روزنامه ایران
1398/07/29
مدیریت فرهنگی با نگاههای سیاسی میانهای ندارد
مریم شهبازی
خبرنگار
بخشی از حرف و حدیثها از همان موقعی شروع شد که خبر انتصاب او به ریاست سازمان اسناد و کتابخانه ملی به گوش رسید. اغلب متعجب بودند و میگفتند: «اشرف بروجردی که یک آدمِ سیاسی ست!» حالا دو سالی از ورود او به این ارگان علمی- فرهنگی میگذرد و خودش ترجیح میدهد در مورد آن حواشی بگوید در کار فرهنگی نگاهی به اصولگرا و اصلاحطلب بودن افراد معنا ندارد. حتی از تأثیر نگاههای سیاسی بر تصمیمگیری در حوزههای اجتماعی، فرهنگی و... گلایه دارد و یکی از مهمترین دلایل مخالفتهایی را که با انتخاب او برای این منصب شد تحت تأثیر نگاه سنگین مردسالارانه موجود در جامعه میداند و میگوید:«مهمترین علت این مخالفتها از تفکرات مردسالارانه ریشه میگیرد. تا امروز سابقه نداشته مدیریت سازمان اسناد و کتابخانه ملی را یک زن به عهده بگیرد. از سوی دیگر خیلیها گمان میکنند کتابخانه جای بسیار خوبی ست و بهتراست که خودشان مدیریت آن را به عهده داشته باشند و وقتی میبینند که یک زن این کار را به عهده گرفته بیشتر ناراحت میشوند.» او یکی از مهمترین کارکردهای فرهنگ را کمک به حرکت جهانیان به سوی صلح میداند هرچند که منکر جای خالی آن در مناسبات داخلی و حتی بینالمللی نیست و معتقد است میتوان یک منشور فرهنگی برای مدیران همه دستگاهها و سازمانها طراحی کرد که حتی اگر لازم بود به اجبار آن با فرهنگ آشنا شوند. اشرف بروجردی دراین گفتوگو علاوه بر باز کردن این مباحث، به عملکرد خودش در سازمان اسناد و کتابخانه ملی میپردازد و از چالشها و آسیبهای پیش رویش میگوید.
بهمناسبت خبر ساخت فیلم«مست عشق» بهکارگردانی حسن فتحی درباره شمس و مولانا که در هفتههای اخیر در فضای مجازی منتشر شده، از این بگویید که بالاخره بحث ثبت مشترک مثنوی مولانا در یونسکو به کجا رسیده است؟ بخصوص که برخلاف اعلام همکاری افغانها بهعنوان یکی از طرفهای مدعی، گویا ترکیهایها در سفری که چندی قبل به ایران داشتهاند حرفهایی مبنی بر شانه خالی کردن از این ثبت مشترک زدهاند.
بخش حافظه جهانی یونسکو همواره بهدنبال ثبت نمادهای فرهنگی کشورهای مختلف است و اغراق نیست اگر بگوییم مثنوی مولانا یکی از ماندگارترین شاهکارهای بشری است که به مهمترین زبانهای زنده جهان ترجمه شده است. بعد از اقدام اولیه ایران، یونسکو هم از ثبت این اثر استقبال کرد و پیشنهادهایی مطرح شد. هر چند که مدعیان دیگری هم پیدا شدند که ترکیه یکی از آنان است چرا که مقبره مولانا در قونیه واقع شده، از سویی افغانستان هم بهدلیل تولد مولانا در شهر بلخ یکی دیگر از کشورهای مدعی به شمار میآید. از آنجایی که ثبت جهانی این اثر که به زبان فارسی اهمیت زیادی دارد، این مشارکت را پذیرفتیم و ایرانِ فرهنگی بزرگ را در این مسیر مد نظر گرفتیم.
