روزنامه ایران
1398/08/22
سناریوی کارگردان پنهان برای نمایش جنگ
متن پیش رو گفتوگویی علمی است میان دکتر مجید مختاری دانش آموخته علوم سیاسی و پژوهشگر مسائل جنگ و سردار احمد غلامپور از فرماندهان دوران دفاع مقدس و مدیرفعلی دانشگاه دفاع ملی که به ارزیابی علل هجوم عراق به کشورمان در چارچوب فرضیات علمی میپردازد. تاکنون فرضیات متعددی برای انگیزه صدام در حمله به کشورمان مطرح شده است اما دلایل و شواهد تاریخی هریک از آنها کمتر با دقایق علمی مورد ارزیابی قرار گرفته. اینکه محرک صدام در برافروختن آتش جنگ، حقارتها و وسوسههای فردی بوده یا نقشآفرینی در قواره ژاندارم منطقه از پس سقوط شاه ایران، از سوی قدرتهای بزرگ، پرسشی اساسی است که بایستی با تأمل در اسناد باقیمانده از آن دوران به پاسخ آن رسید.
اهداف رژیم بعث از حمله به ایران
مختاری: یکی از فرضیات حمله عراق به ایران، اکثریت شیعه جمعیت این کشور است، با این احتمال که ممکن بود با الگوقرار دادن انقلاب اسلامی ایران مشکلاتی برای حاکمیت عراق به وجود آورند؛ لذا بهمنظور پیشگیری از چنین احتمالی ، صدام اقدام به جنگ پیشدستانه کرد. شما این فرضیه را چگونه ارزیابی میکنید؟
غلامپور: در این مورد اتفاق نظری وجود ندارد. حال و هوای مسئولان در داخل یک چیز و حال وهوای بیرون، چیز دیگری بود و اصلاً به هم شبیه نبودند. حالا که سالها از انقلاب گذشته، میتوان در نگاهی کلان گفت که انقلاب خود به خود پیامدهایی داشته است. انقلاب اسلامی میتوانست در هر جغرافیای دیگری با هر جمعیتی که قابلیت وقوع انقلاب در میانشان بود، اتفاق بیفتد. تأثیر انقلاب اسلامی در عراق بهدلیل هممرز بودن، وجود عتبات عالیات، شیعه بودن جمعیت زیادی از آن و ارتباط حوزه علمیه نجف و قم، بیشتر از تأثیر آن در کشورهای دیگر بود؛ طوری که در تحلیلهای داخلی گفته میشد امروز، فردا یا 10 سال دیگر، بالاخره این اتفاق در عراق خواهد افتاد.
وقتی رهبران انقلاب و در صدر آنان امام خمینی(ره) از صدور انقلاب صحبت میکردند، به این معنی نبود که اجبار یا نقشهای پشت آن باشد. به اعتقاد من، نگاه امام(ره) به صدور انقلاب، نگاهی فرهنگی بود. قرار نبود امام(ره) به مردم عراق پیام بدهند تا آنها قیام کنند. نگاه ما این بود که این اتفاق خود به خود خواهد افتاد. البته، اگر کاری از دستمان برمیآمد، انجام میدادیم، اما موضوع این بود که واقعاً اوضاع پس از انقلاب طوری بود که ما بیشتر درصدد حفظ انقلاب بودیم، نه صدور انقلاب. البته این طبیعی بود که طرف مقابل روی این مسأله حساس شود، اما این به آن معنا نیست که ما هم توان گذاشته بودیم. ما در چارچوب کشور خودمان انقلاب کردیم و کسی نمیتوانست به این بهانه که ممکن است این انقلاب برای او خطری داشته باشد، به آن اعتراض کند. بنابراین هیچ مرجع حقوقیای نمیپذیرد که صدام به بهانه احساس خطر در این زمینه، حق اقدام نظامی بر ضد ما را داشته است.
