روزنامه آرمان ملی
1398/08/23
چين در حال كنار زدن آمريكاست
با توجه به آنکه طي روزهاي گذشته منابع خبري از آغاز فعاليت ائتلاف دريايي به رهبري ايالات متحده (که پيش از اين اعلام شده بود با حضور 60 کشور و در حال حاضر با حضور 6 کشور) در منطقه خليج فارس خبر دادهاند، مشخصا واشنگتن از تشکيل اين ائتلاف ادعايي در منطقه خليج فارس چه اهداف پيدا و پنهاني را دنبال ميکند؟اين به اصطلاح ائتلافي که فقط توانست استراليا، آلباني، انگليس، عربستان، امارات و بحرين را با خود همراه نمايد. بهعنوان نمونه حضور آلباني در چنين ائتلافي بسيار مضحک است. آلباني که محل درآمدش پولهايي است که از گروهک تروريستي منافقين دريافت ميدارد به چنين ائتلاف ادعايي پيوسته است. بنابراين آمريکاييها کشوري همچون آلباني که دست به گريبان مشکلات فراوان اقتصادي است را در ليست خودشان قرار دادهاند تا اين ليست کم جلوه نکند. اگر قرار باشد اين ائتلاف کنوني آمريکاييها را با ائتلاف جورج بوش پدر در اوايل دهه 90 ميلادي براي بيرون راندن ارتش صدام از کويت (تحت عنوان عمليات طوفان صحرا) مقايسه نماييم به هيچعنوان اين دو ائتلاف با يکديگر قابل مقايسه نخواهد بود. بنابراين اين مساله که گفته ميشود قدرت ايالات متحده آمريکا رو به افول است يکي از مصاديقش همين مورد است. بهگونهاي که در يک بازه زماني 30ساله کشوري را که ادعاي ابرقدرتي در جهان دارد اکنون به جايي رسيده است که خود به تنهايي در منطقه غرب آسيا با تعداد محدودي از متحدان وابستهاش مانده است. همچنين در عمل اين حضور نيز بهانهاي به منظور دوشيدن و اخاذي هر چه بيشتر گاوهاي شيرده منطقه است. آمريکاييها با بهانه امنيت آفريني دروغين براي متحدان وابسته خودشان در پي جبران کسر بودجه خودشان هستند. بنابراين ديگر هيچکس در دنيا چنين ائتلافهايي را جدي نميگيرد. سالهاست آمريکاييها بهدنبال راهاندازي ائتلافي ادعايي تحت عنوان ناتوي عربي هستند. بهنظر ميرسد گزارشي را که طي روزهاي اخير پژوهشکده ( IISS) انستيتوي بينالمللي مطالعات راهبردي منتشر کرده بود به اين مساله اعتراف ميدارد که يکي از مشکلات آمريکا و همپيمانانش اين است که اين کشورها نيروي زميني ندارند، نيرويي که بتواند پاي کار باشد. بنابراين با صراحت ميتوان گفت آنها هيچ نيرويي که بتواند جايگزين نيروي زميني شود تا در عمل بتوانند در ميدان و روي زمين نقش موثري ايفا نمايند، ندارند. در نتيجه تشکيل چنين ائتلاف ادعايي توسط ايالات متحده آن هم در شرايط کنوني را خيلي نبايد جدي گرفت.
