روزنامه خراسان
1398/09/10
زروئی؛خط کش طنزنویسی زمانه ما
اکرم انتصاری - او یک طنزپرداز غیرمعمولی بود؛ کیومرث صابری فومنی یا همان گلآقا، اعتقاد داشت قلم عبید زاکانی و دهخدا، دست همین شاعر است؛ زندهیاد ابوالفضل زرویی نصرآباد که به عقیده موسوی گرمارودی، عبید زاکانی طنز معاصرمان است و سال گذشته در چنین روزی، در 49 سالگی کوچید و تلخند مرگ بر اسم او سایه انداخت. او شاعر و نویسنده آثار بزرگ و موثری در حوزه طنز بود. کتاب «هزار سال طنز فارسی» یکی از کتابهای در دست انتشار زروئی بود که در زمان حیات وی به انتشارات نیستان تحویل داده شد و هنوز وارد مرحله چاپ نشده است. نسیم عرب امیری، شاعر کودک و نوجوان و یکی از نویسندگان سریال «حکایتهای کمال» که این روزها از شبکه یک سیما روی آنتن میرود، یکی از شاگردهای زرویی نصرآباد است که با او در به ثمر رساندن این کتاب جدید نیز همکاری داشته است. با او درباره این شاعر طنزپرداز که به اعتقاد وی پدر شعر طنز زمانه بود، صحبت کردیم و او درباره این که چرا فقدان زرویی به ضرر طنز است، سخن گفت.زرویی برای کف و هورا شنیدن شعر نمیگفت
طنز نویسی قاعده و اخلاق دارد. عرب امیری معتقد است زندهیاد زرویی اهل پیوند اخلاق و طنز به یکدیگر بود. او در این باره گفت: «جدا از طنز، زندهیاد زرویی انسان بزرگی بود. در حوزه طنز رعایت اخلاق مهم و سخت است. او این ویژگی را هم در نوشتارش رعایت میکرد، هم در رفتارش. در نوشتار طنز، قواعدی داشت که توسط اغلب طنزنویسهای امروز رعایت نمیشود. خیلیها به خاطر کفزدن و هورا کشیدن مخاطب، در شب شعرها، جلسات طنز و مطبوعات حاضر میشوند چیزهایی بنویسند ولی چیزی که ایشان مینوشت، آینهای از ویژگیهای اخلاقیشان بود. به طور مثال، کتاب گویای «با معرفتهای عالم» زرویی، درباره معرفت و مرام، واقعاً یکی از دغدغههای خودش بود. کتاب «اصل مطلب» او که هیچ طنزنویسی نمیتواند ادعا کند طنزی را به صورت روزانه بنویسد و به قوت آن باشد؛ کتابی که روی بسیاری از طنزنویسان امروز تاثیرگذار بود، به نوعی که تمام آثاری که بعد از آن در قالب بحر رمل نوشته شدند، به نوعی وام دار و تحت تاثیر زبان و بیان آن بود. جالب این که زرویی وقتی «با معرفتهای عالم» را نوشت، حتی روی زبان ترانهسراهای بعد از آن اثر، تاثیر گذاشت. او با این که آدم گزیدهکاری بود، هر چیزی که مینوشت تاثیرگذار بود و این یکی از اصلیترین ویژگیهای آثار زرویی است.»
