افزایش فارغ‌التحصیلان بی‌کیفیت در کشور

آفتاب یزد- می‌گل هشترودی: مَثَل قیف وارونه را بارها در رابطه با نظام آموزش عالی کشور از زبان کارشناسان این حوزه شنیده ایم؛ این مثل از آن جایی آغاز شد که خیلی از دانشجویان مستعد پشت درهای دانشگاه‌ها ماندند، کارشناسان بر این باور بودند که دانشگاه‌های کشورمان مثل قیف وارونه عمل می‌کنند یعنی به سختی دانشجو می‌گیرند و به راحتی و با کیفیت پائین فارغ‌التحصیل تحویل می‌دهند در صورتی که در خیلی از کشور‌های توسعه یافته اوضاع غیر از این است و قیف آموزش عالی، کارایی خودش را دارد و به راحتی دانشجو می‌گیرد اما به سختی و با کیفیت بالا فارغ التحصیل تحویل می‌دهد. حالا اما با کم رنگ شدن نقش کنکور در آموزش عالی کشور به نظر می‌رسد مجرای قیف وارونه شکل گذشته خود را از دست داده است، به طوریکه این روزها دانشجویان کشور به راحتی وارد دانشگاه‌ها به ویژه دانشگاه‌های آزاد می‌شوند به همان راحتی گذشته نیز فارغ التحصیل می‌شوند. به نظر می‌رسد قیف وارونه به یک لوله تغییر شکل داده است. لوله‌ای که به راحتی دانشجو‌ها وارد آن می‌شوند و به راحتی هم فارغ التحصیل از آن خارج می‌شوند. خیلی‌ها بر این باورند که چنین ساز و کاری باعث می‌شود تا تعداد فارغ التحصیلان بی‌سواد در کشور افزایش یابد و این موضوع می‌تواند تبعات جبران ناپذیری را برای جامعه امروز به همراه داشته باشد.
>کار نداشتیم به جوان‌هایمان بدهیم،
در دانشگاه‌ها را برای آنها باز کرده ایم
امیر محمود حریرچی جامعه شناس و استاد دانشگاه در رابطه با این موضوع به آفتاب یزد گفت:«ما یک واژه‌ای داریم به نام آمایش آموزش عالی که نیازهای آموزشی ما را مشخص می‌کند اما متاسفانه هیچ موقع در کشور ما اجرا نشده است. ما هنوز نمی‌دانیم در چه رشته‌هایی نیاز به تخصص داریم. اگر این آمایش در کشور ما صورت می‌گرفت و نیاز ما به تخصص‌های مشخص می‌شد افراد بعد از فارغ التحصیلی حتماً جذب بازار کار می‌شدند. اتفاقی که افتاده است این است که در حال حاضر ما بیشترین تعداد فارغ التحصیلان دانشگاهی را داریم که خیلی از آنها کاملاً بیکارند یعنی هیچ تولید اقتصادی ندارند و متاسفانه بیشترین تعداد مراکز آموزش به اصطلاح عالی را هم در دنیا داریم، برای مثال ژاپن، کشوری به آن پیشرفتگی ۵۰۰ مرکز علمی دارد ولی کشور ما نزدیک به ۲ هزار و ۸۰۰ مرکز آموزش عالی به اسم‌ها و شکل‌های مختلف دارد. واقعیت این است که ما کار نداشتیم به جوان‌هایمان بدهیم، در دانشگاه‌ها را برای آنها باز کرده‌ایم. این است که دانشجو با کمیت بالا و کیفیت پایین فارغ التحصیل تحویل دادیم، دلیل اصلی کیفیت پایین هم این است که به دلیل کمیت بالا مجبور به افزایش اساتیددانشگاه بودیم، به همین دلیل هم امروز خیلی از اساتیدی که در دانشگاه‌ها تدریس می‌کنند صلاحیت لازم را ندارند. نتیجه‌اش هم همین شده که ما نیروی مورد نیاز متخصص خودمان را نمی‌توانیم در دانشگاه‌ها تربیت کنیم علاوه بر این خیلی از فارغ التحصیلانی که تربیت کردیم که واجد شرایط برای استادی دانشگاه‌ها بودند، متاسفانه از کشور خارج شدند و برای ادامه تحصیل یا کار کشور دیگری را انتخاب کردند و به اصطلاح مهاجرت کردند؛ یعنی می‌خواهم بگویم از بین همان فارغ‌التحصیلان هم کسانی که نخبه بودند انگار جایی در مملکت نداشتند ولی چون دانش لازم را داشتند مجبور به مهاجرت شدند.»


