اخبار ویژه

نعل وارونه یکی از سران ورشکسته فتنه
یکی از سران ورشکسته فتنه 88 می‌گوید باید قانون اساسی و جمهوریت را محترم شمرد.
به گزارش رسانه‌های همسو با فتنه‌گران، خاتمی گفت: وحدت، «همه با هم» بودن است. همه با هم باشیم و در عین حال اختلاف‌نظرها را به رسمیت بشناسیم. شعار من در زمان ریاست‌جمهوری، زنده باد مخالف من بود چون این مخالف است که باید آزادی داشته باشد، و الا آزادی موافق یا تابع که هنر نیست.
وی افزوده است: ما دنبال تسلط و دخالت در امور دیگران نیستیم و این باید جزو سیاست‌های اصلی ما باشد که «مقاومت» می‌کنیم و «صاحب قدرت» می‌شویم تا میدان‌دار «صلح» و «امنیت»، نه تنها در منطقه که در جهان باشیم.


خاتمی همچنین ادعا کرد: باید حقوق مردم رعایت شود. ملت را به رسمیت بشناسید و یک جریان اجازه نداشته باشد که در همه جا باشد و همه را حذف کند؛ بگذاریم مردم بیایند حرفشان را بزنند.
او در ادامه گفته است: امروز ایران به‌عنوان نیروی تأثیرگذار و مقتدر در منطقه و دنیا مطرح است اما چگونگی بهره‌گیری از این اقتدار مهم است. ممکن است این اقتدار موجب غرور برخی افراد شود اما باید این اقتدار با وحدت ملی و باز کردن فضا و جلوگیری از احکام ناروا (برای فعالان سیاسی و مدنی) ایجاد و تقویت شود.
وی گفت: هرکس در چارچوب قانون اساسی عمل می‌کند ولو با ما مخالف است، حق شهروندی دارد در چارچوب قانون اساسی عمل می‌کنند، چرا باید از حقوق خود محروم باشند؟ یا باید سخن و عمل امام را نادیده بگیریم و بگوییم جمهوری مورد قبول ایشان نبوده چنانکه گفتند و رأی مردم را بی‌اعتبار دانستند یا اگر رای مردم را قبول داریم، باید زمینه بروز آزادی این رأی را نیز فراهم آوریم.
این اظهارات دقیقاً خلاف مشی خاتمی و سایر فتنه‌گران بوده و خاتمی طبق همین سخنان خود، محکوم است. او و جماعت آلوده به نفوذ و خودکامگی بودند که علیه جمهوریت و اسلامیت آشوب به راه انداختند و کوشیدند جماعتی را هم با ادعای دروغ تقلب، علیه رای مردم بشورانند.
اما خیانت، به همین حد محدود نماند و آشوب نیابتی را که مورد حمایت آمریکا و انگلیس و اسرائیل قرار گرفت، علیه ارکان قانون اساسی و سپس ساحت مقدس حضرت سیدالشهدا(ع) گسترش دادند و رسوا و منفور مردم شدند. همین منافقین مدعی خط امام تا آن روز بودند که ناگهان پرده برانداختند و پشتوانه و دلگرمی‌ عناصر مزدوری شدند که به تصویر امام بی‌حرمتی کرده و علیه اصل ولایت فقیه فحاشی کردند.
و نیز، همان اوباش جرأت گرفته از امثال خاتمی بودند که شعار نه غزه نه لبنان را طبق سفارش وزارت خارجه رژیم صهیونیستی بازگو کردند. و عجیب است که با این وجود، خاتمی رویش می‌شود درباره قدرت منطقه‌ای جمهوری اسلامی هم اظهار فضل کند!بی‌بی‌سی: کار قوه قضائیه سیاسی است اما متأسفانه پرونده فریدون قابل دفاع نیست
شبکه دولتی انگلیس با وجود اصرار به سیاسی‌کردن رسیدگی به پرونده فساد حسین فریدون، اذعان کرد محتوای پرونده به نحوی است که غیرقابل دفاع می‌باشد.
وبسایت بی‌بی‌سی فارسی با اشاره به حکم محکومیت حسین فریدون می‌نویسد: پیش‌بینی این بود که برادر رئيس دولت محکومت زندان بگیرد، مگر آنکه شخص آیت‌الله خامنه‌ای برای جلوگیری از این اتفاق دخالت کند. با صدور حکم 5 سال زندان در دادگاه تجدیدنظر برای آقای فریدون، به نظر می‌رسد که چنین دخالتی- حداقل تا این لحظه- صورت نگرفته است‌]!؟[
اما فارغ از اینکه حکم زندان حسین فریدون نهایتا به اجرا دربیاید یا نه، از هم‌اکنون مشخص است که پرونده او، وضعیت بسیار دشواری را پیش ‌روی برادرش قرار خواهد داد.
