فواره رنگ؛از سمنگان تا کابل جان



ترانه بنی یعقوب
گزارش نویس


افغانستان تنها داستان جنگ و عملیات انتحاری نیست، هرچند جنگ و دل ناخوشی این روزها بخشی از زندگی مردم این کشور است و ناامنی که خیلی‌ها را از خانه دور کرده. اما این همه تصویر کشوری نیست که قدمتی دارد به بلندای تخت رستم، سمنگان و نوبهار بلخش. هنرمندان افغانستانی در نمایشگاه دست آفریده‌هایشان تلاش می‌کنند تا این تصویر متفاوت را عینی کنند و چه ابزاری بهتر از هنر که آیینه تمام نمای فرهنگ است.
موسیقی افغانستانی فضای نمایشگاه را که به‌ همت انجمن «خانه هفت دست» تدارک دیده شده پر کرده است. آهنگی زیبا که با آن همه طرح و رنگ تو را تا دل دره‌های پنجشیر و «کابل جان» می‌برد یا شاید هم به قول یکی از بازدیدکننده‌ها تا مزارشریف. کافی است چشمهایت را ببندی و آن کبوترهای سفید را ببینی و آن تپه‌ها و دره‌های سفید رنگ را.
علیخان هنرمند افغانستانی مجسمه ساز است. طرح مجسمه‌هایش انتزاعی‌اند و با شانه تخم مرغ ساخته شده‌اند: «همه ایده‌هایم ذهنی‌اند. ترکیب چوب و شانه تخم مرغ، این مجسمه‌ها را شکل داده.» شانه‌های تخم مرغ را خمیر می‌کند و مجسمه‌ها را با آن شکل می‌دهد.
 علیخان از دایکندی در مرکز افغانستان آمده. 30 سال است در ایران زندگی می‌کند و بیست سالی هست مجسمه‌سازی می‌کند. مجسمه‌هایش را در گالری‌ها و نمایشگاه‌ها عرضه می‌کند. با آن لهجه غلیظ و شیرینش می‌گوید: «اما فکر نکنید شغلم هم مجسمه‌سازی است، من سرایدارم. در یک ساختمان نگهبانی می‌دهم؛ قبلاً تعلیم هم می‌دادم. ده دوازده شاگرد ایرانی داشتم. الان هم کسی برای آموزش بیاید، نه نمی‌گویم.» به قول خودش تابستان‌ها که روی پشت بام خانه‌اش کار می‌کند، کارهایش زودتر آماده می‌شود اما زمستان‌ها آماده شدن آثارش بیشتر طول می‌کشد. او مجسمه‌سازی را در ایران شروع کرده.
می‌پرسم تا حالا از آثارش در افغانستان نمایشگاهی داشته یا نه که پاسخ می‌دهد: «اگر من بخواهم آنجا نمایشگاه بگذارم که اصلاً نمی‌پذیرند اما مردم ایران خیلی استقبال می‌کنند. آثارم به اتریش و آلمان هم رفته اما خودم تا حالا نتوانسته‌ام در این نمایشگاه‌ها شرکت کنم آخر من نمی‌توانم پایم را از ساختمانی که سرایدارش هستم، بیرون بگذارم. می‌دانید برای ما محدودیت زیاد گذاشته‌اند؛ بخواهیم به یک شهر دیگر هم برویم باید برگه عبور بگیریم، اما این نمایشگاه‌ها باعث می‌شود مردم ایران بیشتر با ما آشنا شوند. پشت‌ ما خالی است، نیاز به حمایت داریم. مردم ایران خیلی هنردوست و هنرپسندند اما محدودیت‌هایی هست؛ البته در چنین مراسم‌هایی می‌توانیم بنشینیم دورهم درددل کنیم. مشکلات‌مان را می‌گوییم و بیشتر باهم آشنا می‌شویم.»
«شکردره» در نزدیکی کابل با درخت‌های زرد و نارنجی تصویری زیبا از منطقه‌ای جنگلی در نزدیکی کابل را نشان می‌دهد. تصاویر آجیل فروشی‌ها با همان نخودهای معروف افغان که از آجیل‌های ناب این کشور است رنگ و بویی از کابل در فضا می‌پراکند. با این تصاویر به کابل و دیگر شهرهای افغانستان پرمی کشی؛ به تخت رستم و سمنگان. تصاویری پر از رنگ و احساس که فضایی متفاوت از کشور افغانستان برایت می‌سازد.
موسی اکبری، عکاس و گرافیست، خالق این تصاویراست. در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران درس خوانده. اهل کابل است: «مردم ایران شناخت کمی از افغانستان دارند. از کشوری که با آن دین، مذهب، زبان و فرهنگ مشترک دارند. ایرانی‌ها، اروپا و امریکا را که این همه با آنها فاصله دارد بهتر می‌شناسند. من درعکس‌هایم سعی کردم افغانستان را معرفی کنم. این تصاویر نشان می‌دهد افغانستان فقط کشور جنگ و انتحاری نیست. از وقتی مهاجران افغانستانی به ایران آمدند تعاملی بین ما با ایرانی‌ها شکل گرفته اما این تعامل همیشه با نگاهی متفاوت بوده؛ اینکه ایرانی‌ها فکر می‌کنند هر افغانستانی که به ایران می‌آید کارگر است. دست کم در این نمایشگاه ما سعی کردیم این نگاه را تغییر دهیم.»
