«خويشاوندسالاري» مانع رشد اقتصاد دانش بنيان شد

آرمان ملي- امير داداشي: توجه به توسعه اقتصاد دانش‌بنيان يکي از اولويت‌هايي است که دولت تدبير و اميد از ابتداي روي کارآمدن خود توجه ويژه‌اي به آن نشان داده است. چنان‌که امروز بسياري از صنايع کشور با روي آوردن به فناوري نانو درصدد رشد و پويايي خود برآمده‌اند. اخيرا نيز وزارت نفت تفاهمنامه‌اي با معاونت علمي و فناوري رياست‌ جمهوري منعقد کرده که نيازهاي خود را بر اساس فناوري نانو و اقتصاد دانش‌‌بنيان تامين کند. اتفاقي که به گفته مسئولان وزارت نفت علاوه بر حمايت از محيط‌زيست، مي‌تواند نقش ويژه‌اي در رشد اشتغال و دورزدن تحريم‌ها داشته باشد. با اين حال علي شمس‌اردکاني، تحليلگر اقتصاد نفت و گاز، معتقد است تا زماني که از اقتصاد ايران کلپتوکراسي‌زدايي و نپوتيزم‌زدايي نمي‌شود، نمي‌توان اقتصاد دانش‌بنيان را نسخه‌‌اي شفابخش دانست. در ادامه گفت‌وگوي «آرمان ملي» با شمس‌اردکاني را مي‌خوانيد.
تفاهمنامه‌اي که اخيرا بين وزارت نفت و معاونت علمي و فناوري رياست‌جمهوري به امضا رسيده تا چه حد مي‌تواند به توسعه صنعت کمک کند؟
تفاهمنامه‌اي که بين وزارت نفت و معاونت علمي و فناوري رياست‌جمهوري به امضا رسيده را مي‌توان به فال نيک گرفت، اما بوروکرات‌ها تصور مي‌کنند که مي‌توانند براي همه بخش‌هاي کشور تصميم بگيرند؛ به‌عبارت درست‌تر اين گروه از افراد که در دل دولت هم نفوذ کرده‌اند خود را ارباب اقتصاد مي‌دانند. در حالي که بايد گفت بوروکرات‌ها بين خود زد و بندهايي دارند و در خريد و فروش و مديريت، نظر دانشمندان حوزه‌هاي مختلف را قبول ندارند. به‌ويژه اين شيوه در بعضي وزارتخانه‌هاي مهم بيشتر ديده مي‌شود که من آنها را لايق عنوان «اولاد دارسي» مي‌دانم. اولاد دارسي هر اقدامي که در کتابچه دارسي به آن اشاره شده و بين شرکت نفتي ايران و انگليس وجود داشته، قبول دارند. به همين جهت خود را عقل کل مي‌دانند. البته در اين بين شکي در حسن نيت سورنا ستاري و بيژن زنگنه نيست و آنها علاوه بر حسن نيت، مديران باهوشي هم هستند. اما هوش بالا و حسن نيت با آنچه در واقعيت رخ مي‌دهد، تفاوت دارد و نبايد گاهي مسير اشتباه را رفت. با اين حال تفاهمنامه‌اي که به امضاي اين دو دولتمرد رسيده را مي‌توان به فال نيک گرفت.
منظور از اين بوروکرات‌ها چه کساني هستند و اين افراد چه کارهايي انجام داده‌اند که براي آنها عنوان اولاد دارسي را انتخاب کرده‌ايد؟


در بازار يک نوع از خريدارها فعاليت دارند که به‌عنوان تکنوبيزينس شناخته مي‌شوند و بوروکرات‌هاي ايراني هم فعاليتي اين‌چنيني دارند. به‌عنوان مثال بوروکرات‌هاي خرده‌پاي نفتي تا حالا اجازه نداده‌اند که کاتاليست ايراني در پالايشگاه‌هاي نفت و تاسيسات گاز ايراني جا بيفتد. در حالي که اگر کشوري بتواند در صنايع فضايي کارهاي شگفت‌‌انگيزي انجام دهد، ساخت کاتاليست در آن کشور جزو صنايع خرد به حساب مي‌آيد. اما اين افراد معتقدند که مهندسان و متخصصان ايراني توان ساخت کاتاليست ندارند. در صورتي که هيچ‌گاه چنين درخواست و سفارشي وجود نداشته تا افراد در اين راه سرمايه‌گذاري کنند و هزينه تحقيق و توليد آن را برآورد کنند. اميدواريم که اين بار اين چنين نباشد و وزارت نفت و معاونت رئيس‌جمهوري پيگير ورود اقتصاد دانش‌بينان به صنعت نفت باشند.
