شرط اصلاح‌طلبان بايد افراد وفادار باشد

امروز کشور چه در عرصه داخلي و چه در عرصه خارجي با چالش‌هايي جدي روبه‌روست و تلاش مي‌کند تا از اين شرايط عبور کند. تحليل شما در خصوص وضعيت کشور در زمينه‌هاي مختلف چيست؟
چالش‌هايي که کشور ما امروز با آن روبه‌رو است، بسيار جدي است. مشکلات ابتدا مسائلي حل‌شدني هستند اما به مروز زمان و با از دست دادن فرصت مناسب براي حل آنها تبديل به بحران‌هايي جدي مي‌شوند که حل آن‌ها اغلب از عهده دولت خارج است. مسائلي چون بيکاري، تورم و فساد جدي‌ترين بحران‌هاي ايران در شرايط فعلي هستند و چه بخواهيم چه نخواهيم بخش عمده اين بحران‌ها از اقتصاد ما ناشي مي‌شود و به سوءمديريت در حوزه اقتصاد باز مي‌گردد. انکار اين مشکلات نيز دردي را دوا نمي‌کند و ما براي حل آنها نياز به ارائه راهکارهاي علمي و عملي داريم. در بخش‌هاي ديگر نظير بخش‌هاي انتظامي و امنيتي ما خيلي از مسائل را حل کرده‌ايم و روي پاي خود ايستاده‌ايم اما هنوز در بخش اقتصاد نتوانسته‌ايم گامي جدي در راستاي حل مشکلات برداريم. براي برون رفت از اين بحران بايد به داخل نگاه کنيم و فارغ از مشکلاتي که از خارج کشور بر اقتصاد ايران تحميل مي‌شود، ابتدا به ساکن در پي اصلاح نظام اقتصادي در داخل باشيم. جمهوري اسلامي ايران بايد «فشار حداکثري» ايالات متحده در حوزه اقتصاد را به «مشارکت حداکثري» در سوي ديگر اين حوزه تبديل کند و با کمک گرفتن از مردم و توانايي‌هايشان راه را براي اصلاح امور باز کند؛ اين مشارکت حداکثري ميسر نمي‌شود مگر زماني که به‌طور جدي به مطالبات مردم در حوزه‌هاي مختلف از فرهنگ گرفته تا سياست توجه جدي شود. به هر حال ملت بايد انتخاب کند، وقتي مي‌خواهيم انقلاب را صادر کنيم، وقتي مي‌خواهيم پاي کار محکم بايستيم، وقتي که مي‌خواهيم نه جنگ کنيم نه مذاکره، بايد مقاومت کنيم. مقاومت کردن دو پيش نياز لازم دارد؛ اولا ملت بايد سختي‌ها را تحمل کنند و خودمان را آماده کنيم، ثانيا ملت بايد براي مشارکت در اين مقاومت رضايت داشته باشد. وقتي جنگ تحميلي شروع شد، مردم بخش عمده‌اي از لوازم مورد نياز منزل خود را به نيروهاي حاضر در جبهه‌ها تقديم مي‌کردند، اگر 3 جوان در خانه داشتند، 2 نفر از آنها را به جبهه مي‌فرستادند، يعني از عزيزترين داشته‌هايشان گذشتند، وقتي مردم پاي کار ايستادند در جنگ موفق شديم و در خيلي جاها پيشرفت کرديم، اکنون نيز اگر قرار است مقاومت کنيم، مردم بايد مشارکت کنند. بايد به‌صورت اساسي مردم را در تصميمات دخيل کنيم، در اين صورت مردم در جنگ مي‌ايستند و در دوران صلح نيز اطاعت مي‌کنند، اينکه فقط مسئولان بگويند مي‌خواهيم در شرايط سخت در غار زندگي کنيم، اما مردم راضي نباشند، نتيجه بخش نخواهد بود. با صدور دستور نمي‌توانيم مردم را وادار به مقاومت کنيم يا مصوبه‌اي بگذرانيم که طبق قانون مقاومت کنند.