بحث ماجرای مخالفت ترکیهایها چیست؟
بحث مخالفت یا سرباز زدن درمیان نیست. ترکیه پیشنهاد تازهای طرح کرده مبنی براینکه به جای ثبت جهانی مثنوی معنوی، تمام کلیات مولانا را ثبت کنیم. ما چندان موافق نیستیم. چراکه کلیات مولانا یک بحث عام به حساب میآید و مشخص نیست شامل چه موارد و آثاری است. حتی اطلاعی از تعداد نسخهها و آثاری که از مولانا بهجای مانده و محل نگهداری آنها هم در دست نیست! بهدنبال صحبتهایی که با نمایندگان ترکیه داشتهایم این مسأله هم حل شده و روند پیگیریها در مسیر خوبی دنبال میشود. البته ناگفته نماند که حل این مسأله را مرهون سفیر ترکیه میدانم که فردی فرهنگی و ادیب است، شناخت بسیار خوبی از ادبیات فارسی دارد و حتی به زبان فارسی صحبت میکند. ترکیهایها هم به این جمعبندی رسیدهاند که وقتی بحث ثبت مثنوی شد فاز جدید باز کنیم و بهدنبال پیدا کردن قدیمیترین آثار منصوب به او برویم.
بحث ثبت قدیمیترین آثار منسوب به مولانا از وجود نسخه قونیه که در اختیار خود ترکیهایهاست ریشه نمیگیرد؟
بله و اتفاقاً این یکی از دلایلی است که آنها هم مدعی جدی ثبت مثنوی بودهاند. با این همه در حال حاضر با هیچ مشکلی از سوی طرفهای مدعی برای ثبت مثنوی روبهرو نیستیم و تنها باید منتظر طی مراحل ثبت بمانیم.
بهعنوان مثال کاری که آقای فتحی در ساخت فیلم جدیدشان با بهرهگیری از همراهی استاد موحد و همچنین استفاده از بازیگران ایرانی و ترکیهای انجام میدهند، چقدر به حل این مناقشات و نزدیکتر شدن مردمی که شباهتهای فرهنگی-تاریخی دارند کمک میکند؟
این قبیل کارهای فراملی به نوعی احیاگر و جاودانکننده زبان فارسی هم خواهند بود. صرف نظر از روزگارسیطره زبان فارسی در هند همچنان درصد قابل توجهی از مردم جهان به فارسی صحبت میکنند.حتی مردم تاجیکستان هم با وجود تغییر خط همچنان به فارسی تسلط دارند، از سویی فارسی در برخی کشورهایی که جزء اتحاد جماهیر شوروی بودند زنده است. نکته مهمی که در اقدامات فرهنگی نباید از آن غفلت کرد قدرت اثرگذاری بالای فیلم است که این مسأله مسئولیت بیشتری به گردن سازندگان آن میگذارد. اگر آقای فتحی بخوبی از عهده این کار برآید موفق بهجلب توجه دوباره طیف زیادی از ایرانیان و ترکیه ایها به مثنوی میشود که این مسأله افزایش آشنایی بیشتر آنان با ادبیات فارسی و ماندگاریاش را در پی خواهد داشت. نکته دیگری که نباید فراموش کرد این است که مثنوی فارغ از زبان فارسی، اثری ماندگار در سطح جهانی به حساب میآید که اثری مرجع برای انسان امروز به شمار میآید و میتواند نمونهای از تعاملات فرهنگی میان فرهنگها باشد.
این قبیل فعالیتهای فرهنگی فراملی چقدر ما را در دستیابی به دیپلماسی فرهنگی، عمومی و حتی در ابعاد گستردهتر دیپلماسی سیاسی یاری میرساند؟ بخصوص در شرایطی که کشورمان امروز از نظر سیاسی با آن مواجه است.
تردیدی نیست که از فرهنگ میتوان بهعنوان ابزاری قدرتمند در راستای دستیابی به انواع دیپلماسی و حتی شکل سیاسی آن استفاده کرد. با وجود آنکه دولتها هنوز متوجه میزان اثرگذاری ابزارهای فرهنگی همچون سینما نشدهاند، نمیتوان این نکته را نادیده گرفت که دیپلماسی فرهنگی از قدرتی به مراتب بالاتر از دیپلماسی سیاسی برخوردار است. هم سیاستمداران با استفاده از فرهنگ قادرند دستیابی سریع تری به خواستههای حتی سیاسی خود داشته باشند و هم مردم از این طریق قدری از مشکلاتی که جهان امروز به آنها مبتلا شده دور میشوند. با نگاههای فرهنگی میتوان نقاط اشتراک میان ملتها را پیدا کرد تا از این طریق جهان هر چه بیشتر به سوی صلح حرکت کند. این دشمنیهایی که شاهد شکلگیری و بروز آنها هستیم تا اندازهای در نتیجه باورهای غلط و از سویی ارتباطات سیاسی است. با تنگتر کردن مرتب دایره خودیها و ناخودیها تنها ناظر پررنگتر شدن دشمنیها خواهیم بود، این قبیل نزاعها نه تنها مانعی جدی بر سر راه تعامل میان ملتهاست بلکه حتی در مسیر پیشرفت آنان هم مشکلاتی جدی ایجاد میکند.