نکته دیگری که باید بدانیم این است که با توجه به سابقه تاریخی عراق و وضعیتی که این کشور داشت، حاکمانش براحتی میتوانستند با سرکوبکردن مردم، بستن مرزها و موضعگیری خصومتآمیز در مقابل ما، از نفوذ انقلاب به کشورشان جلوگیری کنند. بنابراین باید دانست که صدام اهداف دیگری را دنبال میکرد و برای حل معضل ژئوپلیتیکیاش، به دنبال دسترسی به فضای بیشتری از کرانه خلیج فارس بود. او ذاتاً قدرتطلب، جاهطلب و به دنبال آقایی در منطقه بود تا به همه بگوید این من بودم که شما را نجات دادم. صدام حتی میخواست از امریکا گروکشی کند و بگوید که من خطر انقلاب اسلامی را از بین بردم. درمجموع، دلیل حمله صدام به ایران فقط ترس از صدور انقلاب نبود، چون او قرارداد الجزایر را پاره و ادعاهای جدیدی مطرح کرد. پس از آن هم به ارتفاعات ما در میمک حمله کرد؛ آن هم با این ادعا که ایرانیها به ما حمله و ما را تحریک کردهاند! میتوان گفت مجموع اینها دلایل حمله صدام به ایران بود. البته باید بهدلیل دیگری هم اشاره کرد و آن اینکه برخورد با انقلاب اسلامی برای عراق خیلی مهم بود. درواقع این فصل مشترک تمام دشمنان جمهوری اسلامی، از امریکا و عراق گرفته تا کشورهای حاشیه خلیج فارس محسوب میشد.
مختاری: عده ای هم می گویند هدف عراق از حمله به ایران، براندازی نظام جمهوری اسلامی ایران بوده است.
غلامپور: بله. البته این ادعای بزرگی است.
مختاری: این نظر وجود دارد، که البته با نظر شما همخوانی ندارد. شما معتقدید که هدف عراق از حمله به ایران گرفتن امتیاز از ما بود؟
غلامپور: اگر عراق را مبنا قرار دهیم، شاید این موضوع تا حدودی درست باشد، اما عراق در حدی نبود که با کل نظام مقابله کند. هرچند تمام دنیا از حمله عراق به ایران حمایت می کردند، اما این احتمال که عراق خودش تصمیم گرفته باشد وارد جنگ شود و انقلاب را ساقط کند، خیلی ضعیف است. قبل از جنگ، مشارکت عمومی در عرصه جهانی برای تحمیل جنگ به ما وجود داشت. در این میان، نقش عراق بارزتر و اساسیتر از دیگران و بهاصطلاح نقش اول بود. باید گفت کارگردان ناپیدایی وجود داشت که اهدافش کلانتر و حساستر از اهداف عراق بود. او هدف خودش را به هیچکدام از بازیگران نمیگفت و فقط نقش آنها را برایشان تعیین میکرد. او نقش اول را به عراقی ها داد که فکر میکردند در حقشان ظلم شده و از دسترسی به آبهای آزاد محروم شدهاند. بعد کشورهای دیگر را تشویق کرد تا در عرصه سیاسی و اقتصادی، عراق را حمایت کنند. ازطرف دیگر، وقتی میدید وحشت کشورهای حوزه خلیج فارس را فرا گرفته است، آنها را به حمایت مالی از عراق ترغیب می کرد.
شاید نتوانیم مبتنی بر سند، با قاطعیت بگوییم که این کارگردان ناپیدا امریکا بود، اما تبلیغات، افکار عمومی و شواهد و قرائن تحلیلی نشان میداد که امریکا کارگردانی این صحنه را برعهده دارد. نباید این موضوع را نادیده گرفت که امریکا خودش را صاحب ایران میدانست. در این وضعیت، عراق هم میخواست تمام مشکلاتش را - اگر فهرست آنها را تهیه کنیم، شاید پانزده بیست مشکل بشود - با حمله به ایران حل کند. بهترین گزینه هم برای این کشور، سقوط یا تضعیف نظام ایران بود. خب اگر این اتفاق میافتاد، امریکا کنار میایستاد تا صدام هر معاملهای میخواهد با ایران بکند؟ مسلماً نه، بلکه سهمی به عراق میداد و خودش کنترل اوضاع را در دست میگرفت و به هدف راهبردیاش یعنی بازگشت به ایران می رسید. اگر نپذیریم که این نقشه امریکا بوده است، باز هم نمیشود نقش او را در این صحنه نادیده گرفت. اظهارات مقامات امریکایی قبل از جنگ، کاملاً واضح و روشن بود. آنها وقتی از بی ثباتی سیاسی و تحریم های اقتصادی نتیجه نگرفتند، به جنگ روی آوردند تا با واردآمدن فشار نظامی به ایران، بهعنوان کشور سوم و میانجی وارد عمل شوند و مثلاً جلوی نسلکشی و تجاوز را بگیرند و به این ترتیب، بر اوضاع مسلط شوند. درمجموع، میتوان این موضوع را از دو منظر دید؛ یکی از دیدگاه عراق که خودش را بازیگر اول و آخر جنگ می دید و دیگری از دیدگاهی که برطبق آن، جنگ بازیگر برتری داشت که خیلی آشکار نبود.