هر چند صحيح است که بخشي از مشکلات در حوزه اقتصاد به مديران داخلي باز مي‌گردد اما تا زماني که ايالات متحده از برجام خارج نشد، اين مساله به بحران تبديل نشده بود و شرايط در حال بهتر شدن بود. چرا زماني که اين امکان وجود داشت با مذاکره مانع از بروز اين اتفاقات نشديم؟ مگر حتي در زمان جنگ تحميلي که صدام به ايران حمله کرده و بسياري از جوانان ايراني را به شهادت رساند، ما روابط ديپلماتيک خود را با اين کشور حفظ نکرديم؟
بله، معتقدم اين يک نوع آدرس دادن غلط است که صرفا ناکارآمدي دولت عامل وضعيت کنوني خوانده شود. شايد تا 20‌درصد خطاي اجرائي داشته باشيم اما وقتي سال گذشته 2‌ميليون و 850‌ هزار بشکه نفت صادر مي‌کرديم و امروز هنوز نتوانسته‌ايم يک و نيم‌ميليون بشکه نفت را طبق قانون برنامه صادر کنيم و حتي زير 400‌ هزار بشکه نفت را به فروش مي‌رسانيم، نشان مي‌دهد وضعيت مالي کشور سخت شده است. ولي هم که به کشور مي‌آيد به‌دليل آنکه در بانک‌ها است و بايد از هر بانکي به بانکي ديگر ضريب بخورد و بازار براي اين مافيا مي‌چرخد، عربستان و دوبي و... هم بدشان نمي‌آيد اين شرايط ادامه پيدا کند زيرا ايران با اين شرايط توسعه پيدا نمي‌کند. به هر حال يکي از مسائلي که در ايام هر انتخابات هم دو دستگي به وجود مي‌آورد، همين بحث لزوم مذاکره و نوع نگاه به سياست خارجي کشور است. من اما مي‌گويم قبل از هر مذاکره‌اي ما بايد تکليف خود را با مجموعه‌هاي داخلي روشن کنيم. وقتي ما نمي‌توانيم با رقباي داخلي خود کنار بياييم و با آنها به گفت‌وگو بنشينيم، چگونه مي‌توانيم از مذاکره با دشمني سخن بگوييم که بدون وحدت در داخل امکان توفيق در مذاکره با او وجود ندارد؟ معلوم است که در اين شرايط نمي‌توانيم کاري از پيش ببريم. به‌نظر من دولت تا حدي موفق شده با در نظر گرفتن نگراني برخي ديگر از جريان‌ها راه را باز کند و فکر مي‌کنم اقداماتي جدي در حال انجام است. ما با برخي کشورها به خصوص در منطقه طي ساليان گذشته چالش‌هايي جدي داشته‌ايم که اميدواريم هرچه سريع‌تر بتوانيم در راستاي حل و فصل اين مسائل گام‌هايي جدي برداريم.


يکي از لازمه‌هاي موفقيت دولت‌ها در عرصه سياست خارجي، حمايت تام و تمام مردم از دولت مستقر است، چه مسائلي مي‌تواند اتحاد را ميان مردم تقويت کند؟
آنچه مشهود است آن است که دولت با کم‌کاري در پيگيري مطالبات وعده داده شده در انتخابات رياست جمهوري، وجهه خود را ميان طرفدارانش مخدوش کرده و بايد تلاش کند تا خود را از اين نااميدي و رخوت در عرصه سياست داخلي رها کرده تا بتواند مجددا حمايت مردم را خيلي جدي پشت سر خود داشته باشد. دومين مساله اقتصادي است که توضيح دادم، بيشتر به عرصه سياست خارجي باز مي‌گردد و سومين موضوع آن است که هرکس در چارچوب وظايف قانوني خود به کار و فعاليت بپردازد. معني ندارد زماني که دولت دست به اقدامي مي‌زند چندين نهاد و سازمان روبه‌روي دولت منتخب مردم بايستند و در جامعه دو قطبي ايجاد کنند. اين دو قطبي‌سازي‌ها کاملا عليه منافع ملي است. بايد مشکلات را در داخل سر و سامان دهيم، با ايجاد فضاي باز بذر اميد را در جامعه بکاريم و سپس در خصوص مسائل ديگر اقدام کنيم. مطالبه‌ها و خواسته‌هاي معقول شهروندان ازجمله گشايش در فضاي سياسي و بهبود وضعيت اقتصادي کشور، تامين حقوق اساسي و شهروندي تمامي شهروندان، توجه به حقوق زنان، اقوام و مذاهب، نگاه مثبت به جايگاه و شأن نهادهاي انتخابي، آزادي زندانيان سياسي و گشايش در وضعيت سياست داخلي، رفع حصر و جلوگيري از بستن فضاي مدني و سياسي کشور و خواسته‌ها و مطالباتي از اين دست، بايد موردتوجه تمامي منتخبان