یک سال از مرگ عبید ذاکانی طنز معاصر گذشت قلم عبید و دهخدا، بی‌صاحب شد

ای جماعت! چطوره حالات‌تون؟ قربون اون فهم و کمالات‌تون
گردن‌تون پیش کسی خم‌نشه از سربنده، سایه‌تون کم‌نشه
راز و نیاز و بندگی‌تون درست حساب کتاب زندگی‌تون درست
همدلی| همه‌مان هنوز به خوبی این مجموعه مثنوی زیبا و خاطره‌انگیز را که حرف دل بسیاری از ما بود را به خاطر داریم؛ مجموعه شعری که با ردیف و قافیه طنازانه خود، به سرعت به یاد همه ماند و کم نبودند آنهایی که تا مدت‌ها، این مثنوی به واقع تلخ اجتماعی را زیر لب زمزمه می‌کردند. امروز 10 آذرماه، سالگشت مرگ ابوالفضل زرویی نصرآباد است که خیلی زود در 49 سالگی، جامعه طنز ایران را تنها گذاشت.


«ملانصرالدین»، «چغندر میرزا»، «ننه قمر»، «کلثوم ننه»، «آمیز ممتقی»، «میرزا یحیی»، و «عبدل» طنز فارسی که در نشریاتی چون گل‌آقا، همشهری، جام جم، ایرانیان، انتخاب، زن، مهر، کیهان ورزشی، بانو، جستجو، عروس و تماشاگران طنز نوشته ‌است، 15 اردیبهشت ماه 1348 در تهران زاده شد و طی همکاری با نشریات طنز بسیار و البته متنوع، به سرعت جایگاه والایی در این حوزه از آن خود کرد. به طوری که کیومرث صابری فومنی در مورد او می‌گفت:«...قلمی که عبید و دهخدا در دست داشتند، الان بی‌صاحب نیست. طنز دارد جان می‌گیرد. یکی از مشهورترین طنزنویسان امروز ما ـ ملانصرالدین ـ (ابوالفضل زرویی نصرآباد) فقط ۲۳ سال دارد! چراغ‌ها دارند روشن می‌شوند. شهر چراغانی خواهد شد…». علی موسوی گرمارودی نیز در طلیعه تابستان ۱۳۸۹ ابوالفضل زرویی را عبید زاکانی طنز معاصر نامید.
زرویی در معرفی خود می‌گوید: «در 15 اردیبهشت 1348 دو حادثه بسیار مهم در تهران رخ داد. یکی اینکه زلزله‌ای به وقوع نپیوست و دوم آنکه ابوالفضل زرویی نصرآباد پا به حیات تهران گذاشت. ایشان برای جوان شدن و کسب علم آنقدر عجله داشت که خیلی زود فوق‌لیسانس ادبیات فارسی را که امروزی‌ها به آن کارشناسی ارشد می‌گویند، از آن خود کرد. سال 1368 را دوستداران طنز، عام‌الطنز گفته‌اند؛ چرا که شروع کار طنزی آقای زرویی می‌باشد. اما این استاد عزیز، کار طنز را به‌طور حرفه‌ای، یک سال بعد، یعنی سال 1369 و مقارن شدن با آغاز کار هفته‌نامه گل‌آقا، ورق و رقم زد. در آن زمان معاون سردبیر هفته‌نامه گل‌آقا بود. به فاصله هشت، نه ماه بعد، پس از انتشار هفته‌نامه، حکم سردبیری ماهنامه گل‌آقا به ایشان داده شد. آن هم زمانی که هنوز ماهنامه منتشر نشده بود».
شاید هیچ‌کس نتواند برای طنزپرداز شدن، یک نقطه آغاز پیدا کند. زرویی در خصوص آن روزهایی که احساس کرد به طنزپرداز شدن علاقه‌مند شده می‌گوید: «فکر می‌کنم اولین بارهایی که مثلاً یک گونه‌ای از متن‌های بانمک را شنیدم و خوشم آمد، زمانی بود که در دوره راهنمایی درس می‌خواندم. باب شده بود که مثلاً می‌گفتند، معلم جغرافی خونه‌ش کجاست؟ ـ کوچه جلگه. خیابان فلات و پلاک.... من خوشم می‌آمد. بسته به موضوعی که معلمی تدریس می‌کرد، این جمله‌ها را می‌گفتند. شروع کردم به نوشتن این طور مطالب. همیشه نیمی از دفترهایم پر از این‌طور مطالب بود. این پایه‌های آن کارهایی بود که آن زمان نمی‌دانستم، طنز است یا شوخی. فکاهه‌های کم‌رنگی بود، یا شوخی‌هایی که به فراخور آن وضعیت و حالی که آن موقع داشتم، کارهای پخته‌ای نبود. بعد شروع به نوشتن شعر کردم. اینکه می‌گویم نوشتن، یعنی واقعاً سرودن نبود. مثلاً از وزن «شاهنامه» خوشم آمده بود، شروع کردم به نوشتن «شاگردنامه»، در همان سال‌های راهنمایی می‌نوشتم. فکر می‌کردم مثلاً اول مهرماه است و معلم‌ها و ناظم و مدیر در مدرسه هستند. خبردار می‌شوند که لشکر شاگرد، قرار است هجوم بیاورند، که لشکر خون‌خواری است و می‌خواهد مدرسه را فتح کند. معلم‌ها هم سنگر می‌بستند تا مدرسه را حفظ کنند. در دوره دبیرستان وضعیت تغییر کرد. چون دوره دبیرستان بدترین فشار روحی، رو دوش بچه‌های هم‌دوره‌ای من بود. به خاطر اینکه هیچ کلاسی از مدرسه ما نبود که دو سه نفر شهید نداشته باشد».
