زلزله، مقیاس و اهمیت تشکل‌های اجتماعی

سیامک زندرضوی جامعه‌شناس دیروز، روز مهمی بود و این اهمیت از این جهت خود را نشان داد که دیدیم همه دستگاه‌های مرتبط با بحران زلزله توانستند خود را نشان دهند. به‌عنوان مثال در اخبار آمده بود یک‌هزارو100 اسکان موقت لازم است که هلال‌احمر آن را برقرار کرده است یا اورژانس گفته زخمی‌ها را که 350 نفر هستند، پوشش داده و تیم‌های واکنش سریع از شهرهای دیگر آماده شده و نیرو اعزام کردند. رئیس ستاد بحران کشور اعلام کرده همه چیز مرتب است و استاندار آذربایجان‌شرقی هم گفته مردم به خانه‌هایشان برگردند. این اخبار تا این‌جا خوب است، اما نکته اصلی و مغفول ماجرا، نادیده‌گرفتن عنصر مقیاس زلزله است. ما در این زلزله با مقیاسی روبه‌رو بودیم که تعداد زیادی از روستاها را تحت‌تاثیر قرار داد و برای ساماندهی وضع هم کمکی از جایی نیاز نداشت، اما واقعیت کشور ما موضوعاتی است که فراموش‌شان کرده‌ایم و درس‌هایی است که از بحران‌های قبلی نیاموخته‌ایم.
خوب است فکر کنیم همین حادثه طبیعی در تبریز، در 104کیلومتری این نقطه اتفاق افتاده بود. این شهر یک‌ونیم‌میلیون نفر جمعیت دارد و شهری است باسابقه تاریخی زلزله‌های بزرگ. از این یک‌ونیم‌میلیون نفر، نیم‌میلیون نفر حاشیه‌نشین هستند و سرپناه‌شان آسیب‌پذیر است. اگر در این شهر هم زلزله می‌آمد، همین وضع فعلی موفقیت در امدادرسانی قابل رویت بود؟ به نظر می‌آید خیر. آیا این امکانات می‌توانست در آن فاجعه هم کمک کند؟ باز هم پاسخ منفی است.
پس وقتی صحبت از مقیاس بحران می‌شود، تازه متوجه کاستی‌ها می‌شویم. زلزله‌های ایران از بم تاکنون،  اغلب در مناطق روستایی بوده و امکانات و رسیدگی‌ها شاید در آن مناطق بتواند جواب دهد، اما واقعیت جامعه ایران این نیست. شهرهای مهمی چون تبریز و تهران روی گسل‌های مهمی‌اند و اگر اتفاقی بیفتد، هیچ کمک بیرونی  در 72 ساعت  طلایی  نمی‌تواند کار امدادی جدی کند. باید بپذیریم در مقیاس بزرگ و شهرهای در خطر نیازمند سازماندهی متفاوتی هستیم، یعنی موضوعی که به آن مدیریت بحران بر پایه اجتماعات محلی گفته می‌شود. نکته‌ای که در دهه90 میلادی در جهان جا افتاد، اما در کشور ما عملا به رسمیت  شناخته نشد.
حالا برای ایجاد اجتماعات محلی مناسب مدیریت بحران باید کارهایی انجام دهیم و نخستین قدم این است که دستگاه اداری-سیاسی ما اجازه دهد تشکل‌های شهروندمحور در محله‌ها برپاشوند و افراد ساکن در محله بتوانند با دریافت آموزش‌هایی در هنگام بحران به کمک یکدیگر بشتابند.


تجربه بم به ما نشان داد همسایه‌ها در قدم نخست خویشاوندمحورند و به‌طور نسبی همسایه‌هایشان را فراموش کرده و به فکر امدادرسانی به خویشاوندان‌شان هستند. اما در شهرهای بزرگ و در شرایط بحرانی لازم است همسایه‌ها با آموزش به کمک هم برسند و اگر این فرمول ساده را جابه‌جا کنیم، امدادرسانی به خویشاوند به امدادرسانی به همسایه بدل می‌شود. در این میان نخستین شرط این است که این نگاه را به قانون تبدیل و دستورالعمل اجرایی برای آن تدوین کنیم.
با این سند قانونی مقیاس ما برای مدیریت بحران اجتماع‌ محور مقیاس کوچک می‌شود؛ سازمان ملل هم بر راهکار محله‌محوری تاکید کرده و آن را جزو مهم‌ترین اقدامات قبل از بحران دانسته است. از سوی دیگر با پذیرش این مدل دستگاه‌های مسئول مثل هلال‌احمر، اورژانس و سازمان مدیریت بحران از این اجتماعات حمایت می‌کنند و بعد در هر محله تعاملی که برای مثال در بم شامل 30 تا 60 خانواده بود، هر داوطلب ساکن محله در یک گروه مسئول کاری می‌شود. عده‌ای تمرین می‌کنند، آموزش می‌بینند و در روز واقعه به اسکان اضطراری و مدیریت تغذیه می‌پردازند، عده‌ای مسئول حمل مجروحان می‌شوند و عده‌ای هم مسئولیت بچه‌ها را برعهده می‌گیرند.
این اتفاق باعث می‌شود نگاهی که درحال حاضر وجود دارد و در آن گروه امدادی از بیرون محله می‌آید، تغییر کند، چراکه هنگام بحران در شهرهای بزرگ چطور می‌توان در زمان‌های ابتدایی به منطقه دسترسی داشت؟ آمادگی شهروندمدار کمک می‌کند 72ساعت طلایی در خود محله مدیریت شود تا امکانات بیرونی در زمان‌های بعدی بتواند خدمات بهتری را برساند. به این ترتیب تا وقتی این ایده در میان نظام سیاسی و اجتماعی ما پذیرفته نشود، باید دعا کنیم  زلزله بحران  با مقیاس‌های بزرگ نرسد.