برگزیت، آغاز واگرایی در اتحادیه اروپایی

رضا حجت شمامی: خروج بریتانیا از اتحادیه اروپایی را می‌توان حاصل تغییر بنیادین در رویکرد جوامع و جریان‌های سیاسی از مفاهیمی مثل جهانی شدن و همگرایی به نئوناسیونالیسم و واگرایی دانست.  اروپایی که روزی مرکز قدرت‌های جهانی بود و بریتانیا در بین کشورهای آن سرآمد قدرت و پیشرفت بود، پس از جنگ‌های جهانی زیر سایه ایالات‌متحده قرار گرفت و تحت تاثیر رقابت شوروی و آمریکا به شرقی و غربی تقسیم شده بود. پس از فروپاشی شوروی و برپایی نظام تک‌قطبی از سوی آمریکا، دولت‌های اروپایی که از چند دهه قبل به فکر بازآرایی قدرت از‌دست‌رفته خود بودند و در دهه 60 میلادی توافق‌هایی در رابطه با تاسیس اتحادیه اروپایی داشتند، دهه 90 با انتشار پول واحد اروپا (یورو) تا حد قابل ملاحظه‌ای توانستند از سوءاستفاده آمریکا از دلار بکاهند و بعد جدیدی از قدرت اتحادیه را نمایان کنند.  رشد روزافزون قدرت اتحادیه اروپایی سبب شد برخی جریان‌های سیاسی و گروه‌های ملی‌گرا در بریتانیا نسبت به تضعیف قدرت انگلستان حساس شوند.  در نگاه این گروه‌ها، انگلستان در اتحادیه اروپایی زیرمجموعه‌ آلمان و فرانسه شده بود، این درحالی است که تا قرن 20 بریتانیا با قدرت بلامنازع خود در اروپا، آلمان‌ها را محدود کرده بود و فرانسه هم کشوری بود که در طول تاریخ همواره از سوی کشورهای همسایه تسخیر می‌شد. در نتیجه این وضعیت نئوناسیونالیسم مبتنی بر شوونیسم در گفتمان گروه‌های سیاسی گسترش یافت و این امر منجر به مطالبه مردمی و همه‌پرسی سال 2016 پیرامون خروج بریتانیا از اتحادیه اروپایی شد؛ مطالبه مردمی‌ای که سبب شد 3 دولت دیوید کامرون، ترزا می و بوریس جانسون در مقاطع مختلف از قدرت کنار روند و تن به انتخابات زودهنگام دهند. آخرین این انتخابات 12 دسامبر برگزار خواهد شد و بوریس جانسون از آن به‌عنوان انتخابات سرنوشت‌ساز یک نسل یاد کرده است، چراکه در صورت کسب اکثریت مطلق آرا  توسط حزب محافظه‌کار، خروج بریتانیا از اتحادیه اروپایی حتمی خواهد بود.  البته بررسی‌ها از روند تحولات سیاسی بریتانیا نشان می‌دهد نتیجه انتخابات اگرچه با پیروزی حزب محافظه‌کار همراه خواهد بود اما آنها نمی‌توانند اکثریت مطلق را به دست آورند و بار دیگر با کسب اکثریت نسبی کرسی‌های پارلمان، کشمکش‌ها و نزاع‌های سیاسی ادامه خواهد داشت.  جدای از 2 گزینه قبلی، در صورتی که حزب کارگر حائز اکثریت کرسی‌های پارلمان شود به احتمال زیاد بار دیگر شاهد برگزاری همه‌پرسی در رابطه با خروج بریتانیا از اتحادیه اروپایی خواهیم بود.  آنچه مسلم است برگزیت که با 17 میلیون رای موافق در برابر 16 میلیون رای مخالف در سال 2016 مورد تایید مردم بریتانیا قرار گرفت، علاوه بر کشمکش‌های سیاسی و شخصی که در بدنه اجتماعی و در سطح مقامات و احزاب سیاسی به وجود آورده، به‌عنوان یک آزمون سرنوشت‌ساز بر ماهیت دموکراسی شناخته می‌شود. رشد نئوناسیونالیسم در جوامع اروپایی و به تبع آن قدرت گرفتن گروه‌ها و جریان‌های سیاسی پرچم‌‌دار این گفتمان در روند انتخابات پارلمان در آلمان، ایتالیا، فرانسه و کشورهای اسکاندیناوی، موید این واقعیت است که مردم این کشورها به دنبال واگرایی هستند و این امر به معنای افزایش تضاد منافع و احتمالا بروز درگیری‌های منطقه‌ای و داخلی خواهد بود.  دموکراسی اروپایی که طی دهه‌های  متمادی به‌عنوان جوهره و ماهیت این جوامع از سوی رهبران آن ترویج و تبلیغ می‌شد، اکنون در آزمونی سرنوشت‌ساز قرار گرفته است. اینکه واکنش مقامات اروپایی به خواست مردم برای واگرایی و احتمال بروز تنش‌ها چیست و آیا به آن تن خواهند داد و ریسک بالای آن را قبول می‌کنند یا اینکه حربه‌ای برای دور زدن و مخالفت با آن خواهند یافت، فرض‌هایی است که در دهه آتی مورد آزمون قرار می‌گیرد.  نکته جالب توجه در ارتباط با بریتانیا این است که اگر مسأله جدایی از اتحادیه اروپایی از سوی مقامات مورد تایید قرار گیرد، طبیعتا مطالبات مردمی در کشورهایی مثل ولز، اسکاتلند و ایرلند شمالی نیز مبنی بر جدایی از بریتانیا شدت خواهد گرفت و این به معنای یک چالش جدی پس از خروج از اتحادیه اروپایی است؛ چه هنوز قبل از تایید نهایی برای خروج بریتانیا از اتحادیه، شاهد چالش‌هایی در رابطه با ایرلند شمالی هستیم. از آنجا که ایرلند ‌جنوبی به عنوان کشوری مستقل عضو اتحادیه اروپایی است و ایرلند ‌شمالی زیرمجموعه بریتانیا قلمداد می‌شود، این 2 کشور طی سال‌های حضور بریتانیا در اتحادیه اروپایی مرزهای خود را برداشته و علاوه بر مراودات اقتصادی، وابستگی فرهنگی تنگاتنگی برقرار کرده‌اند و حالا تحقق برگزیت به عنوان یک معضل جدی و تنش‌آفرین، حتی احتمال درگیری در مرز 2 ایرلند را نیز متصور می‌کند.  بدون شک برگزیت آغاز واگرایی در اروپا است و در صورت تحقق آن  احتمال به قدرت رسیدن نازی‌ها در آلمان و راست گرایانی مثل لوپن در فرانسه دور از ذهن نیست و در این بین فرصت‌ها و چالش‌هایی نیز برای نظام ‌بین‌الملل پدید خواهد آمد؛ فرصت‌هایی مثل امکان مراودات تجاری با کشورهای اروپایی به صورت جداگانه و بهره‌مندی از فضای رقابتی بین آنها و چالش‌هایی مثل حذف یک قدرت واحد در برابر تمامیت‌خواهی و یکجانبه‌گرایی در نظام بین‌الملل که با روی کارآمدن دونالد ترامپ در آمریکا عینیت یافته است.