با این حال در این دههها هیچگاه شاهد استفاده جدی دولتمردان از این ابزار قدرتمند نبودهایم! چرا با وجود اثرگذاری بالایی که در فرهنگ و هنر نهفته، سیاستمداران ما شناختی کافی از آن ندارند؟
البته بخشی از این مسأله مشکلی جهانی است و تنها به کشور ما محدود نمیشود، وضعیت اداره جهان بهگونهای است که فرهنگ هنوز حرف نخست را نمیزند و به آن بهای چندانی داده نمیشود. با این حال مردم تمایل بسیاری به آشتی و دوستی ملتها از طریق فرهنگ نشان میدهند. فرهنگ فرصتی برای گسترش روابط میان کشورها و از سویی استفاده از تجربیات آنها را فراهم میکند، شرایط درباره ما هم بههمین منوال است، ما که نمیتوانیم جدا از کشورهای دیگر به حیات خود ادامه بدهیم. ناچار به تعامل با دیگر کشورها و پیدا کردن زبان مشترک جهانی هستیم. در یک برهه زمانی از سوی ایران ایده گفتوگوی تمدنها مطرح شد که به ثبت در سازمان ملل هم رسید؛ هرچند که خود ما هیچگاه از آن بهعنوان ابزار استفاده نکردیم. امسال هم برای آنکه بتوانیم قدری فتیله جنگ را در منطقه پایین بکشیم و مبنای روابط را بر صلح بگذاریم رئیس جمهوری در سازمان ملل بحث «صلح هرمز» را مطرح کرد تا کشورهای حوزه خلیج فارس بنای تعاملی دوستانه را بگذارند. این مسأله نشان میدهد برخی دولتهای ما تا حدی از فرهنگ استفاده کردهاند اما تا وقتی شاهد گسترش این ادبیات و شیوه تفکر در سطح جهانی نباشیم قادر به استفاده چندانی از آن نخواهیم بود. هنوز کشورهای پیشرفته به این ادبیات روی نیاوردهاند که مبنای تعاملات جهانی خود را بر فرهنگ بگذارند؛ بخشی از دلیل اینکه دولتهای ما به فرهنگ در تعاملات سیاسی خود توجهی نکردهاند این بوده که فرهنگ جایگاهی در ادبیات جهانی ندارد.
بحث بیتوجهی به فرهنگ در سطح داخلی که ارتباط چندانی با شرایط جهانی ندارد. ما در این دههها حتی شاهد همکاری جدی فرهنگی میان وزارتخانه دولتهایی که سرکار آمدند هم نبودیم.
اتفاقاً از سالها قبل بحث توسعه بخشی فرهنگ در سطح جامعه هم مطرح شد منتهی قادر به اجرایی شدن آن نشدیم چراکه سیاستمداران و مدیران ما به فهم مشترکی از فرهنگ دست پیدا نکردند. بخش عمدهای از این کار معطوف به این است که دریافت و فهم مشترکی داشته باشیم، بحثی که حتی در مسائل اجتماعی و دینی هم به آن مبتلا هستیم.حالا که بحث دین هم به میان آمد بگذارید گلایهای کنم. اینکه برخی تلاش میکنند تا به همه مسائل وجهه دینی بدهند کار درستی نیست، بویژه اگر دریافت یا مذهب و دین طرف مقابل با من فرق داشته باشد. هر چند که خود دین بنابرماهیتش هرگز اختلافی ایجاد نمیکند و هر چه هست از دریافتهای متفاوت ماست.
