به من یاد ندهید چه بکنم چه نکنم

آفتاب یزد - گروه فرهنگی: چند روز پیش اعلام شد که آلبوم مشترک همایون شجریان و علیرضا قربانی با آهنگسازی مهیار علیزاده پس از گذشت پنج سال، با نام «افسانه چشم‌هایت» ۱۹ آبان منتشر می‌شود. خبری که علیرغم اینکه علیرضا قربانی و هم همایون شجریان آن را تایید کرد اما پخش ویدئویی که توسط علیرضا قربانی منتشر شد موجبات ایجاد حاشیه‌هایی را برای این آلبوم فراهم آورد؛ ویدئویی که حکایت از این می‌کرد که این دو خواننده موسیقی سنتی از لوکیشن مجتمع تجاری - تفریحی «ایران مال» برای ساخت آلبومشان استفاده کرده و عکس‌ها و فیلم‌هایی را هم از حضورشان در این مرکز تهیه کرده اند. انتشار این ویدئو موجب شد که سیل انتقادات به سوی شجریان و قربانی سرازیر شود. منتقدان در اظهارات خود این دو هنرمند را مورد عتاب و سرزنش قرار داده و به آنها گفته بودند چرا برای تولید آلبومتان به این مجتمع رفته اید و به چه قیمتی می‌خواهید یک اثر هنری را تولید کنید. روزنامه آفتاب یزد نیز در این خصوص گزارشی تهیه کرد که مخاطبان آن را روز پنجشنبه در صفحه فرهنگی آفتاب یزد مطالعه کردند. اما هنوز چند ساعتی از انتشار این گزارش نگذشته بود که همایون شجریان با انتشار پستی شدیدالحن به این انتقادات واکنش نشان داد. فرزند خسروی آواز ایران در این پست اینستاگرامی‌منتقدان خود را مخاطب قرار داده و نوشته بود: ««چند سالی می‌شود که بعد از هر حرکت و خبری از فعالیت‌های صاحب این قلم، عده‌ای کمر به تخریب می‌بندند.
اینکه انگیزه و غایت‌شان چیست، باشد برای فرصتی بهتر. همیشه بوده‌اند کسانی که به نقد اصولی و هنری کارهای من پرداخته‌اند و با نگاهی عالمانه و قلمی‌پاک و آزاده
نظرات‌شان را به نگارش درآورده‌اند اما گروهی نیز بوده‌اند که به مثال قداره‌کشان و قمه‌کشان، قلم از پر شال برداشته‌اند و با جوهر حسادت و تعصب کور و به قصد تخریب وارد عمل شده‌اند. اینها به سیاق آن قمه‌کشان، قلم‌کشانند.
زمانی که برای کنسرت خیابانی بی مرز و محدوده و برای صدها هزار نفر علاقه‌مند درخواست دادم، گفتند به دنبال شهرت است و فرمودند به جای این بلندپروازی‌ها چند شب در سالن کنسرت رایگان اجرا کند! ما صحبت از چه می‌کردیم و آنها چه پاسخی می‌دادند. مقصود من از اجرای خیابانی، بردن موسیقی به متن شهر بود. به خیابان. به جایی که هر رهگذری فارغ از همه چیز شنونده‌ام باشد. قصد من از ایده‌ کنسرت خیابانی تنها رایگان بودن آن نبود و اینان درنیافتند که کنسرت خیابانی یعنی کنسرت برای رهگذران. چه فقیر و چه دارا. چه همدل و همراه و چه اهل احوالاتی دیگر. این یعنی معجزه‌ی موسیقی که هیچ مرزی نمی‌شناسد. همه را برابر و یکسان زیر سقف لاجوردی خود جمع می‌کند. با هر زبان و فرهنگ و مسلکی. این یعنی صبح تا شبی نواختن و خواندن همانند نوازنده‌ای تنگدست که در کوچه و خیابانی دارد موسیقی‌اش را به گوش همه می‌رساند نه خواندن و نواختن در سالنی خاص در زمانی خاص و با محدوده و مرزی مشخص. حکایت کنسرت خیابانی که این چنین با جوهر قلم‌کشان زهرآلود می‌شود، وای به حال حرکت‌های دیگر که خدای ناکرده منافع مالی هم در پی داشته باشد.


اوج هنر قلم کشان در کنسرت سی به عرصه نمایش در آمد و از خودی و غیر خودی شنیدیم و هیچ نگفتیم و هنوز ادامه دارد. به تازگی حضور حقیر همراه علیرضا قربانی در لوکیشن انتخابی مدیر هنری به منظور گرفتن چند عکس و مصاحبه، همراه تصاویر مرتبط با آیین رونمایی که آن‌هم تنها به دلیل خاص بودن طراحی کتابخانه و دالانی با معماری ایرانی از سوی ایشان پیشنهاد گردیده بود، برای قلم‌کشان ایجاد انگیزه کرده است. تا امروز که روزانه هزاران نفر از اقشار مختلف مردم به بازدید و خرید و عکس یادگاری می‌پرداخته اند خبری از ایشان نبود!!! تا عکسی از همایون در کتاب خانه دیده شد آتش خشم شعله زد!! اخبار کذب جان گرفتند که آهنگ مشترک در مال اجرا کرده‌ایم ؟؟؟ کاش تصاویر این اجرا را هم می‌گذاشتید!!
شنیده‌ها حاکی از تخلفات گسترده است!؟ چرا دایر است پس چنین جایی!؟ چرا تعطیلش نمی‌کنند تا مردم و هنرمندانشان تکلیف خود را بدانند. قلم کشان محترم شما به من یاد ندهید چه بکنم چه نکنم. درسم را پس از سال‌ها شاگردی و هم نفسی با بزرگان ادب و هنر این مرز و بوم آموخته‌ام. من فراتر از این مردم نیستم و هرجا آنان می‌توانند حضور داشته باشند چنانچه لازم باشد من هم خواهم بود. چه آنجا کاخ سعدآباد و کنسرت سی باشد چه کتابخانه‌ای در یک مرکز خرید عمومی‌و چه سالن مجلل اسپیناس، چه فرهنگسرای بهمن که در رکاب پدر و گروه آوا افتتاح شد، چه کنسرت در خیابان و ته ناکجا آباد که آرزوی من است .
عزیزان گرامی‌دیر زمانی شد که این حقیر جان و تن و دل را به معشوق سپرده و امروز از چیزی باک ندارد. بگذارید بازهم قلم بفرسایند. غرض این بود که بدانید چگونه با همرنگ و مخفی شدن در لابلای نقدهای مثلا سازنده و درخشان هر از گاهی به دنبال تخریب ظهور می‌کنند.
من نه شایسته ستایش و تقدیر شما نازنینان هستم و نه حتی قابل برای تقبیح از سوی
قلم کشان. بدانید این را و اینگونه فکر کنید که مبادا روزی دل‌های نازک و مهربان‌تان از بخل این نامردی‌ها ترک بردارد.»