>مدرک گرایی شکل گرفته است
او در ادامه افزود:«البته کسانی هم هستند که وارد دانشگاه‌ها شدند و برای درس خواندن تلاش می‌کنند، از اساتیدشان کمک می‌گیرد تا بتوان موفقیت کسب کند اما متاسفانه همین افراد بعد از فارغ التحصیلی چون وارد بازار کار نمی‌شوند مهاجرت را ترجیح می‌دهند. در این بین لطمه‌ای که به جامعه وارد می‌شود این است که توسعه‌ای اتفاق نمی‌افتد. باید بدانیم که مملکت نمی‌تواند بدون توسعه باشد توسعه چه در زمینه‌های اقتصادی و چه در زمینه‌های اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و سایر موارد نیازمند به نیروهای کارآمد است. بدون نیروی کار آمد یعنی چیزی که اسم آن را سرمایه اجتماعی یا نیروی انسانی گذاشته‌ایم جامعه پیشرفت و توسعه نخواهد داشت. با این اوصاف وضعیت به گونه‌ای پیش می‌رود که از کیفیت دانشگاه‌ها روز به روز کاسته می‌شود و نتیجه آن هم این است که توسعه بی معنا می‌شود، من به شدت در دانشگاه‌ها بی‌انگیزگی را می‌بینم دانشجویان معمولاً بی‌هدف وارد دانشگاه می‌شوند و صرفاً به دلیل مدرک است که این راه را می‌پیمایند. پسران اکثراً برای اینکه سربازی شان با تاخیر انجام شود هر رشته‌ای را برای حضور در دانشگاه انتخاب می‌کنند دختران هم معمولاً برای یافتن شغلی بهتر به سمت تحصیلات عالی می‌روند. اتفاقی هم که می‌افتد این است که بی هدف وارد دانشگاه می‌شوند و بی‌هدف دانشگاه را ترک می‌کنند. دلیل اصلی بی هدفی آنها هم نبود اشتغال است، دانشجوی کارشناسی ارشدی دارم که برای خرج در آمد زندگی‌اش کولبری می‌کند، وقتی از او سوال می‌کنم می‌گوید امیدم به این است که با مدرک کارشناسی ارشد بتوانم شغل آبرومندی دست و پا کنم! هزار دانشجوی phd بیکار در کشور داریم! بزرگترین مشکل ما این است که مدرک‌گرایی شکل گرفته و این روزها شاهدیم که مدرک را برخی مسئولان عالی هم خیلی به رخ می‌کشند. نتیجه‌اش هم این شده که شب می‌خوابیم و صبح بیدار می‌شویم و می‌بینیم همه دکترا گرفتند! همین موضوع سبب می‌شود تا خیلی‌ها به سمت مدارک جعلی رو بیاورند در واقع برخی مسئولین ما به جای اینکه کارنامه عملکردشان را برای مردم روشن کنند و لیاقت‌ها و توانایی شان را به مردم نشان بدهند، مدرک به رخ کشیدند و این موضوع سبب شده تا یک تب مدرک‌گرایی در جامعه به‌وجود بیاید. وقتی از بالا همه مدرک گرا و اشرافی باشند متاسفانه جامعه هم به همان سمت و سو کشیده می‌شود، به همین دلیل هم وقتی می‌گوییم جوانان ما ناامید هستند دلیل عمده آن این است که تحصیلکرده هستند اما بیکارند!»