آيا به نظر شما در تحقق اهداف تفاهمنامه مورد اشاره مانعي وجود دارد؟ از ديد شما اين موانع چيست؟
تحقق اين امر نياز به اراده و نيروي قوي دارد که آن را پيگيري کند. متاسفانه افرادي امروز در تصميمات دولت اثرگذاري بالايي دارند که باعث مي‌شود امور آن‌طور که بايسته و شايسته است پيش نرود. از سوي ديگر کشور امروز دچار «کلپتوکراسي» شده است. معادل دقيقي در فارسي نمي‌توان براي اين اصطلاح به‌کار برد، اما اين عبارت بدين معناست که بودجه‌ها و منابع عمومي کشور همواره دچار اختلاس‌هايي از سوي مديران شده‌اند که هنوز پرونده آنها در دستگاه قضائي باز است. طرفداران کلپتوکراسي هستند که تا امروز مانع توسعه اقتصاد دانش‌بنيان شده‌اند و بعيد است که به‌راحتي اجازه ورود به اين حوزه را بدهند. چراکه اقتصاد ايران مانند اقتصاد بسياري از کشورهاي در حال توسعه بر پايه استخراج منابع (نفت) و اقتصاد رانتي مي‌چرخد. پس از چنين اقتصادي نمي‌توان انتظار داشت که يک‌شبه در مسير اقتصاد دانش‌بنيان قرار بگيرد و رانت و فساد از آن برچيده شود. در واقع بيشتر پيامدهاي منفي که امروز در اقتصاد ايران مشاهده مي‌شود ريشه در کلپتوکراسي دارد. ديگر مشکلي که مي‌توان به آن اشاره کرد «نپوتيزم» است. نزديک‌ترين معادلي که در فارسي براي آن مي‌توان در نظر گرفت همان خويشاوندسالاري است که اقتصاد را در يک مرداب گرفتار کرده است. فقط کافي است نگاهي به کارکنان شرکت‌هاي نفتي بيندازيم تا ببينيم چه نسبت‌هاي فاميلي و قومي در اين شرکت‌ها برقرار است. البته اين روند در بيشتر شرکت‌هاي دولتي وجود دارد و شايد نتوان سازماني را پيدا کرد که گرفتار نپوتيزم نباشد. در واقع نام خانوادگي مديران اين شرکت‌ها تغيير نمي‌کند و فقط از نسلي به نسل ديگر منتقل مي‌شود؛ به همين دليل است که اولاد دارسي برازنده نام اين افراد است. اکنون افرادي در کشور حضور دارند که مدرک دکتراي خود را از بهترين دانشگاه‌هاي جهان دريافت کرده‌اند، اما متاسفانه شرکت‌هاي نفتي کمترين توجهي به تخصص آنها نشان نمي‌دهند و متخصصان را بيرون از گود نگه داشته‌اند. اين براي يک اقتصاد تاسف‌آور است دارندگان P.H.D بيکار بمانند، اما عده‌اي به واسطه نسبت فاميلي و خويشاوندي يک‌شبه به‌عنوان متخصص امور جا زده شوند. به همين دليل است که صنايع کشور در طول اين سال‌ها دچار عقب‌ماندگي شده‌اند. بشخصه افرادي را مي‌شناسم که از دانشگاه‌هاي مهندسي دولتي تهران مدرک دکتراي خود را گرفته‌اند، اما يک سال است که نتوانسته‌اند شغلي درخور پيدا کنند. اما در شرکت‌هاي نفتي و سازمان‌هاي دولتي مديراني مشاهده مي‌شوند که کوچک‌ترين درکي از مباحث فني و مهندسي ندارند.
پس به نظر مي‌رسد که قبل از ورود به اقتصاد دانش‌بنيان بايد نسخه‌هاي ديگري را به اقتصاد تجويز کرد و سپس ورود به اين حوزه را در دستور کار قرار داد. نظر شما در اين باره چيست؟
براي بهبود صنعت نفت ايران، علاوه بر عقد تفاهمنامه، بايد اقدامات ديگري هم به اجرا گذاشت. «حذف کلپتوکراسي و نپوتيزم» اولين اولويتي است که بايد در دستور کار قرار داد. زيرا تا زماني که علت يک بيماري دفع نشود، راه معالجه را نمي‌توان يافت.