مختاری: در این ارتباط به چند مفروض اساسی میتوان اشاره نمود و بر پایه آن سؤالاتی را مطرح کرد.اول اینکه قبل از شروع جنگ، در نقاط مختلف کشور بحرانهایی به وجود آمد که نظام سیاسی جدید با ابتکار نیروهای انقلابی موفق شد آنها را مهار کند؛ بحرانهایی مثل بحران ضدانقلاب در کردستان، خلق عرب در خوزستان، اشرار و خوانین در گنبد، سیستانوبلوچستان و کودتای نقاب که همه آنها مهار شدند. فقط بحران کردستان مدتی ادامه پیدا کرد. دوم اینکه گروهها و جریانهای سیاسی داخل کشور که برای نظام جدید مشکلآفرین بودند، کنترل و مدیریت شدند. نکته دیگر اینکه نظام بینالملل در آن دوران تحت تأثیر دو بازیگر اصلی [امریکا و شوروی] بود و بجز چند کشور مستقل، بقیه کشورها در چارچوب سیاستهای این دو ابرقدرت عمل میکردند. یکی از این کشورها عراق بود که در زمینه سیاستهای منطقهای و بینالمللی تحت تأثیر تصمیمات شوروی بود و تقریباً یک کشور بلوک شرقی به شمار میآمد.نکته چهارم، هشدار امریکاییها به ایران است. آنها ازطریق آلمان غربی به مسئولان ایران اطلاع دادند که عراق قصد حمله به کشور را دارد و حتی پیشنهاد کمک به ایران را هم دادند. این مسأله در خاطرات آقای صادق طباطبایی و در کتاب ما و عراق از گذشته دور تا امروز نوشته آقای پارسادوست هم آمده است.مسأله بعدی این است که اگر عراق موفق میشد جمهوری اسلامی را بهطورکامل شکست دهد و نظام ایران را ساقط کند، این مسأله کاملاً به ضرر امریکا بود. ازنظر امریکا، ایران مستقل بهتر از ایران وابسته به شوروی بود. نکته بعدی این است که اگر امریکاییها مایل بودند جنگی برضد ایران شروع شود، فقط بهعنوان یک عامل فشار روی آن حساب میکردند و هدفشان یک جنگ محدود علیه ایران بود تا در نتیجه آن، این کشور به اردوگاه غرب برگردد. حال با توجه به این مفروضات، شما حمله عراق به ایران را چطور ارزیابی میکنید؟ آیا به نظر شما منطقی است که این کشور با هدف سرنگونی نظام جمهوری اسلامی حمله کرده باشد؟ آیا امریکا را محرک اصلی تهاجم عراق ارزیابی میکنید؟
غلامپور: من فکر میکنم شواهد، قرائن و حوادثی که اتفاق افتاده است، نتیجهگیری شما را تأیید نمیکند. ببینید، اولاً عراقیها نوزده ماه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به ما حمله کردند. این موضوعی است که باید بررسی شود. اگر فرض را بر این بگذاریم که عراق برای حمله به ایران، خودش تصمیمگیرنده بوده، چرا نوزده ماه بعد حمله کرد؟ ممکن است بگویید که این مدت برای کسب آمادگی بوده، اما من پاسخ میدهم که مهمترین آمادگی، بهدست آوردن رضایت امریکا برای حمله بوده است. در این دوره، بیشترین تعاملات سیاسی عراق، با غرب بویژه امریکا بود. اگر عراق وابسته به بلوک شرق بود، چرا با شوروی رفتوآمد نمیکرد؟ چرا از سران شوروی برای حمله اجازه نگرفت؟ برژینسکی سفر ده روزه به عراق داشت و طارق عزیز ده روز به امریکا رفت و با امریکاییها صحبت کرد. عراقیها از غربیها اسلحه میخریدند و بیشتر سلاحهایشان را از فرانسه وارد میکردند.