شبیه مباحثی که در رابطه با استادیوم رفتن زنان و دختران به میان آمد؟
بله برخی تأکید میکنند خلاف شرع است، این در صورتی است که اگر ملزومات آن فراهم شود حضور زنان در استادیوم بههیچ وجه ربطی به بیدینی ندارد. برخی به سراغ مراجع رفتهاند و در این رابطه سؤال پرسیدهاند. مرجع که موظف به صحبت درباره مصداقها نیست. پاسخ مثبت یا منفی مرجع به چگونگی بیان صورت مسأله از سوی پرسشگر بستگی دارد، اینکه بگویید اگر حضور زنان در فضایی باشد که به ترویج فساد و بیحجابی بینجامد ایراد دارد یا نه، خب مسلم است که با پاسخ منفی روبهرو میشوید. مصداقها را من مدیر مشخص میکنم و باید بگونهای صحیح بپرسم. اگر در نحوه سؤال پرسیدن و بیان مصداقها به شیوه اصولی رفتار کنیم آن وقت است که دیگر خیلی از مسائلی که به آنها برچسبهای دینی چسبانده میشود مشکلی ندارند و اصلاً با خیلی از حرامهای امروز روبهرو نخواهیم بود.
شما معتقدید جهانیان هنوز متوجه کارکرد فرهنگ نشدهاند این در حالی است که جوایزی همچون اسکار، گلدن گلوب و حتی نوبل ادبی هم در شرایطی برپا میشوند که به نوعی دنباله روی تفکرات سیاسی برپا کنندگان شان هستند. ما در بحث داخلی خودمان هنوز به چنین اتفاق نظری دست پیدا نکردهایم که منتظر بهرهوری سیاسی آن در سطح جهانی باشیم!
شاید بد نباشد برای مدیرانمان منشوری فرهنگی طراحی شود که براساس آن دست به برنامهریزی بزنند، همه مدیران باید قادر به برقراری تعامل با مجموعه خود باشند و این محقق نمیشود مگر وقتی که فرد مذکور با فرهنگ مأنوس باشد. بنابراین همانطور که میبینید ما به وجود فرهنگ در همه ابعاد مدیریتی کشور نیاز داریم. اگر هر دولتی در کشورمان براساس یک منشور واحد حرکت کرده و مدیرانش را چینش کند قادر به کشف آن نقطه مشترک خواهیم بود. چه ایرادی دارد برای مدیرانمان دورههای آموزشی برای درک فرهنگ برگزار شود!
به سؤال ابتدای گفتوگو بازگردیم که با این بحث هم مرتبط است، تا همین چند سال قبل مقبره شمس در شرایط بسیار بدی نگهداری میشد و حتی نزدیکی آن به محلی برای انباشت زباله تبدیل شده بود و از همین یک نمونه میتوان دریافت که آنچنان که باید و شاید بزرگان فرهنگیمان را قدر نمیدانیم. بهعنوان مدیر ارگان مهمی در ثبت میراث فرهنگیمان در حافظه جهانی چقدر از همکاری سایر سازمانها و ارگانها از جمله وزارت ارشاد، سازمان فرهنگ و ارتباطات، سازمان میراث فرهنگی و حتی شهرداری برخوردار هستید؟
همکاریمان با وزارت ارشاد بیش از سایر ارگانهایی است که به آنها اشاره کردید و تعامل خوبی هم داریم؛ آنچنان که بتازگی درصدد تسهیل برخی وظایفی برآمدهایم که امکان کاهش کاغذبازیهای اداری آن وجود دارد. در مسیر انتشار کتاب مسیری بسیار طولانی طی میشود که بخشی از آن مرتبط با کتابخانه ملی است، در توافقی با وزارت ارشاد تصمیم به تجمیع برخی از این مسئولیتها و تعریف شبکه واحدی در سازمان اسناد برآمدهایم. از بحث وزارت ارشاد که بگذریم همکاری چندان خوبی با شهرداری نداریم، شهرداری بهدلیل گرفتاریهای مالی چندان وارد این عرصه نمیشود. ما در کتابخانه ملی موظف نیستیم جایی برای مطالعه در اختیار مراجعهکنندگان بگذاریم و عمدهترین وظیفه ما این است که به تسهیل کارهای پژوهشی و پژوهشگران کمک کنیم با این حال روزانه حدود یک هزار و 500 نفر مراجعهکننده برای استفاده از خدمات سالنی کتابخانهای داریم و همین مسأله منجر به ازدحام در سالنها و بازماندن ما از وظیفه تحقیق و حمایت از اندیشمندان شده است. یکی از مهمترین کارهایی که به عهده داریم تعیین شاخصهای استاندارد برای سالنهای کتابخانهای است که قرار است شکل بگیرد. ما شرایط را تعیین میکنیم اما چه کسانی باید آن را اجرا کنند؟ نخست شهرداریها و بعد هم وزارت ارشاد. این دو نهاد موظف به احداث کتابخانه عمومی برای شهر هستند، اگر آنها به وظیفه خود عمل کنند بخشی از سنگینی باری که روی دوش ما قرار گرفته سبک میشود.