>دانشگاه‌های آزاد
با دانشگاه‌های سراسری فرقی ندارند
صادق زیباکلام استاد دانشگاه نیز در این باره به آفتاب یزد گفت:«چند مسئله اساسی و بنیادی را باید در ابتدا مورد توجه قرار دهیم، اول اینکه با چند مشکل بنیادی در حوزه آموزش عالی رو‌به رو هستیم و این مشکلات این طور نیست که صرفاً در رابطه با دانشگاه‌های آزاد باشند، بلکه عملاً همه دانشگاه‌ها و حوزه‌های آموزش عالی را شامل می‌شود. در کشور ما این طور نیست که در یک استان از نظر علمی تفاوت خیلی چشمگیری بین دانشگاه آزاد و دانشگاه‌های سراسری آن وجود داشته باشد. برای مثال دانشگاه آزاد اصفهان با دانشگاه سراسری اصفهان و یا واحد علوم تحقیقات دانشگاه آزاد در تهران با دانشگاه تهران خیلی از لحاظ استانداردهای ملی و پژوهش‌های آموزشی خیلی تفاوت ندارند و دلیل آن هم واضح است چرا که بسیاری از اساتید دانشگاه آزاد، اساتید همان دانشگاه‌های سراسری هستند که یا به صورت پاره وقت یا به صورت حق التدریس با دانشگاه آزاد همکاری می‌کنند و یا اینکه بازنشسته شدند و ادامه همکاری شان را با دانشگاه آزاد انجام می‌دهند. ورودی همه این دانشگاه‌ها هم فارغ التحصیلان مدارسمان هستند که خیلی با هم تفاوت ندارند و در یک سطح آموزش دیده‌اند. می‌خواهم بگویم اولین چیزی که باید کنار بگذاریم این است که تصور کنیم فاصله زیادی بین دانشگاه‌های آزاد و دانشگاه سراسری وجود دارد. البته در واحدهای دور افتاده دانشگاه آزاد چون از مرکز دور شدند مقداری افت وجود دارد اما این موضوع در کلیت ماجرا تغییر ایجاد نمی‌کند.»
>در دانشگاه‌های ما یک حرص و ولعی
برای فارغ التحصیل شدن وجود دارد
او در ادامه افزود:«نکته اصلی و اساسی این است که در دانشگاه‌های ما یک حرص و ولعی برای فارغ‌التحصیل شدن وجود دارد و خیلی از کسانی که وارد دانشگاه‌ها می‌شوند به واسطه اجبار‌های اجتماعی است که این راه را انتخاب کردند. در نتیجه خیلی از کسانی که وارد دانشگاه می‌شوند چه در دانشگاه آزاد و چه در دانشگاه سراسری و سایر واحد‌های دیگر عموماً به درس و تحصیل و علاقه ندارند. حتی در خیلی از موارد به رشته‌ای که می‌خوانند هم علاقه‌ای ندارند! جالب است بدانید که در دانشگاه‌های سراسری این مشکل بیشتر است برای که پذیرفته شدگان معتقدند این شانس را داشتند که در دانشگاه سراسری پذیرفته شوند بنابراین حتی اگر به رشته‌ای که قرار است ادامه تحصیل دهند علاقه‌ای نداشته باشند باز هم به این دلیل که شانس حضور در دانشگاه سراسری را دارند ادامه خواهند داد. ما نهایتا باید به سمت نقطه‌ای برویم که درست مثل کشورهای توسعه یافته اگر کسی وارد دانشگاه می‌شود و می‌خواهد هر رشته‌ای را بخواند از روی علاقه شخصی و استعدادی که دارد آن رشته را انتخاب کند نه برای این که جامعه و خانواده او را وادار کرده که حتماً درس بخواند و مدرک بگیرد! متاسفانه ما تا رسیدن به آن نقطه هنوز فاصله داریم اما دانشگاه آزاد کمک بسیار مهمی کرده که این شکاف را پر کند. اگر ما به نقطه‌ای برسیم که هرکس که بخواهدبتواند وارد دانشگاه شود، کنکور معنای خودش را از دست می‌دهد و در واقع درس خواندن آن جایگاه اجتماعی که پیدا کرده را از دست می‌دهد. آن وقت است که مثل کشورهای پیشرفته، درس خواندن و دانشگاه رفتن معرف شخصیت افراد نیست و ارزش محسوب نمی‌شود. در خیلی از کشورها کار کردن و شغل است که معرف شخصیت افراد است، ما در حال حاضر برای مقطع کارشناسی تقریباً به این نقطه رسیده‌ایم و امیدوارم تا چند سال آینده در مقطع کارشناسی ارشد و دکترا نیز شاهد چنین مسئله‌ای باشیم. این موضوع سبب می‌شود تا اگر کسی وارد دانشگاه می‌شود از روی علاقه این کار را انجام دهد مسلما بار علمی آن هم افزایش می‌یابد، ما باید به سمتی برویم که مدرک گرایی و داشتن یا نداشتن مدرک تا این اندازه در جامعه حائز اهمیت نباشند که افراد را وارد وادار و مجبور کنیم به هر قیمتی که شده وارد دانشگاه شوند، با این روند به تدریج به جایی می‌رسیم که فقط کسانی که علاقه‌مند به یک رشته تحصیلی هستند در دانشگاه رشته مورد علاقه‌شان را دنبال می‌کنند.»