فرمول مردمی شدن شاهنامه

الهه آرانیان - این هنرِ فردوسی است که توانسته آموزه‌ها و موضوعات متنوعی را در ظرفی به نام «شاهنامه» بریزد که هنوز هم بعد از بیش از هزار سال، حرف تازه ای برای گفتن دارد. این، یعنی ما انسان‌های امروزیِ قرن 21 هم می‌توانیم برای نیازهایمان به سراغ شاهنامه برویم و از دلِ آن نکاتی را استخراج کنیم که به درد زندگی‌مان بخورد؛ از مسائل مدیریتی، فرهنگی، هنری و روابط اجتماعی گرفته تا موضوعات مربوط به کودکان و نوجوانان، مانند بازی‌ و سرگرمی. با دکتر محمدجعفر یاحقی، شاهنامه‌پژوه برجسته و مدیر قطب علمی فردوسی‌شناسی دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه فردوسی، درباره ظرفیت‌های فراوان متن شاهنامه گفت‌وگو کرده‌ایم که می‌خوانید.
 
از تاز‌ه‌ترین فعالیت‌های قطب علمی فردوسی‌شناسی در زمینه شاهنامه‌پژوهی بفرمایید.
به تازگی کتابی به نام «رستم نامه نقالان» منتشر کرده‌ایم که نثری قدیمی از داستان‌های عامیانه رستم است. همچنین از یک رساله دکترا با عنوان «مقاله‌شناسی فردوسی بین سال‌های 80 تا 85» دفاع شد.
گویا استاد شفیعی کدکنی که به تازگی به دانشگاه فردوسی آمدند، از قطب علمی بازدید کردند. درست است؟
بازدید به معنای رسمی نه ولی در قطب علمی، خدمتشان بودیم. آن‌قدر دانشجویان، متقاضی وقت گرفتن و گفت‌وگو با ایشان بودند که فرصتِ صحبت درباره فعالیت‌های قطب فراهم نشد ولی ایشان به طور کلی، از فعالیت‌های قطب علمی مطلع هستند. در جلسات خصوصی با استاد، در این باره مذاکره می‌کنم. این را هم بگویم که دویستمین شماره مجله دانشکده ادبیات دانشگاه فردوسی که به صورت ویژه در قطب علمی کار کردیم و من مدیر علمی و تخصصی‌اش بودم، حاوی مقالاتی عمدتاً راجع به شاهنامه فردوسی است و اولین مقاله‌اش هم، از استاد شفیعی کدکنی است.