فعلي و آينده مردم باشد تا اميد شهروندان به صندوق‌هاي راي احيا شود و مردم بار ديگر با شور و هيجان پاي صندوق‌ها بيايند. به همين دليل نيز هست که سخنان و تاکيدات صريح رهبري، بسيار روشنگر و راهگشا بود. ايشان نگاه نظام اسلامي به حقوق عمومي آحاد مردم فارغ از مذهب و طايفه آنان را يکسان خوانده و گفتند که «فارغ از اينکه يک فرد مسلمان است يا غيرمسلمان، يا به نظام اسلامي وفادار است يا نيست، حقوق عمومي او بايد محفوظ باشد، مثلا نبايد در کشور ناامني وجود داشته باشد و بايد آزادي و نگاه عادلانه براي همه مردم يکسان باشد.» اين تاکيد ويژه، نشان‌دهنده همين توجه ويژه رهبري به حقوق شهروندان است و به‌نظر مي‌رسد، رهبري قصد داشتند به‌نحوي به کساني که تند برخورد مي‌کنند، جوسازي مي‌کنند و سعي دارند راي مردم را کمرنگ جلوه دهند يا کشور را به چالش بکشند، اخطاري جدي بدهند. اين درست نيست که بعضي تلاش دارند صرفا با قوه قهريه به سراغ مردم بيايند و لازم است اين رويه‌ها اصلاح شود.
به رغم تاکيد مسئولان بر وحدت، برخي از نهادها عليه دولت مستقر و باقي نهادهاي انتخابي حاشيه‌سازي مي‌کنند. از گاندو‌سازي گرفته تا مستندسازي و حرف‌هاي پرحاشيه پشت تريبون؛ ريشه اين تخريب‌ها کجاست؟
صحبت من هم همين است که بايد از تقابل جلوگيري کرد. اين نهادها نظير صداوسيما مانند اهرم، تلاش دولت در راستاي پيشبرد سياست‌ها را خنثي مي‌کنند. اگر همسويي وجود داشته باشد، هم‌افزايي ايجاد خواهد شد. امروز هر فردي که تريبون در دست دارد و مي‌تواند از هر جايي پيام خود را به جامعه ارسال کند بايد اخلاق را سرلوحه کار خود قرار دهد. پيامبر اسلام(ص) براي برپايي جامعه‌اي اخلاق‌مدار مبعوث شده است. اگر فعالان سياسي و هر فردي که تريبون در دست دارد اخلاق را رعايت کرده و از توهين و تخريب فاصله بگيرد قطعا جامعه سلامتي خواهيم داشت. امروز در کشورهايي که ما قبولشان نداريم و حتي به آنها توهين مي‌کنيم فردي غيبت نمي‌کنديا دروغ نمي‌گويد يا زير پاي ديگري را خالي نمي‌کند. انتقاد سياسي و نقد منصفانه با توهين و تخريب تفاوت دارد؛ هر کسي اجازه دارد مسئولان را نقد کرده و يا از عملکرد افراد انتقاد کنند، اما توهين و تخريب جايگاهي ندارد. مهم‌ترين آسيب توهين و تخريب ديگران ايجاد تفرقه و بدبيني در جامعه است. با توجه به شرايط و مسائلي که در زمينه تحريم‌ها و شرايط اقتصادي کشور با آن روبه‌رو هستيم دولت مي‌توانست ساماندهي و سازماندهي بهتري داشته باشد و جلوي بسياري از مسائل و مشکلات را بگيرد. دولت اگر تا حدودي پويا‌تر و منسجم‌تر بود و ارتباط تنگاتنگي با نماينده‌ها، کميسيون‌ها و فراکسيون‌هاي مجلس داشت مي‌توانست اقدامات بهتري در زمان تحريم‌ها اتخاذ کند. البته اقداماتي را از سوي دولت شاهد بوديم که نبايد آنها را ناديده گرفت. آيت ا... العظمي جوادي آملي جمله‌اي دارند که مي‌گويند اگر مردم با يکديگر خوب نشوند حتي حضرت علي(ع) و هر کسي که در رأس کار باشد هم شکست مي‌خورد. بنابراين يک بخش حل مشکلات فعلي کشور به رفتار مردم مربوط مي‌شود که بايد به يکديگر رحم کنند. بخشي از مشکلات به اين باز مي‌گردد که دولت رسانه ندارد و بخش ديگر هم به ضعف ارتباط دولت با مردم مربوط مي‌شود. لذا ضعف در اين دو بخش باعث شده آنچنان که بايسته و شايسته است مشارکت‌ها شکل نگيرد و از سوي ديگر اقداماتي هم که دولت در اين راستا انجام داده است رسانه‌اي نشود. متاسفانه رويکرد رسانه ملي اين بود که هر شب نقطه ضعفي را از دولت منتشر مي‌کند. اصل مشکل به‌نظر من آنجاست که حاکميت اراده‌اي براي اصلاح مسائل و مشکلات حوزه سياست داخلي ندارد.