اما عبید زاکانی طنز معاصر ما که مدرک کارشناسی ارشد خود را در رشته زبان و ادبیات فارسی اخذ کرده بود، فعالیت‌های فرهنگی و مطبوعاتی خود را در سال 1368 در گل‌آقا آغاز کرد و با سبک خاص و متمایز خود، علاقه‌مندان بسیاری را جلب آثار و نوشته‌های کرد. ابوالفضل همچنین آثاری همچون تذکره‌المقامات، افسانه‌های امروزی، وقایع‌نامه طنز ایران، کتاب گویای با معرفت‌های عالم، رفوزه‌ها، حدیث قند، غلاغه به خونه‌ش نرسید، ماه به روایت آه، خاطرات سر پروفسور حسن‌علی‌خان مستوفی، و کتاب مستطاب خر پژوهی را در طول عمر ادبی و پژوهشی خود به رشته تحریر درآورد.جالب است که ابوالفضل زرویی نصرآباد علاوه بر آثار طنز، دست به نگارش رمان هم زده بود. این رمان که با عنوان «عباس(ع)» سال‌های پیش از تولد تا شهادت آن حضرت را روایت می‌کند، به صورت مونولوگ، به روایت داستانی از زبان 12 یا 13 شخصیت درباره حضرت عباس(ع) می‌پردازد و هر کدام از آنها برشی از زندگی حضرت عباس (ع) را ارائه می‌کند.
زرویی با ورود به کار اجرایی، اولین جشنواره طنز دانشجویان سراسر کشور را در سال 1379 برگزار کرد و سال بعد هم، نخستین شب شعر طنز ایران را با نام «در حلقه رندان» رقم زد. از دل همین در حلقه رندان، به خاطر استقبال بیش از حد برای علاقه‌مندان به نثر طنز«شب خلوت» توسط ایشان، برگزار شد. در سال 1382 نخستین جشنواره بین‌المللی طنز برگزار شد که دبیر و طراح جشنواره هم ایشان بود و 15کشور از سراسر دنیا در آن شرکت کردند. زرویی پس از برگزاری این جشنواره، از حوزه هنری و کار اجرایی خداحافظی کرد.
زرویی بر این باور بود که طنزپرداز به فراخور وضع و حالی که دارد، شاخک‌های وجودی‌اش حساس‌تر از مابقی آدم‌هاست. یعنی مساله‌ای که دیگران را شاید زیاد آزار ندهد، یا برای دیگران عادی باشد، ذهن طنزپرداز را درگیر می‌کند. گاهی اوقات یک مشکل آنقدر بزرگ است که همه آن را می‌بینند و با آن درگیرند، اما فقط طنزپرداز است که بیشتر از همه در برخورد اول معذب می‌شود. همه مثلاً متوجه می‌شوند در حرف آن دولت‌مردی که صحبت می‌کند، غل و غشی هست، ولی طنزپرداز است که تیر خلاص را به آن موضوع می‌زند. به شما می‌گوید، او دارد حرف دروغی را می‌زند.
سرانجام زرویی نصرآباد دهم آذر سال ۱۳۹۷ بر اثر عارضه قلبی دار فانی را وداع گفت.اما جایگاه این طنزپرداز معاصر نزد بسیاری از بزرگان فرهنگ و ادب معاصر نیز نگفته نمانده است. بهاءالدین خرمشاهی معتقد است «سخن‌گفتن از زرویی دشوار است و به راستی چه بگویم که از اشعار زرویی و شخصیت وی بهتر باشد. سرودن شعر طنز امری دشوار است. من بارها تلاش کرده‌ام در این عرصه قلم بزنم و به دشواری‌های آن آشنا هستم. طنز زرویی دریایی است که قطره قطره آن را بر ما نمایاند».
علی موسوی گرمارودی، شاعر معاصر بر این باور است که: «طنز زرویی را موفق‌تر از طنز توللی و سایر طنزپردازان معاصر می‌دانم و معتقدم از خوش‌قریحه‌ترین طنزنویسان ایرانی هستند که حتی تلخ‌ترین پدیده‌ها را با زبانی شیرین بیان کرده است. زبان و بیان زرویی فارغ از هرگونه روزمرگی است و به علت وجود همین توانایی است که همیشه ماندگار خواهد بود».
شهرام شکیبا نیز آلبوم «بامعرفت‌های عالم» را شبیه خود زرویی می‌داند و معتقد است «این آلبوم، ساده، بی‌آلایش و در فضایی نوستالژیک نفس می‌کشد که عاری از هرگونه آفتی است که ما در طنزپردازی به آن دچار شده‌ایم. ما طنزپردازان در اشعار خود به مسائل روز می‌پردازیم و پس از مدتی اشعارمان ماندگاری خود را از دست می‌دهند. اما زرویی شیوه درستی را در بیان افکارش یافته و آن‌چه می‌گوید عمیق است و به طور حتم جاودانه می‌ماند. اگر در سر میل ماندگاری در عرصه طنز را داریم باید به نگاه زرویی نزدیک شویم و روش و نگاه او را نوشته‌ها و سروده‌های خود به‌کار بگیریم».
جسارتاً شعرم اگه غمین بود
به قول خواجه خاطرم حزین بود
دعا کنین که حال‌مون خوب بشه
تا شعرمون یه ریزه مرغوب بشه