مختاری: طبیعی است، چون شوروی با حمله به ایران موافق نبود. تأمینکننده اصلی سلاحهای عراق، شوروی بود. واردات این کشور از غرب خیلی کم بود و چند ماه بعد از جنگ بیشتر شد.
غلامپور: عرض من چیز دیگری است. من معتقدم عراق در طول این نوزده ماه قبل از جنگ، به دنبال بهدستآوردن اجماع جهانی علیه ایران بود تا حمله اش را با جلب نظر جامعه بینالمللی انجام دهد. اگر بپذیریم که این اجماع جهانی انجام شد، پس قبول داریم که امریکاییها هم پذیرفتند که عراق به ایران حمله کند. در این شکی نیست؛ یعنی نمیتوانیم بگوییم عراق بدون اجازه و اطلاع امریکا به ایران حمله کرده است. اظهارات برژینسکی، کیسینجر و بقیه سیاستمداران امریکا نشان می دهد که آنها از این حمله مطلع بودند.
مدیریت امریکا بر رفتار عراق در حمله به ایران
مختاری: حمله عراق به ایران در کوتاهمدت برای دستیابی به هدفهای محدود، به نفع امریکا بود، اما در بلندمدت و با هدف سقوط نظام، به ضرر امریکا بود. قطعاً امریکا از حمله عراق مطلع بود و حتی خودش خبر این حمله را به ایران داد؟
غلامپور: امریکا از حمله عراق کاملاً خبر داشت، چون امریکاییها در وضعیتی بودند که بیشتر از شورویها از فعالیتهای عراق مطلع بودند. امریکاییها موافق بودند که عراق بیاید بخش اعظم خوزستان را تصرف کند. این حمله، حمله محدودی نبود؛ درواقع تصرف بخشی از ایران بود که امکان داشت به سقوط نظام منجر شود. هدف، هدف کوچکی نبود. دیگر لازم نبود عراق به سراغ جای دیگری برود. میخواهم عرض کنم که امریکا از جزئیترین مسائل این تهاجم خبر داشت. تغییر رفتار عراق در منطقه هم نشان میداد که این کشور تمایل شدیدی به غرب پیدا کرده است.
درمجموع، به نظرم عراق برای حمله به ایران با امریکاییها هماهنگ بود و آنها به اجماع لازم در این زمینه رسیده بودند، البته این را هم بگویم که امریکا بهعنوان بازیگر اصلی در منطقه، اجازه نمیداد همه چیز به نفع عراق تمام شود. حتی اگر عراق میتوانست خوزستان را اشغال کند هم امریکا بهعنوان یک میانجی وارد عمل میشد و با مداخله، اوضاع را به نفع خودش تغییر می داد. درواقع اهداف امریکاییها از جنگ، با اهداف عراق تفاوت داشت. آنها بیشتر به دنبال کنترل انقلاب اسلامی و تغییر رفتار امام(ره) بودند. پس از انقلاب، امریکا چند راهبرد اصلی را در ایران دنبال میکرد. یک راهبرد، تحریک اقوام و ایجاد بحرانهای داخلی بود که در آن موفق نشد. راهبرد دیگر هم تغییر اوضاع سیاسی ازطریق لیبرالهایی مثل اعضای نهضت آزادی بود که با تصرف لانه جاسوسی شکست خورد. راهبرد دیگر امریکا، تحمیل جنگ به ایران ازطریق عراق بود که با توجه به شکست راهبردهای قبلی، اجرا شد. البته بنده اعتقاد ندارم که یک هماهنگی جزء به جزء و تقسیم کار منظم میان عراق، امریکا و کشورهای منطقه صورت گرفته بود، بلکه معتقدم در کلیات حمله به ایران توافق شده بود و امریکاییها تسلط اطلاعاتی خوبی بر این موضوع داشتند.
