«يك درصد» نام ديگراميد است

زهرا چوپانكاره
هماهنگ با صداي هواكش بزرگ آرام‌آرام تكان مي‌خورد، پايين‌تر از بقيه روي توده زغال‌سنگ نشسته و دست‌هاي شصت و اندي ساله‌اش را روي زانوها گذاشته. كم‌كم دست‌هايش مشت مي‌شوند و بدنش با شدت بيشتري تكان مي‌خورد. صداي هواكش عظيم كه چهار روز است در دهانه تونل معدن زمستان يورت مشغول كار شده براي لحظاتي پشت صداي مرد گم مي‌شود. مرد شروع كرده به فرياد كشيدن بر سر كوه و تونل تاريك، جسد يك پسرش را چهارشنبه شب از معدن بيرون كشيده‌اند و هنوز پسر ديگر و دامادش پشت ‌آوار مانده‌اند.
بي‌حال كه مي‌شود نيروهاي هلال احمر دوان‌دوان خودشان را مي‌رسانند. معدن زمستان يورت هنوز در حال زخم زدن است. چهار روز پس از حادثه، آنهايي كه عزيزشان هنوز در دل كوه مانده در حالتي بين اميد و يأس تاب مي‌خورند و مجروح مي‌شوند.
حالا تنها اميد باقي‌مانده براي كارگران مشغول كار و خانواده‌هاي منتظر هواي فشرده‌اي است كه وارد تونل مي‌شود. يكي از نيروهاي فني معدن در مورد اين اميد كمرنگ مي‌گويد: «اينجا هواي فشرده تا انتهاي شبكه رفته است و ما اميدواريم كه انفجار، لوله هوا را نتركانده باشد. اگر لوله سالم باشد كارگران مي‌توانند تنفس كنند. ما تا عمق 1300 متري دنبال كرديم و لوله سالم بود.»
اما حرفي از احتمال ريزش بخش انتهايي معدن نمي‌زند. اگر دالان بخش استخراج نشست كرده باشد ديگر اكسيژن نمي‌تواند دردي را دوا كند. مي‌گويد: «بهشان مي‌رسيم، شما هم بگوييد ان‌شاءالله!» همه مي‌گويند: ان‌شاءالله! اما ته صداي‌شان ترديد پررنگي هست.


كسي مي‌گويد: «شايد يك درصد زنده باشند.» اين چند روز نسبت يك درصد را كارگران معدن زياد به كار مي‌برند. با محاسبات عقلي و احساسي به اين عدد رسيده‌اند. وقتي مي‌گويند يك درصد يعني تجربه‌مان مي‌گويد نبايد اميد داشت يعني 99 درصد احتمال اين هست كه بخش انتهايي معدن ريزش كرده باشد و كارگران مانده باشند زير آوار اما چون هنوز راه باز نشده و به چشم خودمان نديده‌ايم دل اين را نداريم كه بگوييم مرده‌اند؛ يك درصد را كنار گذاشته‌اند براي معجزه.
رسول در تونل پايين‌دست مشغول به كار است، يكي ديگر از تونل‌هاي معدن كه در بخش پاييني كوه حفر شده و از آغاز عمليات امداد تبديل شده است به مسيري براي رسيدن به انتهاي تونل شماره يك، بايد از اين تونل مسيري به سمت تونل فروريخته حفر كنند. همزمان با كار آواربرداري در تونل بالا، معدنچيان چهارشيفته مشغول كار در تونل دوم هستند تا شايد زودتر به هدف برسند. كي قرار است اين راه به مقصد برسد؟ آمارها براساس اظهارنظر آدم‌ها و شرايط كار لحظه به لحظه تغيير مي‌كند. يكي مي‌گويد اگر با همين شدت كار كنند تا شب تمام است، يكي ديگر مي‌گويد هنوز يك روز و نيم ديگر كار مانده. رسول مي‌گويد: «تا نصفه‌هاي راه رسيده‌ايم، محيط سرد و پر از آب است و بايد مدام شيفت عوض كنيم. كار احتمالا يك روز يا يك روز و نيم ديگر طول مي‌كشد.»
نام معدن از فاصله آزاد شهر تا يورت مدام تكرار مي‌شود. كارمند هتل اهل روستاي فارسيان است و عكس تشييع جنازه يكي از همسايگان‌شان را نشان مي‌دهد، راننده تاكسي در مسير آزادشهر تا جاده معدن به جاي تقريبي روستاها در دل كوه‌ها اشاره مي‌كند و مي‌گويد كه اهالي سوسرا، فارسيان، ده‌نو و وطن همه داغدار شده‌اند، همه با هم قوم و خويشند.
در دو، سه روز گذشته چند مراسم تشييع در روستاها برگزار شده اما هنوز برخي از اجساد در سردخانه‌ مانده‌اند. يكي از معاونان فرمانداري مي‌گويد خانواده برخي از آن 22 نفري كه از تونل بيرون كشيده شده‌اند هنوز منتظر خبري از باقي دوستان و آشنايان خود هستند كه سرنوشت‌شان با باز شدن راه تونل مشخص مي‌شود: «منتظرند كه اگر قرار است جنازه‌هاي بيشتري بيرون كشيده شود، مراسم تشييع و تدفين همه را يكجا برگزار كنند. مي‌گويند خانواده‌ها و اهالي روستا طاقت برگزاري چندباره مراسم تدفين و ختم را ندارند.»
نقشه اميد
در سردخانه از چهره‌هاي بي‌جان كارگران معدن عكس مي‌گيرند و براي شناسايي به خانواده‌ها مي‌دهند. يكي از كارگران دارد تصوير پسر همان مردي كه رو به كوه فرياد مي‌كشيد را نشان همكارانش مي‌دهد، يكي ديگر فهرستي را روي گوشي تلفن همراهش نشان مي‌دهد حاوي نام تمام كساني كه هنوز داخل معدن هستند. فهرست او 20 نام دارد، 20 مفقودي در دل آوار. عددي كه او دارد با آن عدد 14 نفري كه از ابتدا اعلام شد، تفاوت دارد. كسي كه فهرست را در دست گرفته برادر يكي از همان نام‌هايي است كه دارد نشان مي‌دهد. خودش بعد از 10 سال كار در معدن به سراغ كار آزاد رفته اما حالا هر روز به معدن مي‌آيد تا شايد خبري از «مهدي» برسد: «اميدمان اين است كه محوطه بخش استخراج سالم مانده باشد و هوايي كه دارد به داخل تونل منتقل مي‌شود بهشان برسد. اگر از تونل شماره دو بتوانند زودتر راه باز كنند از زير پاي بچه‌ها درمي‌آيند.»
يكي از معدنچيان دفتر و قلم را مي‌گيرد و نقشه تونل را مي‌كشد و توضيح مي‌دهد: «اينجا دهانه تونل است، اينجا راسته پيشرو، اينجا عمق 1200 متر، اينجا محل ريزش، اينجا محل انفجار، اينجا هم جايي كه بچه‌هاي استخراج و پيشرو هستند.»
نقطه‌اي كه روي كاغذ نشان مي‌دهد در انتهاي 1800 متري تونل است. همه كارگران بي‌وقفه مشغول كارند تا به همين نقطه روي كاغذ برسند.
«شايد يك درصد زنده باشند.» ده‌ها خانواده، ‌ده‌ها پدر و مادر و همسر و فرزند و خواهر و برادر از چهارشنبه با همين «شايد» و «يك درصد» روزگار مي‌گذرانند. در ده‌نو، وطن، سوسرا و فارسيان و در محوطه معدن زمستان يورت يك درصد نام ديگر اميد است.