گفت‌وگو با امیرعلی حنانه در 30 سالگی مرگ استاد مرتضی حنانه کاشف گام‌های گمشده

حنانه، موسیقی ایران را با کیفیتی بالا در جهان مطرح کرد
همدلی| 30 سال از مرگ مرتضی حنانه، موسیقیدان صاحب سبک و مبدع ایرانی می‌گذرد. حنانه که تحصیلات موسیقیایی خود را در ایتالیا به پایان رسانده بود پس از بازگشت به ایران، به ابداعاتی عمیق در هنر موسیقی ایران دست زد که به جریان‌سازی‌های عمده‌ای در این حوزه منجر شد. علاوه بر این آثار مکتوبی مانند کتاب «گام‌های گمشده» را تدوین کرده‌اند. امیرعلی حنانه، فرزند استاد مرتضی حنانه در 30 سالگی درگذشت پدر، از تاثیرگذاری‌های وی در هنر موسیقی ایران و جایگاه پدرش در میان اساتید برتر موسیقی کشور می‌پردازد.
جنگ جهانی دوم در ایران، به توقف فعالیت‌های موسیقیایی منجر شد. در این میان، مرتضی حنانه چه نقشی در احیای موسیقی در آن دوره زمانی داشت؟
زمانی که آقای پرویز محمود به ایران آمدند و با همکاری پدر بنده، ارکستر سمفونیک تهران را در سال 1328 پایه‌گذاری کردند، مرتضی حنانه نیز به همراه چند تن دیگر، ارکستر سمفونیک تهران را در حالی که منفعل بود و فعالیت هنری خاصی صورت نمی‌داد، بنا نهاد. قطعا در آن زمان که ارکستر سمفونیک پایه‌گذاری شد، موسیقی کارکرد خود را از دست داده بود. در آن زمان، ایشان سومین رهبر ارکستر سمفونیک تهران و در واقع اولین رهبر رسمی ارکستر سمفونیک تهران بودند. مهم‌ترین دستاورد ایشان در ارکستر سمفونیک این بود که ارکستر را زیر مجموعه وزارت فرهنگ و هنر درآوردند، به این معنی که از این به بعد، ارکستر سمفونیک رسما زیر نظر یک اداره و وزارتخانه فعالیت می‌کرد. آغاز فعالیت ارکستر سمفونیک مجموعه وزارت فرهنگ و هنر در سال 1331 و هنگام برگزاری مراسمی در بزرگداشت ابن سینا رخ داد. البته موسیقی پیش از این هم جریان داشت اما ارکستر سمفونیک توسط مرتضی حنانه و چند نفر دیگر، نقش خود را پیدا کرد و این افراد پایه‌های موسیقی ایران را بنا نهادند.


مرتضی حنانه از نقطه نظرات خود در برابر سنت‌پرستان دفاع می‌کرد. نقطه نظرات مرتضی حنانه چه بود و سنت‌پرستان چه رویکردی در مقابل آن داشتند؟
کاربرد اصطلاح سنت‌پرستان چندان صحیح به نظر نمی‌رسد. ما در ایران یک سنت موسیقی داریم که به اشتباه به آن موسیقی سنتی ایران می‌گویند. همچنین موسیقی ایرانی یک وجه جهانی دارد که در قالب بین‌المللی به صورت ارکستر سمفونیک فعالیت می‌کند. نوع دیدگاه و آهنگ‌سازی مرتضی حنانه در موسیقی ایران عمدتا پولی‌فونی بوده است و ایشان هستند که این سبک را ابداع کرده‌‎اند.
اگر دقت کنید می‌بینید تا سال‌های 40 و 41 کسی جرات نمی‌کرد در موسیقی ایران به صورت پولی‌فونی، آهنگسازی کند، آن هم به صورتی که افراد با یکدیگر نوعی ارتباط منطقی داشته باشند، چرا که این دیدگاه وجود نداشت، اما مرتضی حنانه پایه موسیقی پولی‌فونی را در موسیقی ایرانی بنا نهاد و در جهان مطرح کرد. سنت‌پرستانی که شما به آن اشاره کردید مدل سنتی موزیکال در ایران هستند که مواضع‌شان، مسئله داخلی محسوب می‌شود. در واقع، در خارج از کشور به این نوع موسیقی نمی‌توان به عنوان یک موسیقی ایرانی نگاه کرد. در خارج از کشور باید ایده ایرانی را به زبان بین‌المللی نشان داد و این کاری است که مرتضی حنانه آن را برای اولین بار انجام داد.
یکی دیگر از دستاوردهای مهم ایشان این بود که برای اولین بار به عنوان نفر نخست، موسیقی فیلم را در ایران نوشتند. مرتضی حنانه جزو اولین کسانی بود که ارکستر فارابی را بنا نهاد و برای بار دوم در رادیو ایران، این ارکستر را بنیان‌گذاری کرد.