شاعری که بنیانگذار اولینهای حرفهاش بود
دقت، ظرافت و زمان گذاشتن برای نوشتن کلمه به کلمه شعرها و حتی مقدمه آثار، یکی دیگر از ویژگیهای زندهیاد زرویی بود. عربامیری با اشاره به این ویژگی و صاحب ایده بودن این شاعر، گفت:«هم اکنون این دقت و ظرافت را در هیچکس نمیبینیم. او در هر کاری ورود میکرد، اولین بود. وقتی شب شعر طنز «در حلقه رندان» را راهاندازی کرد، هیچ شب شعر طنزی در کشور نداشتیم. زمانی که شب نثر را در حوره هنری بنیان گذاشت هم، همینطور. عجیب این که وقتی «تذکرة المقامات» را هم نوشت، ما اثر طنزی به این شکل نداشتیم و بعد از آن بود که کارهایی شبیه این اثر نوشته شد که البته هیچ کدام به قوت آن نیست. کتاب «خاطرات سر پروفسور حسنعلی خان مستوفی» که شاهکار اوست، بعد از چاپ، مورد تقلید خیلیها قرار گرفت و خیلیها خواستند آن را در مطبوعات جعل کنند ولی هیچ کس نتوانست اثری با آن فخامت قلم تولید کند. در طنز معاصر، کسی شبیه او نیست و سالها باید صبر کنیم تا طنزنویسی با این زبان و بیان به وجود بیاید. اصلا خیلی از شاعران جدی بعد از این که زرویی شب شعر طنز را راه اندازی کرد، به شعر طنز ورود کردند، آن را جدی گرفتند و قبول کردند ما هم به سمت شعر طنز برویم.»
استادی که شب شعر طنزها مدیون اوست
کم پیش میآید کسی بیش از خودش برای دیگران وقت بگذارد. صحبتهای شاگرد اما نشان می دهد زرویی علاوه بر همه خصلتهای گفته شده، هیچ بخلی در آموزش نداشته است. این شاگرد جوان، از واقعی بودن صفت معلمی در استاد گفت و اضافه کرد: «ممکن است بعد از زندهیاد زرویی طنزنویس خوب به وجود بیاید و صاحب سبک باشد، اما به وجود آمدن آدمی که بی هیچ بغضی هرچه را میداند، آموزش دهد، کمی بعید است. او آن قدر انسان بزرگی بود که برای بقیه وقت میگذاشت و جریانی هم در شعر طنز به وجود آورد. اگر او همت نمیکرد ، این همه شب شعر طنز و این همه اقبال به شعر طنز وجود نداشت. اگر الان مجلات گلآقا و اشعار طنزش را ورق بزنید، متوجه میشوید تا قبل از او، اشعار تنها یک سری آثار منظوم با موضوعات کلیشهای هستند که امروز هم درگیر آن هستیم، اما ورود زرویی به شعر طنز و نسلی که تربیت کرد، باعث شد آن نسل به سمت شعر طنز بیاید. در واقع، علاوه بر این که شخصیت تاثیرگذاری داشت، آثار موثری را هم خلق کرد. هیچ کدام از آثار او را سراغ ندارم که بتوانم بگویم روی دیگران تاثیر نگذاشته و صرفا کاری است که برای خودش خلق کرد. امروز استاد زیاد داریم و خیلیها این لقب را به اسمشان میچسبانند اما او واقعا این کلمه را معنا میکرد.»
شاعری که آثارش وسیله تامین معاش نبود
قلم زرویی قیمت نداشت. این یکی از شاهکلیدهای صحبتهای عربامیری درباره این شاعر فقید بود. او گفت:«خیلیها از عزلت و گوشهنشینی زرویی در سالهای آخر عمرش میگویند. او آدمی نبود که قیمت داشته باشد. شاید اگر به من پیشنهاد نوشتن برنامهای را با فلان میلیون بدهند، قبول کنم اما او کسی نبود که قلمش به راحتی بچرخد. موقعیتهای زیادی برای او فراهم بود و آدمی نبود که بتوان فراموشش کرد، حتی در سالهای بیماری و تنهایی. میدانم که خیلیها دوست داشتند حتی در همان سالها با او همکاری کنند اما او به سادگی قبول نمیکرد. میدانست قلمش چه ارزشی دارد و همین باعث شد نتوانیم از او حتی یک مورد پیدا کنیم که برای تامین معاش و این که همینطوری اثری خلق کند، کار کرده باشد. عملی که الان راسته کار خیلیهاست! زرویی روی تک تک واژههایش حساس بود و گاهی ممکن بود برای یک کلمه ساعتها کتابی را تورق و پژوهش کند. چیزهایی که از ایشان دیدم، غریبتر از یک انسان معمولی و هنرمندی بود که بخواهد فکر معاشش باشد. دغدغه او، فراتر از این چیزها، یعنی ماندگاری بود. همیشه هم تاکید میکرد که برایت مهم باشد بعد از سالها چه چیزی از تو باقی میماند. همین باعث شد با این که او هیچ وقت تلاشی برای دیده شدن نکرد، آثارش مورد توجه باشد. در حالی که برخی نویسندگان و شاعران امروزی، دنبال دیده شدن هستند و کتابشان را از طریق اینستاگرام میفروشند.»