مشخصا ايالات متحده آمريکا چه استراتژي مشخصي در قبال چين دنبال ميکند؟ آيا مساله جنگ تعرفههاي آمريکاييها عليه چين را ميتوان در چارچوب مهار پکن توسط واشنگتن تلقي کرد؟ همچنين آيا چنين استراتژيهايي ميتواند رشد چين را متوقف نمايد؟
بايد بدانيم آمريکا در حال افول در مقابل چين است. چين در حال ارتقاي جايگاه، هم در حوزه اقتصادي و هم سياسي است . بنابراين بخشي از اين به اصطلاح جنگ تعرفهاي که آمريکا عليه چينيها به راه انداخته، در حسادت آمريکا معنا ميشود. چون آمريکاييها احساس ميکردند جايگاه برتري در دنيا دارند اما در حال حاضر در حال واگذاري جايگاهشان به چينيها هستند. بنابراين چين در حال تبديل شدن به بزرگترين قدرت اقتصادي در جهان است. تصوري در آمريکا بر مبناي علاقهمندي استحاله چين وجود دارد بهگونهاي که طي دههاي گذشته در رابطه با چين در ايالات متحده کساني که سياستگذاري ميکردند بر اين تصور بودند که اگر چين را وارد اقتصاد جهاني نمايند و ارتباطات اقتصادي چين با آمريکا گسترش يابد نتيجه آن به خيال خودشان استحاله چين خواهد بود. در نتيجه آمريکاييها چنين رويکردي را يک برد راهبردي براي خودشان ميدانستند. اما چين در مقابل، ضمن افزايش قدرت اقتصادي که از آن تحت عنوان معجزه چيني نام برده ميشود، توانست رشد سريع اقتصادي داشته باشد. چينيها ضمن آنکه قدرت اقتصادي خودشان را افزايش دادهاند به هيچ عنوان اجازه نفوذ و دخالت به آمريکاييها ندادهاند. بنابراين آمريکاييها از اين جهت عصباني هستند. افرادي که هم اکنون در کاخ سفيد هستند بر اين نظرند که آن تفکري که با استفاده از نفوذ اقتصادي، در چين نفوذ سياسي ايجاد کرد تا بدين وسيله مديريت اين کشور به دست آمريکاييها بيفتد، به اين نتيجه رسيده که چنين رويکردي نه تنها جواب نميدهد بلکه کاملا اشتباه بوده است. آمريکاييها متوجه شدند که چينيها از اين بازه زماني به منظور ارتقاي جايگاهشان در سطح جهاني استفاده کردهاند. بنابراين آمريکاييها در پي آنند تا ضربههايي را به چين وارد نمايند تا در نهايت رشد اقتصادي چين را به حداقل ممکن برسانند. اما مشکل براي آمريکاييها در حال حاضر اينجاست که اقتصاد آمريکا و چين به اندازهاي در يکديگر تنيده شده است که چنين استراتژي کار سادهاي نيست. چين طي روزهاي گذشته اعلام کرد که آمريکا به تدريج تعرفههايش را کاهش خواهد داد. حتي ممکن است چين و آمريکا به سمت امضاي توافق تجاري نيز بروند. چون وضعيت کنوني هم به ضرر چين و آمريکا است. چينيها بهصورت کاملا هوشمند تعرفههايي را بر عليه آمريکاييها وضع کردهاند که اين تعرفهها بازخورد منفي در ايالاتهايي خواهد داشت که ترامپ در انتخابات سال 2020، به راي اين ايالتها احتياج مبرم دارد. چينيها کاملا هوشمندانه بهگونهاي وضع تعرفهها را به منظور ضربه زدن حداکثري به ترامپ تعريف کردهاند. در نتيجه ترامپ متوجه ماجرا شده و اين احتمال وجود دارد که با چينيها براي بالا بردن احتمال پيروزي در انتخابات توافق نمايد.
