اگر مسئولان بخواهند...

ما در پيروزي انقلاب گرايش‌هاي مختلفي داشتيم ولي چون اکثريت 36 ميليون نفر آن روزگار متحد و يک صدا بوديم در مقابل نيمي از عالم ايستاديم و مقابله کرديم. بنا به استناد، 47 کشور از رژيم بعث عراق حمايت مالي و لجستيکي کردند. بهترين و کارکشته‌ترين ژنرال‌هاي آمريکايي در طراحي و برنامه‌ريزي عمليات‌ها به صدام مشاوره مي‌دادند. ولي چرا قاعده جنگ به نفع ما تمام شد؟ در قانون جهان هستي هر هدفي را که ما باور کنيم و جست‌وجو نماييم و به آن عشق بورزيم، آن هدف نيز ما را جست‌وجو مي‌کند و به سوي ما خواهد آمد و نتيجه‌اش همان خواهد شد که ما مي‌خواهيم... از طرفي آرمان‌گرايي يا به تعبيري ايده‌آليسم اخلاقي، اهداف حقيقي و متعالي يک فرد است که آن را دنبال و پيگيري مي‌کند. به نظر من روحيه آرمان‌گرايي هميشه در مردمان ايران وجود داشته است، مفهوم آرمان‌گرايي درست مقابل واقع‌گرايي مي‌ايستد. واقع‌گرايي معتقد است که بايد در برابر واقعيت تسليم شد ولي آرمان‌گرايي چنين مفهومي را نفي مي‌کند. ساده‌تر بگويم در جنگ ايران و عراق از نظر علمي ايران شکست مي‌خورد. چون جنگ محاسبات خاص خود را دارد. مثلاً محاسبه مي‌کنند که دشمن چه مقدار نيروي هوايي، زميني، توپخانه، زرهي و... دارد و همين را با تجهيزات و نيروهاي خودي مقايسه مي‌کنند. با وجود اين که ايران از نظر علمي شکست مي‌خورد ولي جنگ به نفع ايران تمام شد. فکر والا و اعتماد به باور مي‌تواند محاسبات علمي را بهم بريزد. صدام در تلويزيون عراق گفت که به هر خلبان ايراني که به 50 مايلي نيروگاه بصره برسد، حقوق يک سال نيروي هوايي عراق را جايزه مي‌دهم! 150 دقيقه بعد، شهيد دوران، حيدريان و ياسيني نيروگاه بصره را بمباران کردند! اوايل انقلاب خبري از اين همه اختلاس و دزدي نبود. باورها در مردم زنده و در تکاپو بود و به همين خاطر غيرممکن‌ها را ممکن نمودند. امروز هم اگر مسئولي دروغ نگويد، دزدي نکند، حقوق نجومي نگيرد، پولشويي نکند، باند بازي نکند و سرمردم کلاه نگذارد دوباره همان روحيه و اعتماد در جوان‌ها زنده مي‌شود.