تابید بر اقصای جهان رحمت واثق - میلاد نبی(ص)آمد و شد مطلع صادق(ع)

جواد نوائیان رودسری – 17 ربیع‌الاول، روزی مبارک و فرخنده است و این تبریک و شادباش را به واسطه طلوع توامان خورشید نبوت و امامت، باید مضاعف دانست. همزمانی ولادت رسول‌خدا(ص) و امام جعفر صادق(ع)، تقارنی شگفت و لطیف است؛ خاتم‌المرسلین(ص) قدم بر عرصه گیتی گذاشت و انسان را از جهل مرکبی که در آن گرفتار شده بود، رهایی بخشید و امام صادق(ع)، بر بستری که پدران طاهرش آماده کرده بودند، بساط دانش و بینش را گسترد و چنان در این عرصه تأثیرگذار بود که فقه شیعه را به واسطه آن مجاهدت‌ها و کوشش‌ها، فقه جعفری نامیده‌اند؛ هر چند که رسالت رهایی مؤمنان از شبهات و تنگناهای عقیدتی را می‌توان در سیره همه معصومین(ع)، به عینه مشاهده کرد، اما گویی جلوه مجاهدت‌های پیشوای ششم(ع)، به دلیل شرایط زمانی و فضای خاص جامعه آن دوران، بیش از دیگر ائمه(ع) به چشم می‌آید و این، همان شگفتی تقارن دو نور الهی را رقم می‌زند؛ یکی برگزیده شده‌است تا بشر را از تاریکی جهل برهاند و دیگری، آمده است تا پرده‌های شبهه و جهالت ناشی از آن را کنار بزند و نور حقیقت را به دل مؤمنان بتاباند؛ تقارن ارزانی شدن این دو رحمت بزرگ خداوندی بر فرزندان آدم، شکری دوچندان می‌خواهد و سروری بی‌پایان. به همین مناسبت و در این نوشتار مجمل، برآنیم تا جریان ولادت رسول‌خدا(ص) و امام جعفر صادق(ع) را، از منظر متون کهن تاریخی، اما با زبانی امروزی، مرور کنیم.
 
رسول‌خدا(ص)، در عام‌الفیل متولد شد؛ سال فیل؛ سالی که در آن سپاه فیل‌سوار ابرهه، حاکم یمن و برکشیده پادشاه حبشه، به قصد ویران کردن کعبه، راه مکه را پیش گرفت، اما هنوز به محدوده حَرَم نرسیده، گرفتار عذاب الهی شد و از رسیدن به هدف باز ماند. قریش، پس از این واقعه، به واسطه سیادت بر مکه، بر عرب فخر می‌فروخت؛ اما در همان حال، بیش از 360 بُت را، از جنس‌های مختلف، در اطراف و داخل خانه کعبه آویخته و نصب کرده بود و بی‌توجه به نام ابراهیم(ع)، آن قهرمان مبارزه با شرک و بُت‌پرستی، به پرستش اصنام مشغول بود و در سفر نیز، سنگی از منطقه حرم بر می‌داشت تا به عبادت آن مشغول باشد. در میان عرب جاهلی که فقط به جنگ و شراب و زن علاقه داشت، هر نوع جنایتی برای اقناع هوای نفس مجاز بود؛ هر چند آن ها برخی رفتارهای انسانی را از اجدادشان به ارث برده بودند، اما کثرت بدعت و جهالت در میان آن ها چنان بود که جایی برای عرض اندام فضایل اخلاقی باقی نمی‌گذاشت؛ خود را با نجاست شست‌وشو می‌دادند تا گرفتار اجنه نشوند؛ باران را با داغ کردن گاو می‌طلبیدند؛ به حد افراط، مسکرات می‌نوشیدند؛ دخترانشان را زنده به گور می‌کردند و از دانش، بهره‌ای نداشتند؛ مشهور است که تا پیش از طلوع خورشید اسلام، در میان قریش، تنها 17 نفر توانایی خواندن و نوشتن داشتند. در چنین شرایطی، رسول‌خدا(ص) متولد شد؛ در حالی که چند ماه قبل، پدر بزرگوارش عبدا...، در سفری تجاری به شام، بیمار شده و در یثرب(مدینه) دار فانی را وداع گفته بود. نسب پیامبر رحمت(ص) از سمت پدر و مادر، به عبدمناف می‌رسید؛ مرد شریف مکه و از تبار اسماعیل بن ابراهیم(ع). درباره وقایع شگفت‌انگیزی که در شب ولادت پیامبراکرم(ص) اتفاق افتاد، روایت‌های متعددی به ما رسیده است. علامه مجلسی در کتاب شریف «بحارالانوار»، جلد 15، صفحه 257، از امام جعفر صادق(ع) روایت کرده است که «[چون رسول‌خدا(ص) قدم بر گیتی گذاشت،] بت‌های [مکه] با صورت بر زمین افتادند، ایوان کسری در مدائن تَرَک برداشت و چهارده کنگره آن فروریخت؛ دریاچه ساوه به خشکی گرایید؛ سرزمین خشک سماوه پرآب شد؛ آتشکده فارس که شعله‌اش هزار سال دوام آورده بود، خاموش شد و موبدان در آن شب [خوابی دیدند؛] شترسوارانی که از دجله عبور کردند، سرزمین آن ها را گرفتند و طاق کسری را به دو نیم کردند. در آن شب، نوری از سرزمین حجاز برآمد و تا مشرق سیر کرد و تخت سلطنتی در دنیا نبود، الا آن‌که در آن شب، سقوط کرد و وارونه شد. کاهنان و ساحران عرب، دانسته‌هایشان را از یاد بردند و سحر آن ها باطل شد.» در آن شب تاریخی، در آن لحظات طلوع آفتاب هدایت، در آن هنگامه اتصال زمین و آسمان، در معرکه ذلت شیطان، نور نبوت احمد(ص) طلوع کرد و جهان به قدوم خاتم‌المرسلین(ص)، مفتخر شد.
 