طنزنویسهای جوان امروز بلاتکلیف اند
حسرت، تنها داشته انسانها بعد از فقدان یک عزیز است. حال اگر این عزیز استادی شبیه زرویی نصرآباد باشد، حسرتها و ایکاشها بیشتر میشود. عربامیری درباره این که هر روز حسرتش از این فقدان بیشتر میشود، گفت: «استاد زرویی اهل قیمت گذاشتن روی قلمش نبود. کمتر کسی را دیدم که با نوشتن فلان چیز برای فلان جا، بتواند اوضاع زندگیاش را بهتر کند و این کار را نکرده باشد. اما او حروفچین نبود. اگر این روزها، اوضاع طنز مملکت را ببینید، متوجه خواهید شد که وجود او حتی در احمدآباد مستوفی و در عین بیماری، چقدر موثر بود. خیلی برای جوانها وقت میگذاشت و با این که اصلا آدم سهل الوصولی نبود، اگر جوانی از دورافتادهترین شهر ایران به او پیامی میرساند که نظرت را راجع به شعرم بگو، ساعتها با او درباره شعرش حرف میزد. او نه قرار بود حساب و کتاب تعداد شاگردهایش را به کسی پس بدهد، نه مدیری بود که آماری در این باره از خود ثبت کند؛ اما حتی در دوره بیماری، خیلی ها را وارد عرصه طنز کرد. کسی را سراغ ندارم که الان دستی در شعر طنز داشته اما سراغ او نرفته باشد، او شاعر هدایتگر و والد بود. اصلا این اخلاق او آدم را دچار شرم میکرد. بعدها فهمیدم در حالی که خود در مضیقه بود، دوچرخهاش را که سالهای جوانی با آن به گلآقا میرفت، برای مشکل مالی کسی فروخته یا جایزهاش را در شب شعری، به جوانی هدیه کرده است. او معیار و خطکش طنزنویسی زمانه ما و به نوعی حرفش فصل الخطاب طنزنویسها بود. اما حال، با از دست دادن این استاد، با توجه به کمبود و حتی فقدان منابع مکتوب آموزشی طنز، نسلی که قرار است وارد حوزه طنز شود، بلاتکلیف است؛ چون استاد جامع الشرایط طنز نداریم.»
سایر اخبار این روزنامه
۵ دستور دادستان کل به بانک ها برای حمایت از تولید
زروئی؛خط کش طنزنویسی زمانه ما
صدام یا دور باطل؟!
راز موفقیت با هوش ترین دختر جهان
چند نکته برای کاهش زیان های آلودگی هوا
در حسرت تماس از دست رفته!
ماجرای «لبخند زرد» چیست؟!
عراق به کدام سو می رود؟
ایثارگران باز هم گرفتار بیمه دی
در گوشه رینگ
اولتیماتوم تاریخی به امپراتوری عثمانی
ادامه بلاتکلیفی برخی از جاماندگان یارانه بنزینی
مسئولان قیری شده !
برخورد با گرانفروشی تخم مرغ و لبنیات
شکارچیان شیطان!