60 سال پیش، عضو تحریریه «خراسان» بودم

الهه آرانیان - آن شب همه یک‌صدا می‌گفتند: «بخوان به نام گل سرخ و عاشقانه بخوان». آن شب عطر گل سرخ در هوایِ مؤسسه خیریه توان‌بخشی همدم پیچیده بود. در شب بزرگداشت هشت شاعر معاصر خراسانی، استاد محمدرضا شفیعی کدکنی، شاعر، پژوهشگر و نظریه‌پرداز بزرگ ادبیات فارسی میانداری می‌کرد و نگین درخشانِ مجلس بود. او با تواضع مثال‌زدنی‌اش در بزرگداشت یارانِ شاعرش حضور یافت و چشمِ مشتاقان و علاقه‌مندان به فرهنگ و ادبیات را روشن کرد. در میان ازدحام جمعیتی که به شوق دیدار استاد آمده بود، فرصت مغتنمی دست داد تا هر چند کوتاه با ایشان هم‌کلام شوم. او به محض این که نام روزنامه خراسان را شنید، لبخندی زد و با اشتیاق گفت: «من عضو هیئت تحریریه خراسان بودم 60 سال پیش». انگار از یادآوریِ روزهای جوانی‌اش در سال‌های دهه 30 به وجد آمده بود.
 
همان افتادگی و تواضعِ همیشگی
با آمدنِ استاد شفیعی کدکنی به سالن، مراسم به طور رسمی آغاز شد و هر استاد و شاعری که برای سخنرانی و شعرخوانی به جایگاه می‌آمد، اول از همه ارادتش را به استاد بی‌بدیل ادبیات نشان می‌داد؛ از دکتر محمد جعفر یاحقی گرفته تا محمدکاظم کاظمی و محمد باقر کلاهی اهری. حرف گزافی نیست اگر بگوییم هر که در این دیار به سمت و سوی ادبیات رفته، مستقیم یا غیر مستقیم تحت تأثیر پژوهش‌ها و اشعار شفیعی کدکنی بوده است. وقتی از استاد دعوت شد برای سخنرانی به جایگاه بیاید، ابتدا قبول نکرد و بعد همان‌طور که دست‌هایش را به سینه زده بود، به جایگاه آمد، تعظیمی کرد و بعد رفت تا از گروه موسیقی دختران همدم تشکر و قدردانی کند. همین تواضع و افتادگی مردی را نشان را می‌دهد که عمر و جانش را در راه اعتلای فرهنگ این سرزمین گذاشته و در مقابل، هیچ ادعایی ندارد.  بعد از آن کیوان ساکت، آهنگ ساز و نوازنده برجسته به تک‌نوازی سه‌تار پرداخت و حاضران را به وجد آورد. او پیش از اجرا در سخنانی ارادتِ دیرینش را به استاد شفیعی کدکنی نشان داد و گفت: «نیامده‌ام بگویم همه کتاب‌های استاد را خوانده‌ام بلکه می‌خواهم بگویم من کتاب‌های استاد را نوشیده‌ام. «موسیقی شعر» که آمد من فوری چاپ اولش را خریدم. کتاب‌های «موسیقی شعر» و «رستاخیز کلمات» بالای تخت من هستند و شبی نیست که چند خطی نخوانم و بخوابم».
حدیث عشق بیان کن
بعد از مراسم بزرگداشت، استاد شفیعی کدکنی نگارخانه جدید مؤسسه همدم را افتتاح و از آثار خوشنویسی هنرمندان خراسانی دیدن کرد. در لابه‌لای بازدید ایشان از آثار هنری، فرصت کوتاه و ارزشمندی دست داد تا با استاد هم‌کلام شوم. او ابتدا با مهربانی و سادگیِ خاص خودش گفت دخترم چهره‌ات چقدر برای من آشناست. وقتی گفتم از روزنامه خراسان آمده‌ام، انگار به گذشته‌های دور رفته باشد، لبخند دلنشینی زد و تکرار کرد: «روزنامه خراسان». بعد خواهش کردم از سال‌های حضورش در روزنامه بگوید که گفت: «بله بله. من خودم عضو هیئت تحریریه روزنامه خراسان بودم 60 سال پیش». شفیعی کدکنی آن‌طور که خودش در مقدمه گزیده اشعارش(نشر مروارید) می‌گوید در حوالی سال‌های 1338 و 1339 در روزنامه خراسان مشغول فعالیت بوده و اولین اشعارش در این روزنامه منتشر می‌شده است. بعد از استاد پرسیدم شعر امروز را می‌خوانید که گفت: «بله. کم و بیش در جریان هستم و می‌خوانم». وقتی هم که کتاب ارزشمند «زبان شعر در نثر صوفیه» را به استاد دادم تا امضا کند، نوشت: «با بهترین آرزوها، 24/8/98، مشهد، همدم». این بود لحظه‌نگاریِ من از هم‌کلامی با استادی که فخر فرهنگ ایران است و هنوز باید بدویم تا شاید به گردِ پایش برسیم. مراسم به پایان رسید و استاد شفیعی کدکنی که می‌گفت شب قبل را تا صبح نخوابیده، رفت تا دمی بیاساید از این هیاهویِ خیل مشتاقان. او رفت و ما هم زمزمه کردیم: «بخوان به نام گل سرخ و عاشقانه بخوان/ حدیث عشق بیان کن بدان زبان که تو دانی».