حدود 20 سال از واقعه خونین و جانگداز کربلا گذشته بود؛ با این حال، داغ شهادت مظلومانه سالار شهیدان، همچنان تازه بود. در سال 80 یا 82 هجری قمری، یعنی همان سالی که امام جعفر صادق(ع) دیده به جهان گشود، امام سجاد(ع)، مسئولیت امامت و رهبری شیعیان را برعهده داشت. شرایط حاکم بر جهان اسلام، به ویژه پس از اوج گرفتن نزاع میان آل‌امیه و آل‌زبیر، مسلمانان را از جهات مختلف در تنگنا قرار داده بود. هنوز غربت آل‌محمد(ص) چنان بود که بسیاری از جوانان و تازه مسلمانان، بر اثر بمباران تبلیغاتی بدخواهان، آشنایی چندانی با خاندان رسالت نداشتند و سیدالساجدین(ع)، با صبری الهی و مقاومتی شگفت‌انگیز، به هدایت امت جدش، همت گماشته بود. ولادت پیشوای ششم، در چنین شرایطی اتفاق افتاد. نسب شریف آن حضرت، از طرف مادر به محمد بن ابوبکر می‌رسید؛ دست‌پرورده امیرمؤمنان(ع) و همان یار لایقی که از طرف او برای حکومت بر مصر برگزیده شد و سرانجام، با حیله عمروعاص، شربت شهادت نوشید؛ مادر امام صادق(ع)، ام‌فروه، دختر قاسم بن محمد بن ابوبکر بود؛ بانویی به غایت پاکدامن و شجاع. کلینی نقل کرده‌است که یک بار وقتی مادر امام صادق(ع)، بر اساس آموزه‌های همسرش، به طواف خانه خدا مشغول بود، مورد اعتراض مرد جاهلی قرار گرفت که او را به واسطه انجام اعمال حج مؤاخذه می‌کرد؛ ام‌فروه قاطعانه به وی پاسخ داد: «ای مرد! ما از دانشی که تو مدعی آن هستی، بی‌نیازیم.» پدربزرگ مادری امام(ع)، قاسم بن محمد، خود از فقهای هفتگانه مدینه در آن عصر و در پارسایی و دانش، مَثَل بود.  امام(ع) حدوداً 10 یا 12 سال داشت که ضایعه جانسوز شهادت جدش، امام سجاد(ع) واقع شد. پیشوای ششم، شاهد رشد دانشگاه امام باقر(ع) در مدینه بود؛ دانشگاهی که در اصل بر بستر تلاش‌های پیشوای چهارم، شکل گرفته و به بهره‌برداری رسیده بود. مالک بن انس، سخن معروفی درباره شخصیت و سیره اخلاقی امام صادق(ع) دارد؛ او می‌گوید: «مدتی به خدمت جعفر بن محمد(ع) مشرف می‌شدم؛ آن حضرت اهل مزاح بود و پیوسته لبخندی بر لب داشت. هنگامی که در حضورش، نامی از رسول خدا(ص) برده می‌شد، رنگ چهره‌اش به سرخی می‌گرایید و شوری زایدالوصف در سیمای نورانی‌اش ظاهر می‌شد. در مدتی که با وی مراوده داشتم، او را خارج از سه حالت ندیدم، یا نماز می‌خواند، یا روزه بود یا به قرائت قرآن اشتغال داشت. بدون وضو از رسول‌خدا(ص) حدیث نقل نمی‌کرد. او از آن دسته بندگان خدا بود که ترس از باری تعالی وجودشان را فرا می‌گیرد.» جاحظ، از علمای نامدار اهل‌سنت در قرن سوم، در «رسائل» خود می‌نویسد:«جعفر بن محمد کسی بود که علم و دانش او، عالم را فرا گرفت.» دوران امامت آن حضرت، دوران استثنایی محسوب می‌شد؛ آتش دشمنی آل‌امیه و آل‌عباس زبانه کشیده و فضا برای نشر علوم الهی، فراهم شده بود و امام صادق(ع)، از این فرصت، نهایت استفاده را برد.