کتابخانه ملی که در دورههایی بزرگانی همچون پوری سلطانی و ایرج افشار را بهخود دیده چقدر بر اساس استانداردهای جهانی اداره میشود؟
سازمان اسناد و کتابخانه ملی چه از نظر وضعیت ساختمان و چه از نظر نحوه اداره کاملاً منطبق بر استانداردهای جهانی ست. تعامل بسیار خوبی هم با دیگر کتابخانههای ملی جهان داریم و هرازگاهی هم دست به تبادل نیروهایمان در بحث آموزشی میزنیم و خوب است بدانید در جنوب غربی آسیا در جایگاه نخست ایستادهایم. با کتابخانه ملی اغلب کشورها هم تبادل فیزیکی و هم دیجیتالی کتاب داریم. همین حالا کتابخانه کنگره ملی امریکا اغلب کتابهایی را که به فارسی یا درباره ایران نوشته میشوند در اختیار ما میگذارند.
با وجود تحریمهایی که از طرف امریکا متوجه ما شده؟
بله و جالب اینکه همچنان کتابها برای ما ارسال میشوند، ما هم چند مرتبهای تلاش کردیم آثاری به امریکا بفرستیم که متأسفانه با موانع متعددی از سوی گمرک و مرزها روبهرو شدیم. این تعامل را با سایر کتابخانههای دنیا هم داریم، بهدنبال تفاهمنامههای متعددی که امضا شده نه تنها در بحث آموزش شیوههای جدید مرمت نسخ خطی از دانش یکدیگر بهرهمند میشویم بلکه در حیطه دیجیتال کردن آثار مکتوب هم کارشناس به کشورهای دیگر میفرستیم یا میزبانی کارشناسان آنان را پذیرا میشویم.
خبرهایی درباره پر شدن مخازن آرشیو مرکز اسناد و کتابخانه ملی شنیده میشود. چه فکری برای این جلوگیری از مشکلات احتمالی کردهاید؟
مشکل مخازن آرشیو مرکز اسناد که خوشبختانه حل شده، زمان مدیریت آقای مقیمی در استانداری تهران هشت هزار متر زمین در منطقه پردیس برای راهاندازی بایگانی راکد در اختیارمان قرار گرفت که تا قبل از آن چنین فضایی در اختیار نداشتیم. برای کتابخانه هم زمینی در اطراف ساختمان فعلیمان قرار دارد که مرحله گودبرداری آن انجام شده و شهرداری قولهایی دربارهاش به ما داده است.
همان گودبرداری پارکنیگ یکی-دو سال گذشته شهرداری که منجر به بروز آسیبهایی به ساختمان کتابخانه ملی و فرهنگستان علوم و برخی ساختمانهای این محدوده شد؟
بله و بعد از گفتوگوهای متعدد با شهرداری و شورای شهر حدود دو هفته قبل تفاهمنامهای با آقایان حناچی و هاشمی امضاء شد. قرار شده یک طبقه از این پارکینگ طبقاتی مذکور در اختیار مخازن کتابخانه ملی قرار گیرد. اگر مخازن کتابخانه پر شود مجبور به انتقال آنها به محل دیگری میشویم و این برای مراجعهکنندگان مشکلات عدیدهای را ایجاد خواهد کرد و هر فرد برای دسترسی به کتابهای مورد نظر خود باید حداقل سه روز در نوبت باشد. هنوز کار ساخت و ساز این پارکینگ تمام نشده و باید تا پایان آن صبر کنیم. البته مخازن سندی همچنان جا دارند، بویژه که با راهاندازی مخازن راکد قادر به درنظر گرفتن محل جدیدی برای نگهداری آنها شدهایم.
