محمد(ص) نغمه خوش خلقت

روز و تاریخش مهم نیست. مهم این بود که آمد و متولد شد. مهم این بود که بشریت به این مولود خوش قدم نیاز داشت و نیازش برآورده شد. بشریتی که در اوج رذالت و جهالت بود.انسانیتی که فراموش شده و فطرت پاکی که گَردِ جهل و ظلم بر آن نشسته بود.
مژده که نوزادِ موعودِ تورات و انجیل آمد، همانی که می‌توانست انسان پَست شده و سقوط کرده از ارزش‌های انسانیت را از قفس نفس اماره و جهل درون برهاند و به سرزمین آزادی، عدالت و آگاهی برساند. براستی چه تولدی بود این تولد، مولودی که ناجی انسان شد و رحمتی برای جهانیان گردید. محمد ما کانی مهر شد و منبع خوبیها گردید. محمد ما مظهر عدالت و نمودِ رستگاری بشر شد. مهم این بود که آمد و ما از وجودِ نازنینش بهره‌مند شدیم. مهم این بود که چراغ همه ارزش‌ها را برافروخت. اخلاق حسنه، ظلم ستیزی، جهل ستیزی، برادری، برابری، آزادی، ایمان و رهایی را به ارمغان آورد.
از نوجوانی وقتی که  به تاریخ عصر پیامبر (ص) نگاه می‌کردم، احساسم اینست  که چه عصر شفاف، صاف و دلنوازی بوده است. هیچ نکته تاریکی در آن نمی‌دیدم.  اما هر چه از عصر حضرتش دور می‌شویم عصر تاریک و آسمانِ ابری و گرفته‌ای را می‌بینیم که دیگر نه بوی خوش مهربانی از آن می‌آمد و نه نسیم خنک آزادی و رهایی از بند نفس و قفس دنیازدگی را در آن می‌توان دید. دنیایی مبهم و غبارآلود که  سرشار از دوری و فاصله است. دنیایی که  منشاء تفرقه و هبوط ارزش‌ها گردیده است.
از همان ایام دنبال چرایی این تصورم در مورد جهان اسلام بودم. نمی‌یافتم... اما مدتی است که یافته‌ام و بنظر می‌رسد که جهان تاریکِ امروز ما تاریکی‌اش را وامدارِ جهل به قرآن، منیِّتِ بعضی از مسلمانان و تکیه بر فاصله‌ها و دوری از وحدت است. براستی چقدر اینروزها  جای محمدِ ما خالی است که بیاید و به همه ما بگوید دنبال چه هستید؟ چرا دنبال بهانه‌ای برای باهم نبودن هستید؟ می‌خواهید به کجا و کدام جواب برسید؟ چرا واجب را فدای مستحب می‌کنید؟ مگر نمی‌دانید اتحاد و انسجام اساس اسلام و رمزِ موفقیت شما است؟ 
چقدر به این محمد نیاز داریم که بر سرمان فریاد بکشد و دست‌های ما را در دست هم بگذارد. براستی محمد نغمه خوش خلقت و هدیه بزرگ الهی به انسانها است. هر چند خودش در میان ما نیست، اما رایحه خوشش همیشه در مشام ما تا ابد خواهد ماند.