محمد مهدی میرزایی  خطاط است، او می‌گوید: «بیشتر خط‌هایم از اشعار مولاناست که حال و هوای خراسان بزرگ را می‌رساند وعظمت مردم افغانستان و ایران را نشان می‌دهد. با این کار قصد تبادل فرهنگی داریم. اینکه مردم ایران و افغانستان بدانند چقدر ما باهم منافع و ایده‌های مشترک داریم.» تابلوهایی از خطوط زیبایش در این نمایشگاه ارائه شده. از دوران کودکی خطاطی می‌کرده. اهل غزنین است و سالهاست در ایران زندگی می‌کند. میرزایی حقوق خوانده: «مردم ایران شناخت خیلی محدودی از مردم افغانستان دارند. علتش هم رسانه‌ها هستند. شاید در این سه چهار سال اخیر تا حدودی تصویر متفاوتی از افغانستان نشان داده می‌شود البته تلویزیون ایران هنوز تصاویر مثبتی از مردم افغانستان نشان نمی‌دهد. ما در شهرغزنین حداقل 400 مکان فرهنگی داریم که ایرانی‌ها اسمش را شنیده‌اند اما دقیقاً نمی‌دانند کجا هستند یا چه تاریخچه‌ای دارند؛ هرات یا مزار؟ مثلاً تخت رستم در شمال افغانستان سمت مزار شریف است و آنچه از تهمینه می‌گویند در این منطقه اتفاق افتاده یا مراسم نوبهار بلخ و معبدی که آنجا قرار دارد اما مردم از آنها کمتر شنیده‌اند. ما مردم افغانستان و ایران باید بدانیم منافع‌مان یکی است.»
 اما در این نمایشگاه بسیاری از آثار دستی هنرمندان افغانستانی هم ارائه شده؛ از سوزن دوزی‌های زنان افغان تا گلیم‌های رنگ به رنگ و.... علیرضا سروی از اهالی «سرپل» در نزدیکی مزار شریف است. او در ایران به‌ دنیا آمده و از همان کودکی همراه پدرش سعی کرده گلیم‌های افغانستانی را به مردم ایران معرفی کند. سال‌هاست در اصفهان زندگی می‌کند و در این نمایشگاه دست بافته‌های 140 خانوار افغانستانی ساکن در اصفهان را عرضه کرده است. بخشی از این دست بافته‌ها برای بازارهای داخلی تهیه شده و برخی هم به کشورهای دیگر صادر می‌شود.
رضایی هم از اصفهان آمده و آثار دستی‌اش را با فولاد ساخته. او برایم توضیح می‌دهد هنر فولادگری ویژه مناطق پارسی زبان است. اعضای مؤسسه «مهر و ماه» انجمنی که برای زنان منطقه فرحزاد کارآفرینی می‌کنند در گوشه‌ای دیگر آثار دستی زنان افغانستانی را ارائه می‌کنند. کوسن‌ها و صنایع دیگری که با سوزن دوزی‌های زنان افغان تزئین شده است.
 در بخش دیگری آثار زنان افغانستانی ساکن کاشان ارائه شده است. الهه عبدی برند لباس دارد و دست دوخته‌هایش را در اختیار زنان افغان می‌گذارد تا با نقش و نگار زیباترش کنند.
 حکیمه وحیدی زن افغانستانی از شهر اصفهان در این نمایشگاه شرکت کرده و رو پشتی و پیشبند و جهیزیه عروس آورده است: «تا حالا در اصفهان بیشتر با هموطنان خودم کار کرده‌ام. هموطنان من خیلی توان اقتصادی بالایی ندارند. خیلی خوب است که اینجا با گروه‌های دیگر هم آشنا می‌شوم.»
 مهرداد بهمنی از اعضای هیأت مدیره انجمن خانه هفت دست می‌گوید: «هدف ما از برگزاری این نمایشگاه‌ها کمک به افرادی است که در مناطق محروم، روی صنایع دستی کار می‌کنند. مثل سیستان و بلوچستان، کرمان و شرق ایران. با این کار سعی می‌کنیم به این هنرمندان کمک کنیم فضایی برای فروش آثارشان پیدا کنند. ما هرماه معمولاً نمایشگاهی به این سبک داریم. آنها در این تعامل با سلیقه مخاطب هم بیشتر آشنا می‌شوند. در کنار این نمایشگاه‌ها نشست‌های مرتبط هم برگزار می‌کنیم و درباره مبانی نظری هنرهای دستی‌شان بحث می‌کنیم که معمولاً برای خودشان آشنایی با این ریشه‌های نظری و تئوری جذاب است. درعین حال با این گردهمایی‌ها جمع‌های مشترک هم شکل می‌گیرد. این بارهم با هنرمندان افغانستانی کار کردیم. این کشور جزو پهنه فرهنگی ماست. یک بخش از آن به خراسان و سیستان و بلوچستان نزدیک است و شباهت‌های زیادی از نظر فرهنگی با ما دارد. افغانستانی‌ها هنرمندان بی‌نظیری دارند ازعکاس و نقاش و مجسمه ساز گرفته تا دیگر هنرهایی که گاه ما از آنها بی‌خبریم. معرفی این هنرمندان یکی از اهداف ماست. ما تا جایی که توانستیم آنها را شناسایی کردیم و گردهم آوردیم. هنر آیینه آداب و فرهنگ و رسوم یک کشور است و آنها از طریق هنرشان تجربه زیسته‌شان را به مخاطب ایرانی ارائه می‌دهند.»