شورش لبنان علیه فساد و فقر

مجتبی پارسا| بزرگترین تظاهرات لبنان از 14‌سال پیش، حالا کشور را برای پنجمین روز متوالی مختل کرده است. ‏شورشی که دولت را ضعیف و اقتصاد تحت مدیریت دولت بیروت را بیش از پیش دچار فروپاشی خواهد کرد.‏
گاردین گزارش داده، معترضان روز یکشنبه به خیابان‌های اصلی شهر بیروت آمده‌اند تا علیه مسئولانی که به گفته آنان، ‏مانع اصلاحاتی می‌شوند که اگر انجام شود، جلوی دزدی‌هایشان گرفته می‌شود، اعتراض کنند. مردم معترض می‌گویند که این ‏مسئولان درصدد هستند تا با افزایش مالیات‌ها، کمبود درآمد دولت را از جیب فقرا تأمین کنند.‏
آغاز اعتراض‌ها از روز پنجشنبه، پس از آن بود که مالیات‌های جدیدی ازجمله مالیات 6 دلار در ماه برای پیام‌رسان‌هایی مثل ‏واتس‌اپ اِعمال شد. حالا همین پیام‌رسان، به نرم‌افزاری کارآمد برای کشاندن معترضان به خیابان‌ها تبدیل شده است. ‏خشونت‌ها در روز جمعه بشدت بالا گرفت؛ تا جایی که منجر به غارت چندین فروشگاه در بیروت و مرگ یک نفر در شمال ‏شهر طرابلس شد.‏
از آن زمان، معترضان به صورت آرام و مسالمت‌آمیز و فارغ از مرزهای فرقه‌ای و اجتماعی، گرد هم می‌آیند و هر روز هم بر ‏تعداد و انرژی‌شان افزوده می‌شود؛ این درحالی است که رهبران لبنان در تلاشند پاسخ درخوری به آنها بدهند و معترضان ‏را آرام کنند.‏


روز یکشنبه، پرچم لبنان در غیاب پرچم‌های احزاب و گروه‌های سیاسی و حتی شبه‌نظامی، در دست معترضان در بیروت ‏برافراشته شده بود؛ فقدان پرچم‌های گروه‌های سیاسی در تجمع‌های اخیر، امری کم‌سابقه است.‏
شیخ فادی سعد، از روحانیون شیعه می‌گوید: «من مرد خدا هستم [نه آدمِ کسی]. بنابراین باید در کنار مردم بایستم. من دو پسر دارم، یکی از آنها در لیون و ‏دیگری در ورسای فرانسه زندگی می‌کند؛ چرا آنها باید در آنجا و نه در کشور خودشان کار کنند؟ دیگر هیچ عزت و شأنی در ‏این کشور باقی نمانده است.»‏
در حالی که تظاهرات در لبنان امر غیرمعمولی نیست، اما چنین جمعیتی از زمان انقلاب موسوم به انقلاب سرو در‌سال ‏‏2005 دیده نشده بود.‏
آن زمان، قرار بود دوره جدیدی از حکمرانی ایجاد شود که در آن، مقامات محلی برای مدیریت امور کشور، آزادتر باشند. در ‏عوض اما فساد و پارتی‌بازی گسترده موسسات دولتی را در سراسر کشور فراگرفت و شکاف میان طبقه ممتاز جامعه با بقیه ‏مردم افزایش یافت.‏ به علاوه، اقتصاد لبنان در‌سال گذشته با بدهی‌ای معادل 150‌درصد تولید ناخالص داخلی مواجه شد؛ درحالی‌که ذخایر ‏بانک مرکزی، تنها 30‌درصد افزایش پیدا کرد و در ماه‌های اخیر، ارزش پول ملی بشدت در مقابل دلار، سقوط کرد.‏
علی 32 ساله، یکی از هزاران بیکار لبنانی است. او به خبرنگار گاردین می‌گوید: « در حقیقت منزلت ‏و شأن انسانی ماست که بیدار شده است. ما سال‌های زیادی آرام و ساکت بودیم، اما اکنون از آن خواب بیدار شده‌ایم. آنها ‏برای ما، برای مردم، غروری باقی نگذاشتند. اما ما نشان‌شان خواهیم داد.»‏
کاهش ارزش پول ملی در مقابل دلار، به‌عنوان نقطه عطف اقتصاددان‌ها و دیپلمات‌ها دیده می‌شود. آنها از رهبران لبنان ‏خواسته‌اند اصلاحات ساختاری و اساسی را برای آزادسازی درآمدها و هموار کردن مسیر برای دریافت وام 11‌میلیارد دلاری ‏بلاعوض از سوی کشورهای دیگر انجام دهند و اقتصاد را به تحرک وادارند.‏
این بسته کمکی از سوی فرانسه ارایه شده است؛ فرانسه تلاش‌های زیادی می‌کند تا در شبکه پشتیبانی مالی، تغییرات ‏عمیقی ایجاد کند؛ شبکه‌ای که در آن، رهبران سیاسی با خرج کردن میلیاردها دلار از سرمایه‌های کشور، سعی می‌کنند آرای ‏رأی‌دهندگان خود را تثبیت و تضمین کنند.‏
زنی در بیروت که نمی‌خواهد نامش فاش شود، می‌گوید:   «یکی باید بیاید تا همه دزدها را به زندان بیندازد. ‏سیاستمداران ما هیچ رحمی ندارند. آنها حقوق و زندگی ما را می‌دزدند. من پسری دارم که نمی‌توانم او را به مدرسه بفرستم. ‏چرا پول ندارم فرزندم را به مدرسه بفرستم؟ چرا من بیمه ندارم؟ چرا من برق ندارم؟ چرا خیابان ما پر از آشغال و زباله است؟ ‏جوانان ما همه به خاطر بیکاری معتاد شده‌اند؛ پدران و مادران ما به این دلیل که ما نمی‌توانیم از پس هزینه‌های درمانی‌شان ‏بربیاییم، می‌میرند.»‏
در کنار آن زن، حسین الحک 21 ساله حضور دارد. او نیز بیکار است. حسین می‌گوید: «خوردن غذاهای خوشمزه دیگر برای ‏ما یک چیز لاکچری به حساب می‌آید. با این حال حتی یک سیاستمدار را هم نمی‌بینم که حاضر باشد از حقوق خودش ‏بگذرد. آنها نه‌تنها دزدی می‌کنند، بلکه با بی‌شرمی این کار را می‌کنند. آنها به معنای واقعی سرطان مردم شده‌اند. همه آنها ‏بیش از آن اندازه که لیاقت داشته باشند، در قدرت می‌مانند و وقتی هم که می‌روند، فرزندان‌شان جای آنها را می‌گیرند. من ‏دیگر از پس هزینه‌های روزمره خودم هم برنمی‌آیم. من نمی‌توانم عاشق شوم، ازدواج کنم؛ من حتی نمی‌توانم از خودم ‏مراقبت کنم. این دقیقا همان دلیلی است که به خاطرش اعتراض می‌کنیم. من نمی‌توانم بیش از این به کسانی وفادار ‏بمانم که حتی نمی‌توانند شکم من را سیر کنند.»‏