به ارکستر فارابی اشاره کردید. این ارکستر چگونه از سوی ایشان شکل گرفت؟
مرتضی حنانه زمانی به ایران بازگشت که ارکستر سمفونیک، کارهای دیگری انجام می‌داد. مثلا موسیقی کلاسیک اروپایی اجرا می‌کرد و حاضر به اجرای آثار و قطعات موزیسین‌های ایرانی نبود. رهبر ارکستر سمفونیک ایران در سال 1340 مرحوم سنجری بودند، در حالی که پدر من رسما بیکار ماندند و به راه‌های جدید درباره موسیقی ایران فکر می‌کردند. در همین دوره بود که ایشان شروع به آهنگسازی کردند که حاصل فعالیت‌های آن منجر به خلق نوعی هارمونی جدید به نام «هارمونی زوج» شد، اما متاسفانه به نتیجه‌ای نرسیدند و از این بابت خودشان هم ناراحت بودند. مرتضی حنانه هارمونی زوج و پولی‌فونی جدیدی را که بر مبنای مدهای موسیقی ایرانی بنا نهاده می‌شود تنظیم کردند و در رادیو، ارکستر جدیدی به نام ارکستر فارابی را به همراه آقایان فریدون فرزانه، فریدون ناصری و ... تاسیس کردند. در این ارکستر، آثار موسیقیدان‌های ایرانی به اجرا در می‌آمد و موزیسین‌های ما یک پلتفرم پیدا می‌کردند تا بتوانند آثار خود را در ارکستر فارابی در رادیو بشنوند. به ثبت رسیدن ارکستر فارابی در رادیو که توسط مرتضی حنانه صورت گرفت، دستاورد بسیار مهمی در موسیقی ایران بود که مدتی بعد آقای فرهاد فخرالدینی، این کار را در ارکستر ملی که ادامه همان تشکل پدر من بود، پی گرفتند.
به هارمونی زوج اشاره کردید، آیا این مسئله حاصل دغدغه ایشان در چندصدایی کردن موسیقی ایران بود؟
هارمونی زوج حاصل نگرش ایشان بود، چرا که هر فردی، نگرش یا صحبتی دارد. در واقع انسان باید بر مبنای چیزی حرف بزند. اگر من امروز بر مبنای فکر آهنگسازی کنم هیچ فایده‌ای ندارد. مبنای پدر من چیز دیگری تحت عنوان مد بود. مدها دستگاه‌های ایرانی هستند و هر دستگاه ایرانی می‌تواند یک ضد دستگاه داشته باشد که با آن تلفیق شود. آهنگ‌ساز می‌تواند بر مبنای دو مد، هارمونی را به نام هارمونی زوج ایجاد کند که فواید خود را دارد. من تا به امروز این کتاب را هم تنظیم کرده‌ام اما به دلایل زیاد موفق به انتشار آن نشده‌ام. هارمونی زوج دستاورد بزرگی در موسیقی مودال ایرانی بود، در واقع بر مبنای دستگاه‌های موسیقی ایران پایه‌گذاری شده بود تا بتواند موسیقی ایران را در قالب زبان بین‌المللی و جهانی نشان دهد، نه این که به عنوان مثال قرار باشد با یک ساز تار یا سه تار، موسیقی ایرانی را به جهان نشان دهند.
مرتضی حنانه علاوه بر موسیقی، به دوبله فیلم‌های ایتالیایی به زبان فارسی هم می‌پرداخت. چه شد که ایشان سراغ کار دوبله هم رفتند؟
بله. پایه‌گذار دوبله در سینمای ایران هم مرتضی حنانه بود. زمانی که ایشان در ایتالیا تحصیل می‌کردند به دوبله فیلم‌های ایتالیایی به فارسی هم مشغول بودند. پدرم در این زمینه هم بدعت‌گذار بود، اما در این مورد از ایشان کم صحبت کرده‌اند. رشته اصلی ایشان دوبله نبود، اما موسیقی فیلم را به خوبی می‌شناخت. ایشان در کار دوبله هم تسلط داشتند که در این مورد می‌توانم به اثر «توتو» در سال 1338 که صدای پدرم روی آن فیلم است، اشاره کنم.