شما از مشارکت حداکثري سخن گفتيد که لازمه آن برگزاري انتخاباتي رقابتي است. انتخابات رقابتي نيز در شرايط بسته ايجاد نمي‌شود. مي‌خواهيد بگوييد براي اين موضوع هم اراده‌اي وجود ندارد؟
دقيقا ! وقتي مي‌گوييم اراده‌اي براي اصلاح برخي امور وجود ندارد يعني همين. اگر ما روش فعلي را ادامه دهيم، انتخابات را غيررقابتي برگزار کنيم، با کارگران و هنرمندان و عکاسان برخورد کنيم و آنها را به سکوت واداريم و نظارت‌ها به همين صورت فعلي ادامه يابد مي‌توانيم با قطعيت بگوييم نتيجه خاصي حاصل نخواهد شد. راه ديگر آن است که بايد به رأي مردم بازگرديم، انتخابات آزاد برگزار کنيم و به صندوق رأي رجوع کنيم تا بتوانيم بر همين مبنا روش اصلاحي را در کشور پيش گيريم. در غيراين صورت عاقبت کار همين خواهد شد که اين روزها در مجلس و نهادهاي ديگر مي‌بينيد.
اصلاح‌طلبان دو راهبرد را براي مواجهه با انتخابات يازدهمين دوره مجلس شوراي اسلامي در پيش گرفته‌اند؛ مشارکت مشروط و مشارکت بي‌قيد و شرط. نظر شما به کدام يک از اين راهبردها نزديک‌تر است؟
من فکر مي‌کنم اصلاح‌طلبان در نهايت و با توجه به شرايط موجود يک راهبرد را در پيش بگيرند و نظرات دو دسته نشود. پيشنهاد من اين است که اين جريان سياسي اولا با صندوق رأي قهر نکنند و دوم اينکه شرط و شروط را به جاي نهادهاي حاکميتي براي خودشان بگذارند. اصلاح‌طلبان بايد کساني را انتخاب کنند که اولا به صندوق رأي وفادار باشند، در ثاني مواضع اصلاح‌طلبانه داشته باشند و از نظرات اين جريان سياسي در مجلس شوراي اسلامي حمايت قاطع داشته باشند. اين طور نباشد که سينه‌شان را يک جا بزنند و بروند شامشان را جاي ديگر بخورند. اگر اين شرط و شروط درون جرياني اعمال شود و ليستي با حضور افراد وفادار به اصلاحات و محکم بر عقايد خود آماده گردد آنگاه مي‌توانند با حضور همه‌جانبه در انتخابات بگويند که ما اين افراد را معرفي مي‌کنيم. پس از آن اگر صلاحيت آنها تاييد نشد، ديگر تکليف از اصلاح‌طلباني که کوشش خود را کرده‌اند، ساقط مي‌شود. بايد ايده مشارکت مشروط را چکش کاري کرد. ما اصلاح‌طلبان در فازهاي مختلف حرکت کرديم، در زمينه‌هايي که هيچ‌کسي نرفت حتي در سخت‌ترين شرايط که همه گفتند نبايد راي بدهيم رئيس دولت اصلاحات در دماوند راي داد اين نشان‌دهنده آن است که بخشي از اصلاح‌طلبان همه نجات کشور را باز از مسير صندوق راي، انتخابات و دموکراسي مي‌دانند؛ بنابراين هرچه بتوانيم اين موضوع را چکش کاري کنيم بهتر مي‌توانيم نتيجه بگيريم تا اينکه بگوييم شرکت نمي‌کنيم يا پيش‌داوري کنيم. براي اين کار هم اصلاح‌طلبان نبايد منفعل باشند به اين معنا که هر حزبي در درون اصلاح‌طلب بايد يک کالبدشکافي داشته باشند و اين کالبدشکافي و واکاوي مي‌تواند در قالب جلسات ميان احزاب و نمايندگان آنها صورت بگيرد.