک بار نوع بیماری ناراحتیهایی است که آنژیو میخواهد نه شربت سرماخوردگی. گاهی هم نوع بیماری ممکن است بدخیمتر یا خوشخیمتر باشد.
الان جنس تنش آبی ایران و افغانستان چیست؟
بدون شک، مسائل آبی ایران و افغانستان دیگر تنها مسائل صرف آبی یا مباحث فنی و تخصصی مهندسی نیستند. این مسائل از جنس مسائل فنی خارج و ابعاد بسیار گستردهتری گرفته است.
ایراد کار ما کجاست؟
ما الان در حال تحلیل مناسبات آبی ایران و افغانستان هستیم. مسأله را در سه محور دولتها، مردم و رسانه تحلیل میکنیم. باید بدانیم در چه سطحی از مناقشات آبی هستیم، آیا در سطح همکاری هستیم یا نه در سطح مناقشات یا خدایی نکرده بحران. اگر در سطح همکاری هستیم در چه سطحی قرار داریم؟ یا نه اگر در مناقشات هستیم در چه سطحی از مناقشات قرار داریم؟ مشکل ما این است که به لحاظ علمی، تحلیل نداریم. البته مدیران و سیاستگذاران ما میگویند روابط ما خیلی خوب است.
راهحلی که سالها شنیده میشود این است که ما به افغانستان برق بدهیم و از آنها آب بگیریم. نظر شما چیست؟
یکی از راهحلها میتواند این باشد. لذا این اطمینان را داریم که همکاریهای ما با افغانستان «همکارانه محور» است. کمیساریای آبی و جلساتی که تشکیل میشود هم شاهد آن است. ولی این همکاریها به معنای حل مناقشات و اختلافات نیست.برای مثال، در مسأله مناقشات آبی ایران و افغانستان که درهمتنیدگیهای بسیار گستردهای دارد، این یک مسأله ساده و خطی نیست و نمیتوان با نگاهها و رویکردهای سادهانگارانه خطی به تحلیل مسأله پرداخت. بنابراین دیپلماسی آب ایران و افغانستان لزوماً و صرفاً تنها به دست وزارت امورخارجه و آقای ظریف حل نخواهد شد بلکه بهعنوان تنها یک مثال ما باید به سطح دیپلماسی عمومی برگردیم. باید سواد ابزارهای دیپلماسی عمومی آبی افزایش یابد. شما نگاه کنید اتحادیه اروپا همیشه اشتراکات آبی را چطور بولد و پررنگ کرده و در چشم همه دنیا میکند و همکاری بین 18 کشور در دو سوی دانوب را بهعنوان نماد همکاری معرفی و یادآوری میکند در حالی که همین کشورهای اتحادیه اروپا در دو جنگ جهانی حدود 50 میلیون نفر از یکدیگر را کشته و قتلعام کردهاند. در حالی که در دو سوی رودخانه هیرمند و دریاچه هامون نه تنها هرگز جنگی بین دو کشور اتفاق نیفتاده است بلکه مردم دو کشور اشتراکات مذهبی، فرهنگی، اقلیمی، قومی، جغرافیایی و خویشاوندی نیز دارند. اروپاییها دو بار حداقل در دو جنگ جهانی میلیونها نفر از همدیگر را کشتهاند و کشورهایشان را با خاک یکسان کردهاند؛ اما امروز خود را به نماد همکاریهای آبی بینالمللی تبدیل کردهاند. اما در دوسوی رودخانه بینالمللی هیرمند دو کشور مسلمان وجود دارد که بعضاً خویشاوند و همخون هستند. هیرمند برای هر دو حیاتی است. نیروهای ایرانی در زمانی که شوروی کشور افغانستان را اشغال کرد به کمک افغانستانیها رفتند. در زمان جنگ تحمیلی عراق علیه ایران نیز، افغانستانیها علیه متجاوز ایران جنگیدند. با این شرایط، آیا اینها نمیتوانند یک مسأله آبی را با یکدیگر حل کنند. نباید گذاشت اختلافات پررنگ شود بلکه باید از ظرفیت اشتراکات و فرصتها بیشترین استفاده را کرد.
یک نکته دیگر اینکه سفارت هلند نماینده ویژه آبهای فرامرزی در افغانستان دارد. این یک سؤال کلیدی است که چرا دولت هلند باید نماینده ویژه آبهای فرامرزی در کشور افغانستان داشته باشد؟ آیا ما این ظرفیت سازیها را در کشور انجام دادهایم؟
ظاهراً ترکیه هم فعالیتهای زیادی در افغانستان دارد که به تنشهای آبی ایران و افغانستان دامن میزند!
بله. ترکیه بر اساس توهم احیای «نوعثمانی گری» بهجز منابع آبی خودش، روی آبهای افغانستان نیز کار میکند که بخشی از آن علیه امنیت ایران است. امروز تا اسم ترکیه پیش میآید ذهنها به سمت پروژه «گپ» میرود، آن بحثش جداست ولی ما باید ببینیم ترکیه در افغانستان چه کار میکند که بدون شک، شاید برای ترکیه توهم نوعثمانیگری را تقویت کند اما پایداری منطقه را از نظر آبی و زیست محیطی با چالشهای جدی روبهرو میکند.