اینکه امریکاییها قبل از حمله عراق، ما را از آن مطلع کردند، بهنظرم، به این دلیل بود که آنها به دنبال فرصتی برای مداخله بودند تا اگر عراق بیش از حد انتظارشان پیشروی کرد، وارد عمل شوند و جلوی آن را بگیرند. درواقع آنها میخواستند بهعنوان میانجی و یک کشور بهاصطلاح طرفدار صلح وارد عمل شوند. نکته مهم این است که اگر ما بعد از اطلاع از حمله عراق، پیشنهاد کمک امریکاییها را قبول میکردیم، آنها به اهدافشان میرسیدند. در این صورت، هم ویژگی ضدامریکایی بودن انقلاب گرفته میشد و آنها امام را فردی سازشکار معرفی می کردند و هم موفق میشدند دوباره ایران را به امریکا وابسته کنند. بنابراین طبیعی بود که امام و مسئولان به این پیشنهاد امریکا عکسالعمل مثبتی نشان ندهند. همه شواهد و قرائن نشان میدهد که امریکاییها در حمله عراق به ایران منافع بیشتری داشتند و ازنظر اطلاعاتی هم تسلط بیشتری بر منطقه داشتند. تمام کشورهای غربی ازجمله انگلیس و فرانسه هم با اطلاع امریکا و هماهنگی با او، به عراق کمک میکردند؛ مثلاً آلمان کشوری نبود که بدون اجازه امریکا، سلاح شیمیایی به عراق بدهد. این اقدام آلمان حتماً با هماهنگی امریکاییها بوده است. به هرحال من معتقدم نقش امریکا در جنگ یک نقش کاملاً تأثیرگذاربود، اما نه به شکل آشکار؛ مانند جنگ جهانی دوم. در جنگ جهانی دوم کسی دست امریکا را نمیدید. با شروع این جنگ، امریکا کنار ایستاد و هیتلر همه اروپا و شوروی را منهدم کرد. آن وقت، در وضعیتی که آلمان ضعیف شده و کشورهای اروپایی هم منهدم شده بودند، امریکا وارد عمل شد و هیتلر را شکست داد. در پایان جنگ جهانی دوم، امریکا پیروز شد و همه کشورهای اروپایی منهدم شدند. در تقسیم غنائم هم همهچیز به نفع امریکا تمام شد. درمجموع، با توجه به خوی استکباری امریکا و شواهد و قرائن، بهنظر می رسد این کشور بیشتر از شوروی و کشورهای دیگر در حمله عراق به ایران نقش داشت، البته اینکه گفته میشود امریکا سناریوی حمله عراق به ایران را از صفر تا صد نوشته است، حرف غلطی است و اشتباهتر از آن، این است که بگوییم امریکاییها هیچ نقشی در جنگ عراق علیه ایران نداشته اند.
اشتراک منافع امریکا و عراق برای آغاز جنگ
مختاری: منظور من هم قبل از جنگ و اوایل جنگ است. در این سالها کسی مثل بنیصدر رئیس قوه مجریه و فرمانده کل قوا بود. با آنها میتوانستند کنار بیایند. نکته دیگری که درباره شروع جنگ مطرح است، اشتراک اهداف و منافع امریکا و عراق است. بهنظر میرسد از زمان تصرف سفارت امریکا در ایران و شکست امریکاییها در عملیات آزادسازی گروگانها [ماجرای طبس]، اهداف و منافع این دو کشور با هم هماهنگ شد.
غلامپور: در شروع جنگ، امریکاییها با چه هدفی اجازه دادند صدام به ما حمله کند؟
مختاری: با هدف فشارآوردن به ایران برای تغییر رفتار آن یا محدود کردن انقلاب اسلامی در داخل ایران.