برطبق قانون، سازمانها و ارگانهای مختلف موظفند که اسناد راکد خود را در اختیار شما بگذارند هر چند که برخی از آن سرباز میزنند آنچنان که ما در دورههای قبل و حتی در خلال گفتههای خود شما هم شاهد گلایههایی دراین رابطه بودیم، به غیر از نیروهای مسلح که از این قانون مستثنی شدهاند از همکاری باقی سازمانها بگویید.
بر اساس قانون چند دستگاه از تحویل اسناد خود مستثنی شدهاند، نخست وزارت اطلاعات و دوم نیروهای مسلح هستند. البته ما با نیروهای مسلح از دو سال قبل بحثی را آغاز کردهایم و آنان بخشی از اسناد غیرمحرمانهشان را در اختیار ما گذاشتهاند. در ارتباط با وزارت اطلاعات طبیعتاً اجازه ورود نداریم و دسترسی به اسناد آنها منوط به اجازه خودشان است. یکی از مشکلاتی که درباره برخی سازمانها با آن مواجه هستیم این است که متأسفانه شناخت درستی از سند در میان دستگاههای اجرایی وجود ندارد. از سوی دیگر دستگاههای اجرایی ما محلهای استانداردی برای نگهداری اسناد ندارند، حتی اگر بخواهند هم قادر به نگهداری نخواهند بود و اسناد به مرور از میان میروند. همین دو هفته قبل بخشی از اسناد کشور از سوی ریاست جمهوری در اختیارمان قرار گرفت. اسنادی که از دوره احمد شاه تا زمان فعلی را شامل میشوند، چند دوره آنها را تحویلمان دادهاند، اسنادی که از سندهای سیاسی تا سندهای گمرک و... را شامل میشود ولی متأسفانه در شرایطی نگهداری شدهاند که دیگر به آنها نمیتوان سند گفت! آنقدر گرفتار موریانه، آسیبهای انگلی و آفتهای مختلف شدهاند که باید ساعتها و روزهای بسیاری برای مرمت آنها وقت صرف کرد. از اسنادی که گفتم نزدیک به 9 میلیون برگ سند در اختیارمان قرار گرفته که هنوز موفق به حل مشکلات آنها نشدهایم، سندها اگر در شرایط درست نگهداری شوند و بموقع در اختیارمان قرار بگیرند از حجم کار و هزینههایی که بر گردن ما قرار میگیرد تا اندازه زیادی کم خواهد شد.
ورود شما به مرکز اسناد و کتابخانه ملی در این دو سال با حاشیهها و اتفاقات مختلفی روبهرو بوده، از بحث مریضی شما گرفته تا حاشیههایی که متوجه مدرک دکترایتان و اعتبار آن شد و حتی جابه جایی برخی مدیران این سازمان که آن هم حرف و حدیثهایی را بهدنبال داشت، چرا؟ این همه مخالفت با اشرف بروجردی از کجاست؟
من این بحثها را چندان جدی نمیگرفتم چراکه میدانستم مبنای آنها صحت ندارد اما وقتی دیدم حرفها تمامی ندارد و مرتب تکرار میشوند تصمیم گرفتم یک مرتبه به آنها پاسخ بدهم. به گمانم مهمترین علت این مخالفتها از تفکرات مردسالارانه برمی خیزد، تا به امروز سابقه نداشته که مدیریت سازمان اسناد و کتابخانه ملی را یک خانم به عهده بگیرد. از سوی دیگر خیلیها گمان میکنند کتابخانه جای بسیار خوبی ست و بهتر است که خودشان مدیریت آن را به عهده داشته باشند و وقتی میبینند که یک زن این کار را به عهده گرفته بیشتر ناراحت میشوند. همان طور که گفتید بخش دیگری از این حاشیهها متوجه برخی جابه جاییهایی بوده که در سازمان شاهد آن بودیم، من اعتقاد بسیاری به انتصاب جوانان به پستهای مدیریتی دارم که بیاغراق بابت آن بُرد بسیاری هم کرده ام. از آن جایی که بخشی از این جابهجاییها خوشایند برخی نبود دست به جریانسازی زدند. در پی همین جابهجاییها هم بحث بیماری گذشته من را به میان آوردند و اینکه فلانی به سبب شرایط جسمانی اش توان مدیریت ندارد و باید کنار گذاشته شود. حتی حاشیههایی درباره مدرک دکترای من درست کردند و ایرادهایی گرفتند که ناشی از بیتوجهیشان بود. تأکید کرده بودند که من در توضیحات نوشتهام فارغالتحصیل دانشگاه بیروت هستم در حالی که چنین دانشگاهی وجود ندارد! خب من هم میدانم که دانشگاه بیروت نداریم و دانشگاهی که از آن فارغالتحصیل شدهام دانشگاه اسلامی بیروت است، اما محل آن در بیروت است.