ما چه برنامهای برای سیاستهای نوآبی ترکیه در افغانستان داریم؟
برنامهای نداریم، ما تازه داریم درباره گرد وغبار چانه میزنیم. میبینید چقدر از مسائل عقب هستیم.حوزه دجله و فرات بین هفت کشور ترکیه، سوریه، عراق، ایران، عربستان، عمان و کویت قرار دارد اما چهار کشور اول نقش بیشتری دارند. وقتی بحث دجله و فرات پیش میآید همه سراغ پروژه گپ را میگیرند. در حالی که در ترکیه حدود 10 ابرپروژه آبی وجود دارد که پروژه گپ تنها یکی از آنها است. پروژههای دیگر را رها کردهاند، حتی اسم آن را هم نمیدانند. نکته جالبتر اینکه در پروژه گپ هم 22 تا سد وجود دارد که «ایلسو» تنها یکی از این مجموعه سدها است. لذا وقتی میبینید از همه این مسائل فقط یک ایلسو پررنگ و تأکید میشود تعجب میکنید. مطالعات صورت گرفته نشان میدهد تعداد سدهایی که عراق روی دجله ساخته 260 درصد از ظرفیت کل رودخانه دجله بیشتر است و تعداد سدهایی که سه کشور سوریه، ترکیه و عراق روی دجله ساختهاند 300 درصد بیشتر از حل ظرفیت دجله است. این سدها 3 برابر کل آب دجله است. تعداد سدهایی که فقط ترکیه روی رودخانه فرات ساخته است 325 درصد بیشتر از آب کل فرات است. یعنی سدهایی که ترکیه روی رودخانه فرات ساخته 300 درصد بیشتر از ظرفیت رودخانه است.
در نهایت مجموع سدهایی که این سه کشور روی دجله و فرات ساختهاند، قادر است 4 برابر تمام دجله و فرات را پشتش ذخیره کند. حالا چه فرقی دارد ایلسو باشد یا نباشد. برای همین است که وقتی میآییم کمپین مخالفت با ساخت سد ایلسو را ایجاد میکنیم باعث میشود مشخص شود که چقدر از مسائل و شرایط منطقه بیخبر هستیم. سؤال آن است که اصلاً فرض میگیریم ایلسو هم نباشد. آب آن کجا میرود؟ به پشت سد و سدهای بعدی میرود.
چه باید کرد؟
ما وقتی آگاهی جامع و کامل نداریم، وقتی مسائل را بهصورت علمی مورد تحلیل و بررسی قرار نمیدهیم موجب میشود که در کمترین مسأله مورد بحث، صورت مسائل غلط را در سطح مقامات مختلف کشوری و لشکری، رسانه و فعالان حوزه آب و محیط زیست تعریف میکنیم. درنهایت باعث میشود تا رئیسجمهوری تنها درباره سد ایلسو سخن گفته و اظهار نگرانی کند. یا مثلاً افغانستان سد «سلما» را در سال 96 تکمیل و افتتاح کرد ولی نماینده مجلس ما و عضو کمیسیون کشاورزی مجلس در سال 98 تازه در برابر ساخت این سد موضعگیری نماید. مگر نباید عضو کمیسیون کشاورزی مجلس از این مسائل اطلاع دقیق داشته باشد؟ چطور «گاردین» و «واشنگتن پست» میداند اما ما نمیدانیم. لذا حداقل توقع آن است که «مسألهسازی» برای جامعه و بویژه مسئولان بدرستی صورت گیرد. مقامات دولتی و حکومتی و همچنین مردم و جامعه نخبگان، بهجای صحبت و تمرکز صرف و غلط روی سد ایلسو، مسأله «مأموریت هیدرولیکی ترکیه» را نقد کنند. بنابراین تدوین و انتخاب استراتژیهای درست گام نخست برای مواجهه با این مسائل است. هر چند در این زمینه برخی تلاشهای خوب و قابل توجه توسط برخی سازمانها و نهادها صورت گرفته و میگیرد؛ اما بدون شک، بدون انجام مطالعات متقن و انجام سرمایهگذاریهای مناسب در این حیطه، مواجهه علمی و عالمانه با این مسائل امکانپذیر نیست و هزینههای کشور در مواجهه با این مسائل هر سال بیشتر و شدیدتر خواهد شد.
سایر اخبار این روزنامه
خوب، بد، زشت
افزایش 51 درصدی ثبت نام زنان
فرصتهایی برای چهرههای جوان
تولیدکننده را فراری ندهید
ایران مشکلی برای تجدید روابط با عربستان ندارد
هیأت بررسی جبران خسارات شهروندان در حوادث آبان
روحانی: قانون حمایت از معلولان را اجرا میکنیم
300 نفر در تهران بازداشت شدهاند
ارقام کلیدی بودجه 99
گام به گام برای بازگشت جاماندگان
<مذاکره> تنها ابزار دیپلماسی آب نیست
بیمزد بود و منت
تفکیک روزانه هزار و 500 تن زباله در مبدأ
ویترین فرهنگ ایران
مدیریت راهبردی برای سرمایه میان نسلی نفت
سلام ایران
ژاپن کماکان از برجام حمایت میکند