غلامپور: فشارآوردن یعنی گرفتن کل خوزستان؟
مختاری: نه، تصرف خوزستان هدف امریکا نبود، هدف عراق بود. هدف امریکا درگیرشدن ایران در یک جنگ محدود بود. منظورم هدف سیاسی امریکاییهاست، چون اهداف سیاسی است که به اهداف نظامی معنی میدهد. هدف امریکا در اول جنگ، مهار و کنترل انقلاب اسلامی ازطریق فشار نظامی محدود بود. هدف عراق هم حداقل تجدید نظر در قرارداد ۱۹۷۵ و برگشتن به وضعیت قبل از این قرارداد بود. حال ممکن است بگوییم هدف حداکثری عراق جداکردن خوزستان از ایران بود. دراینصورت، عراق میتوانست به یک قدرت منطقهای تبدیل شود. البته شما بهتر میدانید که امریکا و اسرائیل اصلاً حاضر نبودند چنین وضعیتی را تحمل کنند. بااینحال اگر عراق موفق میشد بخشی از خوزستان را تصرف کند، این به معنای سقوط نظام سیاسی ایران نبود؟
غلامپور: ببینید، جنگ یک بسته کامل است، نمیشود آن را تکهتکه و جدا کرد. آنچه امروز روشن است، این است که صدام یک نقشه کامل و جامع داشت و آن هم حداقل تصرف بخشی از خوزستان بود؛ بخش نفتخیز و مهم خوزستان که عراق را به یک قدرت منطقهای تبدیل میکرد. تصرف این بخش هم یا نظام را ساقط یا بشدت متزلزل میکرد.
مختاری: بهنظرم با این اقدام، نظام جمهوری اسلامی سقوط نمیکرد و شاید آماده مذاکره میشد.
غلامپور: من هم میخواهم همین را عرض کنم. فرض کنیم ایران برای مذاکره آماده میشد. آن وقت طرف مذاکره ایران، امریکا بود یا عراق؟
مختاری: طرف مذاکره عراق بود.
غلامپور: پس امریکا دیگر بازیگر این صحنه نبود.
مختاری: بله، امریکا بازیگر اصلی صحنه نبود و بازیگر پشت صحنه بود. بازیگر اصلی، عراق بود. ببینید، بنده عرض میکنم که عراق براساس اهداف سیاسی خودش مایل بود بخشی از خوزستان را تصرف کند.
غلامپور: بخش نفتخیز خوزستان همهچیز ایران است.
مختاری: بله، درست است، اما با تصرف آن، نظام سیاسی حاکم سقوط نمیکرد. هنگام حمله امریکاییها به عراق، ارتش امریکا نیمی از عراق را تصرف کرد، اما این اقدام منجر به سقوط صدام و حزب بعث در عراق نشد. ممکن است اول جنگ، صدام اهدافی رؤیایی برای خودش ترسیم کرده بوده باشد، اما آنچه مهم است واقعیتهای صحنه جنگ است. عراق با تصرف بخش مهمی از خوزستان، نمیتوانست نظام را ساقط کند. صدام میخواست از ایران امتیاز بگیرد و حداقل آن هم لغو قرارداد ۱۹۷۵ بود. هر خواسته حداکثری دیگری هم که داشت، باید از جمهوری اسلامی طلب میکرد.
رهبران امریکا هم تصور میکردند که با حمله عراق، ایران در یک جنگ پرهزینه گرفتار میشود که نمیتواند از آن خارج شود و در چنین اوضاعی، مجبور میشود برای غلبه بر عراق و نجات از این وضعیت، بهسمت امریکا و غرب برود. بنابراین آنها با حمله عراق به ایران موافقت کردند. امریکاییها گمان می کردند مسئولان ایران برای پاسخ دادن به عراق و مقابله با اشغال بخشی از خاک ایران، به قدرت امریکا و غرب نیاز پیدا می کنند و این فشار، مسیر دیپلماسی را هموار می کند و روابط ایران و غرب بازسازی می شود.
غلامپور: نکتهای که میفرمایید، صحیح است. این ذهنیت و هدف امریکاییها قبل از جنگ بود و به همین دلیل به صدام مجوز حمله دادند. پس با این سناریویی که شما ترسیم کردید، معلوم میشود که هدف امریکاییها از جنگ، برگشتن ایران به اردوگاه غرب بود. حالا فرض کنیم که عراق بخشی از خوزستان را تصرف می کرد و ایران برای مقابله با عراق، به غرب و امریکا متمایل می شد. در چنین وضعیتی، آیا ایران حاضر بود با صدام مذاکره کند و با عراقی توافق کند که امریکا پشتوانهاش بود.