و البته یکی دیگر از نقدها هم به سیاسی بودنتان بازمی گشت و اینکه اشرف بروجردی نباید به این منصب فرهنگی گمارده میشد!
بله، من را بیشتر به چهرهای سیاسی میشناسند و برخی از افراد بویژه اصولگراها باور نداشتند اشرف بروجردی که معروف به اصلاحطلبی است در جایگاهی قرار بگیرد که سازمانی فرهنگی به شمار میآید. با این حال من سیاسی هرگز در این دو سالی که به مدیریت سازمان اسناد و کتابخانه ملی انتخاب شدهام سیاسی رفتار نکردهام. همین حالا تعامل بسیار خوبی نه تنها با دوستان اصلاحطلب فعال در فرهنگ داریم بلکه با اصولگراها هم به همین منوال کار میکنیم. اتفاقاً با دوستانی نظیر حداد عادل در فرهنگستان زبان و ادب فارسی و از سویی ولایتی در کمیته فرهنگ و تمدن هم ارتباطاتی بسیار فراتر از سلایق سیاسیمان داریم. به هر حال مردم هم نظیر خود سیاستمداران بخشی طرفدار اصلاحطلبان هستند و برخی هم طرفدار اصولگرایان، من که نمیتوانم بر اساس نگاههای سیاسیام کار فرهنگی انجام بدهم و موظف هستم همه را ببینم. با نگاههای سیاسی و کانالی که نمیتوان کار فرهنگی کرد، حالا اینکه اصولگراها از من نوعی خوششان نیاید و رفت و آمدی به اینجا نداشته باشند بحث دیگری است که از عهده من خارج است.
شما از نخستین زنانی هستید که در بحبوحه انقلاب وارد فعالیتهای سیاسی و حزبی شدید، اما معتقدید که عمده حاشیههای این دو سال شما به زن بودنتان و تفکرات مردسالارانه بازمی گردد، با این تفاسیر زنان ایرانی را در شرایط فعلی چقدر موفق میدانید آن هم با توجه به تجربیاتی که پشت سر گذاشتهاید؟
به گمانم زنان ایرانی خیلی خوب تلاش کردهاند وارد کارزار فعالیتهای اجتماعی شوند، وقتی به این مسأله فکر میکنم احساس خوشحالی میکنم که میبینم نهتنها زنان، بلکه نسل خوش فکر و جوانمان به مرور به پستهای مدیریتی راه پیدا کردهاند. زنان در عرصههای مدیریتی عملکرد خوبی از خود نشان دادهاند.
البته اگر شانس ورود به عرصههای مدیریتی نصیبشان شود.
نمی گویم زنان کاملاً به جایگاهی که شایستهشان بوده دست یافتهاند ولی ورود خوبی داشتهاند و در مواردی هم درخشیدهاند. اتفاقاً من اعتقادی به اینکه موانعی پیش روی فعالیت زنان قرار دارد ندارم، نمیدانم شاید هم من اشتباه میکنم، هر چند که باز تأکید میکنم که دیگر نمیتوان برخلاف گذشته زنان را به حاشیه راند، آنان راه خود را پیدا کردهاند و شرایط حاکمیتی هم بهتر شده است. هر چند که قبول دارم هنوز سطوح مدیریتی چندان بالایی ندارند اما ورود آنان به عرصه مدیریت توسعه پیدا کرده است، با این حال امیدوارم فراتر از جنسیت یا حتی نگاه سیاسیام حالا که در این منصب مشغول فعالیت شدهام بهخوبی از عهده مسئولیتم برآیم.