با توجه به آنکه طي روزهاي گذشته امانوئل مکرون در مصاحبهاي عنوان کرد که پيمان دفاعي آتلانتيک شمالي موسوم به ناتو در وضعيت مرگ مغزي قرار دارد، آيا چنين موضعي را ميتوان به معناي انشقاق ميان آمريکا و اروپا تلقي کرد؟
با صراحت ميتوان گفت که نه تنها آمريکا در حال افول است بلکه اتحاديه اروپا نيز در حال افول است. بنابراين به عبارت صحيحتر ميتوان گفت که غرب که شامل اروپا و آمريکا ميشود به دلايل متعدد رو به افول است. در مقابل شرق در حال رسيدن به جايگاه پيشين خود است. در نتيجه مسالهاي را که مکرون اعلام داشته نشاندهنده واقعيات موجود است. سخنان مکرون فقط حرف ايشان نيست بلکه بسياري از انديشمندان اروپايي چنين اعتقادي را دارند. بسياري از انديشمندان اروپايي که پست سياسي ندارند با صراحت چنين مسائلي را مطرح ميدارند و آن کساني هم که پست سياسي دارند اما نميتوانند چنين مسائلي را علنا مطرح کنند باز اين مسائل را به گونههاي مختلف ابراز ميدارند. سوالي که مجله اکونوميست از امانوئل مکرون ميپرسد اشارهاي است به سخنراني که ايشان چند ماه گذشته با سفراي فرانسه داشت. خبرنگار اکونوميست از مکرون ميپرسد که شما در سخنراني پيشين خودتان درباره مساله محو شدن اروپا سخن گفتيد، آيا اين موضع تندي نيست که اروپا در حال محو شدن است؟ مکرون نه تنها چنين مسالهاي را رد نميکند، بلکه تاييد هم ميکند. اين موضوع که اروپا در حال محو شدن است را رئيسجمهور فرانسه ميگويد، نه يک فرد عادي. محو شدن اروپا نه به اين معنا که اروپا در حال غرق شدن است بلکه بدين معنا که اروپا کمکم جايگاهش را از دست ميدهد. موضع اخير مکرون مبني بر محو شدن اروپا، به خاطر اين است که ديگر اعتماد چنداني به آمريکا وجود ندارد، چون آمريکا قابل اعتماد نيست و اروپاييها بايد فکر اساسي براي خودشان بکنند. در غيراين صورت روند محو شدن اروپا ادامه خواهد يافت. بايد اين نکته را در نظر داشته باشيم که چنين مواضعي براي کشورهايي که بخشي از نخبگانشان «اروپامحور» هستند بايد بدانند که اروپا ديگر آن جايگاه پيشين را ندارد.
دو ديدگاه نسبت به انتخابات در آمريکا وجود دارد عدهاي بر اين نظرند که در صورت پيروزي احتمالي ترامپ در انتخابات 2020 وي روند کنوني را در قبال کشورمان ادامه خواهد داد و در نقطهاي به اين نتيجه خواهد رسيد که بايد قدرت ايران را بپذيرد و رويکردش را تغيير دهد. اما از سوي ديگر عدهاي بر اين نظرند که ترامپ رويکرد سختگيرانهتري را در قبال تهران در پيش خواهد گرفت؟ از ديدگاه شما کدام يک از اين دو ديدگاه به واقعيت نزديکتر است؟
اينکه دولت ترامپ و يا هر دولت ديگري چگونه با ما برخورد خواهد کرد به خود ما باز ميگردد. هرچند نميتوان مساله رويکرد سخت را از سوي ايالات متحده آمريکا منتفي دانست. اما اين مساله نيز به خود ما بازميگردد. اگر بنيه دفاعي کشور ضعيف شود طبيعتا توان بازدارندگي کشورمان ضعيف ميگردد. اين ادبياتي که برخي از برجامهاي ديگري سخن ميگويند، اگر چنين مسالهاي خداي ناکرده محقق گردد کشور آسيبپذير ميشود. بنابراين خواندن گزارش پژوهشکده (IISS) انستيتوي بينالمللي مطالعات راهبردي را توصيه ميکنم. اين گزارش صراحتا اعتراف ميکند که دليل