چرا ۳۰ درصد مردم روزنامه می‌خوانند

 
 
 
 


از قرن‌ها پيش عموما مردم در ايران تمايل به شنيدن اخبار و اطلاعات به صورت شفاهي داشته‌اند و در گذشته نيز اطلاعات‌شان را با خطابه و نشستن پاي منبر وعاظ کسب مي‌کردند. وقتي فصل جديدي در دنياي مدرن به وجود آمد و در ايران نيز اولين روزنامه در دوران قاجار منتشر شد، مردمي که سواد داشتند از اين پديده جهاني استقبال کردند. در کشور ما از آن زمان روزنامه در ميان اهل کتاب و مطالعه طرفداران بسياري داشت و معمولا روحانيون با اين موضوع مخالفت مي‌کردند و تا زمان آيت‌ا... بروجردي آنها روزنامه خواندن را مانند شنيدن راديو جايز نمي‌دانستند. بعدها با پيشرفت تکنولوژي و افزايش تعداد روزنامه‌ها، وضعيت جرايد بهتر از گذشته شد و تقريبا منبع اخبار و اطلاعات مردم، اين کاغذهاي اخبار شد و همواره روزنامه‌ها از مورد اعتمادترين منابع خبري و اطلاعاتي براي مردم به حساب مي‌آمد. رونق روزنامه خواني تقريبا تا دوره اصلاحات در کشور ما ادامه داشت و در اين دوره تنوع روزنامه بيش از هر زمان ديگري در جامعه نمايان شد و مردم به معناي واقعي روزنامه‌خوان شدند. حتي بنا به نياز جامعه و اشتياق مردم به اين موضوع، به غير از روزنامه‌هاي صبح، روزنامه‌هاي عصر و جمعه نيز منتشر مي‌شد. بعدها با ورود اينترنت، توسعه شبکه‌هاي اجتماعي و فضاي مجازي اين امر بر اشتياق مردم به مطالعه روزنامه تاثيرگذاشت و هر روز از تعداد روزنامه‌خوان‌هاي جامعه کاسته شد. به نظر من آماري که طي چند روز گذشته از سوي مرکز آمار ايران منتشر شده و حکايت از آن دارد که 30 درصد مردم کشور ما اهل مطالعه روزنامه چاپي يا الکترونيکي هستند، مبناي درستي دارد. البته فکر مي‌کنم آن 70‌درصد از مردم که روزنامه نمي‌خوانند مشغول مطالعه در شبکه‌هاي اجتماعي هستند. امروزه در کنار خبرگزاري‌ها و سايت‌هاي خبري، روزنامه‌هاي کاغذي که پايگاه اينترنتي دارند به واسطه استفاده مردم از تلفن همراه‌شان مشتري بيشتري دارند. از سوي ديگر شرايط اقتصادي، اجتماعي و سياسي جامعه به گونه‌اي است که فاصله مردم از روزنامه‌ها امري طبيعي به حساب مي‌آيد. متاسفانه امروزه شاهد آن هستيم که کنار کيوسک‌هاي مطبوعاتي يک يا دو نفر مشغول خواندن تيترهاي روزنامه‌ها هستند در حالي که تا 25 سال پيش مردم صبح در جلوي کيوسک‌ها صف مي‌کشيدند تا روزنامه صبح به دست‌شان برسد و خريداري کنند و به نظر من 30 درصد عدد معقولي در جامعه امروز ما به حساب مي‌آيد. در بخش ديگري از اين آمار آمده است که در بين افرادي که روزنامه مطالعه مي‌کنند موضوعات سياسي و اجتماعي هر کدام با 37 درصد و حوادث با 36 درصد در اولويت قرار دارد، به نظرم بيشتر مسائلي که امروزه در جامعه ما، مردم تمايل به دانستن آن دارند و اخبار آن را دنبال مي‌کنند، در صفحات سياسي و حوادث خلاصه مي‌شود. مثلا مطالب محاکمه اختلاس‌‌گرها زمينه‌هاي سياسي دارند و چون جز تلخي‌هاي زمان ما است، مردم دائما اين اخبار را از طريق روزنامه‌ها که هنوز مورد وثوق مردم نسبت به رسانه‌هاي ديداري و شنيداري است، مردم آن را مطالعه مي‌کنند. از سوي ديگر صفحات حوادث هميشه در ميان مردم طرفدار داشته، و افرادي که اهل مطالعه هستند صفحات حوادث روزنامه‌ها را مي‌خوانند تا آموزش‌هايي را در رابطه با پيشگيري از وقوع حادثه ببينند. هر چند که امروزه تلخ‌ترين اخبار را مي‌توان در اين دو صفحه روزنامه‌ها جست‌و جو کرد و اين يک واقعيت است که جامعه و مردم به سمت شنيدن يا خواندن اخبار بد گرايش بيشتري دارند و اخبار خوب کيميا شده، اما اينکه در شرايط فعلي 30 درصد جامعه روزنامه مي‌خوانند؛ قطعا خبر خوبي براي ادامه حيات اين کاغذهاي اخبار است.