مختاری: امریکا بهعنوان میانجی وارد میشد و بتدریج بعد از حل مسأله جنگ، روابطش را با ایران تنظیم میکرد.
غلامپور: امریکا هم خواستههایی داشت. پس خواستههای این کشور و غرب چه میشد؟!
مختاری: همه مشکلات بتدریج حل میشد. امریکا برای رسیدن به منافعش، حتماً شروطی را به ایران تحمیل میکرد. اولین شرط امریکاییها احتمالاً این بود که ایران به سمت شوروی نرود.
غلامپور: نخیر، آنها حتماً تضمین میخواستند. این روند تدریجی، موجب وابستگی ایران به امریکا میشد که حداقل، امام(ره) و مسئولان انقلاب راضی به آن نبودند. شما باید به این نکته توجه داشته باشید که برخورد امریکاییها، قبل و بعد از تصرف سفارتشان در تهران، متفاوت بود. بعد از جریان لانه جاسوسی، برخورد امریکا با ما تندتر و شدیدتر شد. نظر من این است که در جنگ ایران و عراق، صدام تنها بازیگر صحنه نبود. امریکا هم بهعنوان یک بازیگر ایفای نقش کرد. حالا اینکه هدف و نقش امریکا چه بود، باید تحقیق شود. البته باید این نکته را هم بپذیریم که اهداف امریکا و عراق مشترک نبود و هرکدام اهداف جداگانهای داشتند.
با توجه به همه شواهد و قرائن، من عراق را بازیگر اصلی نمیدانم. امریکاییها مترصد بودند ببینند که در جنگ چه اتفاقی میافتد و چه وضعی پیش میآید، تا در بهترین اوضاع وارد شوند و بهرهبرداری کنند. بههرحال باید بپذیریم که آنها به دنبال این بودند که ایران را به وضعیت قبل برگردانند، حتی بتدریج هم شده، انقلاب و نظام باید محتوایش عوض میشد تا رابطه ایران و امریکا مثل قبل شود؛ البته چون مسئولان نظام و امام(ره) بر سر مواضعشان بودند، جمهوری اسلامی در آن زمان نخواست با امریکا رابطه خوبی برقرار کند. من بهطورکلی نظرم این است که هدف نهایی امریکا و عراق ساقط کردن نظام جمهوری اسلامی بود؛ البته برای رسیدن به این هدف، ممکن است چند هدف واسط هم تعیین کرده باشند.
مختاری: به نظر من، هیچکدام از این دو کشور هدفشان سقوط نظام جمهوری اسلامی نبود. عراق به دنبال منافع ملموسی مثل لغو قرارداد ۱۹۷۵ الجزایر بود و امریکا هم میخواست با فشار نظامی به ایران، رفتار ایران را تغییر دهد و انقلاب اسلامی را محدود کند.
غلامپور: ببینید، همه بحثهای ما تحلیلی است. ما فقط براساس قرائن و شواهد قضاوت می کنیم. الآن که سی ونه سال از جنگ میگذرد، هنوز هیچ سندی دراینباره منتشر نشده است. هرچه گفته میشود، براساس قرائن و شواهد است، بنابراین قضاوت درباره این موضوع را بگذاریم برای آینده.
سایر اخبار این روزنامه
اداره کشور با درآمدهای مالیاتی
سناریوی کارگردان پنهان برای نمایش جنگ
مرا وارد حواشی نکنید
تاوان مطالبه شفافیت
در اصول به توافق رسیدیم
تنفس در 7 کلانشهر سخت شد
15 هزار متقاضی در روز اول ثبتنام طرحمسکن
کارگران آذرآب بهآب وآتش میزنند
جنگلی از زباله
عدالت در پرتگاه طبقاتی شدن نظام آموزش
اولین گام برای اصلاح یارانههای کور
بازی با نظرسنجی
آزادی توهین و تهدید!