باور کنیم که می توانیم

لیلا زلفی‌گل‪-‬ بالاخره روزی فرا رسید که مطالبه کنشگران حوزه زنان وجامعه مدنی و خواسته واشتیاق خود زنان و در کنار تمام این عوامل، اصرار فیفا برای ورود زنان ایران به ورزشگاه نتیجه دهد و راه ورود آن‌ها به استادیوم آزادی برای دیدن یکی از بازی‌های ملی از نزدیک باز شود. در این میان تیترها و عناوین یکی یکی برجسته شدند.
یکی تیتر زد «جشن آزادی» و دیگری «جیغ بنفش در آزادی»، آن یکی نوشت «جشن صندلی‌های بنفش» و عنوان انتخابی دیگر «زنان در آزادی» بود. هر چه بود در کنار هم قرار گرفتن دو کلمه زن و آزادی حتی یک آزادی مرزبندی شده و محدود زیبا بود.
خیلی از زنان با شنیدن این خبربه یاد دختر آبی اشک ریختند و افسوس جانی را خوردند که اگر از دست نمی رفت این آزادی با هزینه کمتری به دست می آمد.
واکنش کاربران شبکه‌های اجتماعی هم به نوبه خود جالب و متفاوت بود. برای عده‌ای ذوق زنان و شور رفتن به ورزشگاه دستمایه طنز شد، چرا که به قول خودشان دیدن بازی ایران و کامبوج از نزدیک این همه ذوق ندارد. کامنت‌ها و توییت‌هایی هم این وسط رد و بدل شد که به شدت رنگ و بوی جنسیتی داشت؛ شبیه همان منطق و عناصری که بدون هیچ توجیهی تمام این سالها نیروی بازدارنده ای برای ورود زنان به ورزشگاه‌ها به حساب می آمد. ولی برای بیشتر کاربران، حس و حال و شعف وصف نشدنی به همراه داشت. حتی بسیاری از مردان هم در کنار زنان از این شادی گفتند و آن را به مثابه یک پیروزی شیرین دانستند. هشتگ


«با من به ورزشگاه بیا» به سرعت در اینستاگرام و توئیتر داغ شد؛ هشتگی که سرشار از امید و سهم خواهی بود.
البته این وسط هم عده ای هستند که در چنین رویدادهایی، در صحنه حضور پیدا می کنند
تا زودتر به وظیفه اصلی خود که همان دیدن نیمه خالی لیوان است برسند.
همان‌هایی که در چنین مواقعی یاس را جایگزین امید، و ناباوری را به جای باور عرضه می کنند.
این عده فراموش کرده اند آن چیزی که در این بین و بعد از چهار دهه، مهم به نظر می رسد
تابویی است که شکسته شده و حل موضوع ساده قابل حلی است که به موضوعی لاینحل تبدیل شده بود. قانونی وجود نداشت ولی زنان اجازه ورود به ورزشگاه را نداشتند چرا که مردانی حضور داشتند تا حضور زنان را
به واسطه عملکرد نامناسب غیر ممکن
ساخته بودند.
حالا یک محدودیت اجتماعی و یک حق بدیهی که سال‌ها نادید گرفته شده بود تا حدودی محقق شده است. خواسته ای که تا همین چند مدت پیش از نگاه بسیاری از مسئولان و به قطعیت، امری محال و غیر قابل اجرا
محسوب می شد و امروز این امر میسر شده. مهم این است که فراموش نکنیم که می توان
موضوعی را تبدیل به یک مطالبه عمومی کرد و برای رسیدن به آن از هر ظرفیتی
استفاده کرد حتی اگر خواسته ای ذره ذره محقق شود.