بـــــرش
یکی از بارزترین مصداق های بی توجهی برخی سازمان ها و ارگان ها درتحویل اسناد خود به ما همان ماجرای آتش سوزی حسنآباد و گلایه هایی ست که چند ماه قبل درباره از میان رفتن وصیت نامه مصدق منتشر شد.
برخلاف خبرهای درج شده در رسانهها وصیت نامه مصدق در زمره اسناد و نامههای سوخته شده قرار نداشته است. اتفاقاً همان زمان طی نامهای به وزارت نیرو از آنان درخواست کردیم که فهرست همه اسناد سوخته شده را در اختیارمان بگذارند. ما موظف به نگهداری این اسناد بودیم، منتهی اسنادی در اختیارمان قرار نگرفته بود و باید میدانستیم که چه اسنادی را از دست دادهایم. همکاری خوبی انجام دادند که البته نوشداروی بعد از مرگ سهراب بود، با این حال متوجه شدیم که وصیت نامه مصدق و آیتالله کاشانی جزو آن سندها نبودهاند. حدود 63 دستگاه هنوز همکاری چندان خوبی در راستای تحویل اسناد خود با ما ندارند، با اینها هم باب گفتوگو را
باز کردهایم که بخشی از آن امیدوارکننده بوده و هفتهای نیست که دو - سه کامیون سند وارد مرکز اسناد نشود. چهل میلیون برگ سند طی یک سال اخیر وارد سازمان اسناد شده که باید کار مطالعه و طبقهبندی آنها را انجام بدهیم. ضمانت اجرایی این اقدام به عهده قانون است و تصمیمگیری آن هم به عهده شورای اسناد است که محل آن در آرشیو ملی است. اعضای این شورا نمایندگان دستگاهها هستند، از وزارت دادگستری گرفته تا آموزش و پرورش و سازمان برنامه و بودجه و... نمایندگانی در این شورا دارند. شورای مذکور وجه ملی دارد و نه دستگاهی! از همین رو اگر اعضای شورا در بازدیدهای خود به مواردی از تخلف و نادیده گرفتن این قانون برخوردکنند میتوانند آن را به دادگستری ارجاع بدهند. اتفاقاً درباره چند سازمان که تمکین نمیکردند وزارت دادگستری وارد ماجرا شد و آنان را وادار به همکاری کرد.
پربازدیدترینهای روزنامه ها
پس از انتشار تصاویر ماهواره ای از میزان خسارت ها به پایگاه نواتیم، دیروز نیز تصاویر ماهوارهای پایگاه رامون ارتش صهیونیستی منتشر شد که نشان می دهد علاوه بر آشیانه ها، مراکز تجهیزات نظامی نیز توسط موشک های بالستیک ایران هدف قرار گرفته است (خراسان) امیر واحدی: اینبار با بمبافکن su ۲۴ پاسخ ویرانگر میدهیم / سردار حاجیزاده: صد در صد میزنیم (جوان) جنگ رسانهای در فضای موشکی (کيهان) پیام صریح ایران به جنگطلبان صهیونیست (تجارت)
سایر اخبار این روزنامه
پوپولیسم در کمین است
مدیریت فرهنگی با نگاههای سیاسی میانهای ندارد
قدرت جهانی هستیم اما نباید راضی باشیم
گرهگشایی با دانشگاه و صندوق رأی
طالع سعد
طرح مشترک توکیو و پاریس برای نجات برجام
پرونده مدارک جعلی را شخصاً پیگیری میکنم
شهری که به حاشیه میرود
چالشی تازه پیش روی ارز دیجیتال فیس بوک
معافیت بیمه ای کارفرمایانی که معلولان را به کار می گیرند
معمای تأیید صلاحیت برای کارگردانی تئاتر
تقلب در بینهایت کوچکها
شاهکاری از نقصان در سیاستگذاری فرهنگی
گریزی از سیاست تعاملی نیست
سلام ایران