- چرا قطعه «کاپریس برای پیانو و ارکستر»، «کاپریس لعنتی» گفته می‌شود؟
«کاپریس» اثری برای پیانوی سلو در ارکستر سمفونیک است که عنوانی آزاد و نه رسمی محسوب می‌شود. ایشان نمی‌خواستند نام ‌اثرشان، عنوانی رسمی داشته باشد، چرا که نگرش ایشان در زمان خود، نگرشی راحت‌تر و مدرن‌تر بود. اثر «کاپریس» آن طوری که ایشان می‌خواست از آب درنیامد. دقیقا به یاد دارم نوشتن این اثر در سال 1956/1334 در رم آغاز شد و در سال 1986/1365 در تهران به پایان رسید. مرتضی حنانه سه بار این قطعه را در طول زندگی خود احیا کرد و هر سه هم بار هم آن طور که می‌خواست از آب درنیامد، به همین دلیل در آخر هم اسم این قطعه را «کاپریس لعنتی» بر این اساس که یک کار لعنت‌شده بود گذاشت.
هم‌زمان با فعالیت ایشان در ایران، اپرا هم در حال شکل‌گیری و اجرای برنامه بود. چرا ایشان با اپرا مخالف بودند؟
اپرا سبک ایرانی نیست و فرم و مبنای آن اروپایی قلمداد می‌شود. قطعا آهنگسازی که به دنبال حرف جدید در موسیقی ایرانی است لزومی ندارد کار خود را بر مبنای موسیقی غرب در قرن شانزدهم ایتالیا بنویسد. زمانی که دیدگاه از ابتدا متفاوت است، دیگر لزومی به استناد کردن دیده نمی‌شود.
به عنوان پسر استاد مرتضی حنانه، نکات شنیده نشده یا کمتر شنیده شده‌ای از زندگی ایشان دارید؟
من از روزی که پدرم فوت کردند بسیار زحمت کشیده‌ام. بعد از ده سال تحصیل به ایران بازگشتم. از روزی که بازگشتم، به جای آنکه مرا کمک کنند تا راه ارزشمند پدرم هموار شود، شاگردان ایشان به سراغ من می‌آمدند و برخی ادعاها را مطرح‌کردند، انگار ارث پدرشان را می‌خواستم، دقیقا برعکس شده بود. سوءتفاهم بزرگی شکل گرفت، چرا که حتی در حوزه موسیقی خیلی چیزها درباره ما نوشتند و انتقادهای بی‌خودی مطرح ‌کردند. هر دفعه زنگ می‌زدند که چه زمانی آثار ایشان چاپ خواهد شد. من بعد از 30 سال نمی‌خواهم در این مورد صحبت کنم و زمانش هم نیست، ولی متوجه شدیم زمانی که ایشان در بیمارستان بستری بودند اتفاقاتی رخ داده بود و باعث شده بود کسانی ادعا کنند که جناب حنانه آثار خود را به ما بخشیده است و از یک امضایی که من ندیده‌ام صحبت می‌کردند. اما متوجه شدیم کسانی که این حرف‌ها را می‌زدند هیچ وقت ادعایشان را به بنده نمی‌گفتند و همیشه پشت سر من این ادعاها را داشتند. شخصی که نمی‌خواهم نامش را ببرم این کارها را انجام می‌داد، به شخص من سند یا مدرکی نشان نمی‌داد، بلکه کاغذی را به دیگران نشان می‌داد. ما دیدیم اگر بخواهیم دنبال این کارها برویم باید 25 سال وقت‌مان را در دادگاه‌ها بگذرانیم تا این مسئله تمام شود.
همه فکر می‌کردند من نمی‌خواهم آثار ایشان را منتشر کنم، در حالی که من تا جایی که می‌توانستم زحمت خود را کشیده‌ام. ویژگی بزرگ کارها و آثار ایشان این بود که آثار نوشته شده بر مبنای موسیقی ایران را در زبان بین‌المللی به راحتی با کیفیت بسیار بالایی ارائه داده‌اند. با این وجود، امروز ارکستر سمفونیک ایران اثری از ایشان را اجرا نمی‌کند، یا نمی‌خواهد اجرا کند، نمی‌دانم واقعیت آن چیست. متاسفانه جو بخل و حسادت باعث شده است که ما نتوانیم به موقع کار خود را انجام دهیم. از نظر شخص بنده، امروز ارزش‌های والای انسانی در این میان از بین رفته است. من وقتی به ایران بازگشتم خود را در میان یک میدان جنگ دیدم و به جای اینکه همه دست به دست هم بدهیم تا کار را منتشر کنیم، مدتی حالت جنگ و ستیزه‌جویی طولانی‌مدت پیش آمد و من متوجه شدم کرامت انسانی زیر سوال رفته است، چرا که همه مدعی آثار پدرم بودند، در نتیجه کارها همچنان باقی ماند و سال‌ها گذشت و این موضوع دیگر به نظر من کاملا بی‌ارزش شد. امروز هم هر کس می‌تواند به راحتی و طبق قوانین کپی‌رایت که ما نداریم، هر چیزی را به نام خود منتشر کند که این خیلی بد است، ولی ممکن است از امروز به بعد اتفاقی بیفتد.