«سرا» کافی نیست، «سراها» باید ساخت

 
 
 
 


يکم؛گزاره‌هاي زير را مي‌توان به طور نسبي گزاره‌هاي مورد توافق يا به عبارتي اهم مفروضاتي دانست که شخصيت‌ها، طيف‌ها و کادر‌هاي اصلاح‌طلب در سطوح مختلف، باوجود اختلاف نظرهاي فراوان، بر آنها اجماع نظر دارند.1- انسجام و اتحاد همه طيف‌هاي اصلاح‌طلب براي پيروزي امري ضروري است به اندازه‌اي که هر نوع انشقاق و دو دستگي، زمينه شکست و ناکامي است. به همان نشاني که انشقاق 84، کشور را در اختيار افراط گرايان ضد منافع ملي قرار داد و اتحاد 92 بدينسو، باوجود همه ناکامي‌هايش از يکدست شدن فضاي سياسي کشور جلوگيري کرده است. 2- امروز و آينده ايران نيازمند سياست ورزي مسئولانه جريان‌هاي سياسي وطن دوست، طرفدار امنيت، آرامش، تماميت ارضي و ملتزم به حقوق اساسي ملت و حاکميت قانون است. 3- کشور در وضعيت خطيري قرار دارد و پيگيري مسائل آن و رهانيدن ايران عزيز از اين ناوضعيت، نيازمند تدبيري مسئولانه و ائتلاف حداکثري با عبور از منافع شخصي، حزبي و جناحي به منطق مصالح و منافع ملي است. 4- تعميق شکاف ملت و حاکميت پروژه دشمنان و مخالفان جمهوري اسلامي ايران است. اصلاح‌طلبان هرچند توسط بخش‌هايي از حاکميت طرد مي‌شوند، اما از طرق مختلف مي‌کوشند که اين شکاف به تقابل و تضادي لاينحل و بحران ساز تبديل نشود. از اين رو بزرگان جريان اصلاحات مرزي پررنگ با براندازي خواهان ترسيم نموده و مي‌کوشند از تعميق شکاف ملت- حاکميت جلوگيري نموده و به نماد و نمود و صداي بهبودخواهي مسالمت‌آميز و سخنگوي مطالبات جامعه جنبشي شوند. 5- ايستادگي در مقابل خواست ملت و عدم پذيرش مطالبات جامعه جنبشي بهبودخواه که در انتخابات گوناگون به منصه ظهور رسيده است، در ايجاد شکاف بين اصلاح‌طلبان و جامعه جنبشي و نا اميدي از بهبود اوضاع نقشي اساسي داشته است. 6- اصلاح‌طلبي باوجود همه‌ ناکامي‌هايش، در پيشبرد اهداف ملت و بهبود اوضاع بي‌دستاورد نبوده است. از طرفي مخاطرات راه‌هاي بديل، تجارب تاريخي ملت ايران و نقشه‌هاي شوم دشمنان ايران اسلامي، همچنان اصلاح‌طلبي را به عنوان عقلايي‌ترين و در دسترس‌ترين راهبرد و گزينه پيش رو معرفي مي‌نمايد.
دوم؛معطوف و مبتني بر موارد فوق و ديگر الزاماتي که زمينه و زمانه و مختصات عرصه سياست براي اصلاح‌طلبي به ارمغان آورده است، ايجاد سازوکار اجماع آفرين جبهه اصلاح‌طلبان ايران اسلامي با محوريت شوراي عالي، گامي لازم و هوشمندانه است. مخفي نماناد که اين اقدام شرط لازم و نه کافي براي مديريت جنبش اجتماعي بهبودخواه است. از طرفي برخي تدابير لازم که مي‌تواند به حضور بيشتر مردم در عرصه سياسي مدد برساند، از يد اختيار تدبير و تصميم راهبران و نهادهاي اصلاح‌طلب خارج است. اين موضوع خود يکي از موانع و مخاطرات جريان اصلاح‌طلب است که غلبه بر عواقب آن هوشمندي زايدالوصفي طلب مي‌نمايد..
ادامه صفحه 7