یکی از موضوعاتی که این روزها خیلی درباره‌اش بحث می‌شود، اقتباس‌های نمایشی و سینمایی از شاهنامه است. به نظر شما چه باید کرد تا توجه بیشتری به اقتباس از شاهنامه بشود؟
عموم مردم خیلی به شاهنامه‌خوانی گرایش پیدا کرده‌اند. در حوزه ادبیات کودکان هم به شاهنامه توجه می‌شود که شاید کارهای درخشان و قابل توجهی نباشند ولی از نظر وسعت خیلی خوب است. در زمینه نمایش هم به ندرت کارهایی هست ولی کم. مشکل این است کسانی که مسائل فنی هنر و نمایش را می‌شناسند، خیلی با فضای شاهنامه آشنا نیستند و کسانی که با شاهنامه آشنایی دارند، فضاهای هنری را کمتر درک می‌کنند. بنابراین باید پلی زد و این دو مسئله را تلفیق کرد. باید هنر را به شاهنامه نزدیک کرد. زبان گفت‌وگو با نسل جوان، زبان هنر است. با کارِ دانشگاهی نمی‌شود شاهنامه را به میان مردم، به ویژه کودکان برد. فقط هنر است که می تواند این کار را بکند و الان ما این خلأ را داریم که هنرمندانمان خیلی با فضای شاهنامه انس ندارند و شاهنامه‌پژوهان و محققانِ شاهنامه‌شناس هم با فضای هنری بیگانه اند. الان در قطب علمی فردوسی‌شناسی جلساتی تشکیل داده‎‌ایم تا این دو را به هم نزدیک کند؛ مثلاً چندی پیش جلسه بسیار باشکوهی برگزار شد و در آن ظرفیت‌های شاهنامه را برای پرداختن به پویانمایی بررسی کردیم که بسیار مورد توجه قرار گرفت. جلسه دیگری داشتیم درباره بازی‌های شاهنامه برای کودکان؛ یعنی می‌توان بازی‌هایی از شاهنامه استخراج کرد که به درد بچه‌ها بخورد. عده‌ای از مربیان کانون پرورش فکری و آموزش و پرورش هم در این جلسه شرکت کردند و اصول کار را یاد گرفتند. یکی از دانشجویان ما هم در حال تحقیق درباره معیارهای اقتباس از شاهنامه است؛ این که چطور می‌شود داستان‌ها و آموزه‌های شاهنامه را بر نیازهای روز منطبق کرد و آن‌ها را بین کودکان و نوجوانان برد.
هم اکنون یک فیلم سینمایی پویانمایی به نام «آخرین داستان» در سینماها به نمایش درآمده که برداشتی آزاد از داستان ضحاک است و نویسنده به متن داستانِ فردوسی به ویژه در پایان‌بندی وفادار نمانده است. شما تا چه حد معتقد به برداشت آزاد از متونی مانند شاهنامه هستید؟
هر اثر کلاسیک این ظرفیت را دارد که برای نسل امروز دستمایه قرار گیرد. به این معنا که هنرمند امروزی می‌تواند برداشتی را که متناسب زندگی امروز است، داشته باشد. هیچ اشکالی هم ندارد. به شرط این که هنرمند خودش درک و دریافت درستی از شاهنامه و مسائل آن داشته باشد. نمی‌شود دست و پای هنرمند را بست و او را مقید کرد که فقط متن را منعکس کند. گاهی واقعاً آموزه‌های کلاسیک به همان شکل خودش به درد امروز نمی‌خورد و نمی‌شود آن‌ها را آموزش داد و بهتر است که آن‌ها را متناسب با روزگار خودمان بازآفرینی و بازسازی کنیم. بازآفرینی، کار هنرمند است؛ یعنی مایه را از متن می‌گیرد ولی دریافت و پرداخت خودش را متناسب با نیازها دارد. فقط آن آدم باید ظرفیت، توانایی و فهم و درک این برداشت آزاد را داشته باشد، متن را خوب بفهمد، جامعه مخاطب خودش را خوب بشناسد و متناسب با مخاطب درک و دریافت خاص داشته باشد.
هم اکنون جای چه نوع تحقیقاتی درباره شاهنامه خالی است؟
تحقیق یک چیز است و استفاده عملی، چیز دیگری است. تحقیق در شاهنامه یک کار کلاسیک و دانشگاهی است که اغلب در مقالات و پژوهش‌ها این کار را می‌کنیم. اگر به تحقیقات جهت بدهیم و آن‌ها را متوجه مسائل روز بکنیم، خیلی بهتر است. تحقیقات بسیاری را درباره شاهنامه می‌توان انجام داد که امروزه توجه‌ها را جلب کند. درباره مسائل اقتصادی، مدیریتی، فرهنگی و روابط اجتماعی، همسایگان، مخالفان و دشمنان ایده‌هایی در شاهنامه هست که می‌توان آن‌ها را با نیاز روز منطبق کرد تا منجر به صلح‌دوستی و حقوق بشر شود. این‌ها جایشان خالی است. نه فقط هنرهای نمایشی، بلکه هنرهایی مانند نقاشی، پیکر تراشی، مجسمه‌سازی و حتی هنرهای رایانه‌ای می‌توانند در خدمت مطالعات شاهنامه شناسی قرار گیرند. بنابراین می توان دو کار کرد؛ یکی کار تحقیقاتی و بنیادین و دیگری تحقیقات هنری که می‌تواند مخاطب داشته باشد و فرهنگ ما را نرم و لطیف به دست امروزی‌ها برساند و باعث ایجاد علاقه شود.
به تازگی ترجمه‌ای جدید از کتاب «زنان شاهنامه» دکتر جلال خالقی مطلق منتشر شده است؛ نظر شما درباره این ترجمه که گویا اشکالات ترجمه قبلی را ندارد، چیست؟
این کتاب رساله دکترای آقای خالقی مطلق است و خیلی جدید نیست و تازه به فارسی ترجمه شده است. در آن زمان و در آن مقطع کار خوبی بود اما در فاصله تألیف و ترجمه این کتاب، مقالات و کتاب‌های زیادی منتشر شده و دیدگاه‌های جدیدی به وجود آمده است که می‌تواند این کار را تکمیل کند. در عین حال، کار بنیادین دکتر خالقی مطلق به لحاظ اشراف ایشان بر شاهنامه و دقت و مراقبت فنی، بسیار قابل توجه است البته خود ایشان بر ترجمه نظارت داشته است و آن را تأیید می‌کند.