آنکه تاکنون به ايران حمله نظامي صورت نگرفته بهدليل نفوذ منطقهاي ايران است. چون بسياري حاضرند براي دفاع از ايران بجنگند. بنابراين هزينه حمله نظامي به ايران بالاست. به همين دليل است که هيچيک از روساي جمهور پيشين در آمريکا جرأت حمله به ايران را نداشته و ندارند. اگر روند شيوه دفاعي ايران ادامه يابد هيچ گزندي به کشور عزيزمان وارد نخواهد شد. استراتژي دولت ترامپ در قبال ايران شکست خورده است. دولت ترامپ سه هدف را نسبت به ايران دنبال ميکرد هدف اول رژيم چنج بود. آن موضعي که بولتون مدعي شد مردم ايران چهلمين سالگرد پيروزي انقلابشان را نخواهند ديد (بولتون سرنگون شد و انقلاب مردم ايران به حرکت رو به جلوي خود با قدرت ادامه ميدهد) اين مساله فقط شعار نبود بلکه آمريکاييها براي چنين مسالهاي برنامهريزي و هزينه کرده بودند. اما آنها نتوانستند چنين سناريويي را عملياتي کنند. عدهاي در داخل آمريکا گفتند حال که نتوانستهايم چنين سناريويي را عملياتي نماييم حداقل از ايران امتياز بگيريم، اين مساله نيز محقق نشده است. در نتيجه ايران نه تنها تاکنون هيچگونه امتيازي نداده است بلکه امتيازهاي پيشيني را نيز که در برجام داده بود در حال بازپس گيري آن است. عدهاي ديگر در کاخ سفيد بهدنبال بهانهجويي به منظور حمله نظامي به ايران بودند. اين استراتژي نيز با شکست مواجه شده است چون مردم ايران توانمندي دفاع همهجانبه از خود را با قدرت دارا ميباشند. ايران توانمندي دفاعياش را در سرنگوني پهپاد آمريکايي به رخ کشيد. در نتيجه بايد اجازه دهيم تا نخبگان آمريکايي در کاخ سفيد به اين يقين برسند که اين استراتژيها شکست خورده است. بنابراين آنها بايد رويکرد خودشان در قبال مردم ايران را تغيير دهند. اعلام موضع مذاکره در شرايط کنوني باعث خواهد شد تا افرادي همچون پمپئو احساس کنند که سياستهايشان موفق بوده است. بنابراين نميگويند که ما بايد بهدنبال حل مشکلاتمان با ايران باشيم چون آنها بهدنبال حل مشکل نيستند بلکه آنها بهدنبال رژيمچنج هستند. در نتيجه آنها در پي تشديد تحريمها خواهند بود. از اين جهت زماني که مساله گفتوگو در شرايط کنوني مطرح ميشود اين مساله به ما آسيب ميزند. واقعيت امر آن است که آنها بهدنبال مذاکره واقعي نيستند. بنابراين بايد اين فرصت را بدهيم تا آمريکاييها به اين نتيجه برسند که نه تنها تمامي استراتژيهايشان يکي پس از ديگري در قبال ايران شکست خورده است بنابراين آنها بايد واقعيت را بپذيرند و دست از دشمني با مردم ايران بردارند.
پربازدیدترینهای روزنامه ها
سایر اخبار این روزنامه
فاجعه بارش بارانهاي اسيدي بر سر تخت جمشيد
واکنش وزارت کشور به اظهارات آيتا... جنتي
چين در حال كنار زدن آمريكاست
رازهای قتل میترا استاد آشکار میشود؟
تا آخر دنبال بازگشت پول ٢ميليارد و٧٠٠ميليون دلار هستم
سلطان فراري فولاد آب شد
این بار تهدید روحانی به محاکمه
«خود تحریمی» در زمانه «فشار حداکثری»
شفافیت و رسانهآزاد؛ راهکار مبارزه ساختاری با فساد
هرچه زورش بیش، بُردش بیشتر
هشدارهاي فيفا قبل از ديدار ايران و عراق
نگاه خاص مجمع تشخیص به FATF
بودجه کاهش آلودگی هوا کجا هزینه میشود؟
وحدت نبوی راهگشای مشکلات کنونی کشور