به این علت مشخص که اگر حسن روحانی تلاش ویژه‌ای را در خصوص پرونده «نزدیک‌ترین فرد» به خود انجام ندهد (در حد واکنش محمود احمدی‌نژاد به برخورد با حلقه اطرافش)، سایر همکاران نزدیک او به شدت متزلزل خواهند شد  و این پدیده، در میزان وفاداری‌شان در دو سال باقی‌مانده تا پایان دوره ریاست جمهوری موثر خواهد بود. از سوی دیگر، اگر آقای روحانی بر سر این پرونده به رویارویی جدی با دستگاه قضایی بپردازد، علی‌القاعده وارد درگیری بسیار پرهزینه و کم‌نتیجه‌ای می‌شود، آن هم برای موضوعی که احتمالا بر سر آن، حتی از حمایت بخش وسیعی از حامیان خود در زمان انتخابات هم برخوردار نخواهد بود.
در این میان، مشکل اصلی آن است که با وجود اشتهار قوه قضائیه ایران به برخورد سیاسی با پرونده‌های اقتصادی، ظاهرا حسین فریدون، در طیفی از فعالیت‌های اقتصادی دخیل بوده که حتی فارغ از قانونی بودن یا نبودن، مصداق استفاده از موقعیت دولتی برای کسب منفعت تلقی می‌شوند. آنچه این گمان را تقویت می‌کند، تنها ادعاهای منتشر شده از سوی فعالان و رسانه‌های همسو با آقای رئیسی نبوده و در مواردی مشخص، حامیان دولت دوازدهم نیز اتهاماتی را متوجه آقای فریدون دانسته‌اند.
به علاوه، نوع پاسخگویی حامیان آقای فریدون به این اتهامات نیز به هیچ‌وجه متقاعدکننده نبوده و در حقیقت در بسیاری از موارد، اساسا پاسخی در کار نبوده که متقاعدکننده باشد یا نه. آن هم در شرایطی که برادر رئیس‌جمهور، یک شهروند معمولی یا بی‌پناه نبوده که عدم پاسخگویی او، فرضا ناشی از عدم دسترسی به رسانه‌های رسمی تلقی شود.
در فقره مشخص آقای فریدون، جنس فعالیت‌های او به گونه‌ای بوده که زمینه برخورد قضایی با او را، آن هم نه به علت مثلا مواضع سیاسی، که بر سر پرونده‌های مالی ممکن کرده است.
مهم‌تر آنکه علی‌رغم شبهه‌های موجود در فعالیت‌های اقتصادی حسین فریدون، و با وجود کمرنگ شدن حضور او در مناسبت‌های رسمی، نه‌تنها آقای روحانی کماکان برادر را در جایگاه دستیار ویژه رئیس‌جمهور در امور اجرایی حفظ کرده، که شواهد موجود از ادامه نفوذ آقای فریدون در تشکیلات ریاست جمهوری حکایت داشته است.
نویسنده بی‌بی‌سی که بولتن‌نویس دفتر رئیس‌جمهور در حوزه اصلاحات بوده، در پایان مدعی شد: در چنین شرایطی، تعجبی نخواهد داشت که عقب‌نشینی‌های سریع و متعدد دولت و شخص آقای روحانی از مواضع خود در موضوعات گوناگون- به درست یا غلط- ناشی از موضع ضعف او در ارتباط با برخورد پرونده‌های پشت پرده، و از جمله پرونده‌های شخصی نزدیکان دولت تلقی شود.نقشه چندلایه ملاقات یا تماس روحانی با ترامپ
مرور تحرکات فشرده فرانسه (و هم‌قطاران اروپایی آن) در دو سال گذشته، از یک نقشه چندلایه حکایت می‌کند.
نشریه نیویورکر اخیراً فاش کرد امانوئل ماکرون رئیس‌جمهور فرانسه در نیویورک، مقدمات برقراری یک تماس تلفنی سه‌جانبه بین رؤسای جمهوری آمریکا، ایران و فرانسه را فراهم کرده بود. این تماس قرار بوده از محل اقامت روحانی در هتل هیلتون برقرار شود اما در اثر مخالفت روحانی عملی نشده است.
نشریه «نیویورکر» در گزارش خود نوشته است که امانوئل ماکرون غروب سه‌شنبه 24 سپتامبر به‌گونه‌ای اعلام نشده به دیدار روحانی در هتل هیلتون می‌رود.
مقدمات فنی برقراری یک تماس تلفنی از همان طبقه محل اقامت حسن روحانی نیز پیش‌بینی شده بود.
نیویورکر نوشته است وقتی مکرون وارد محل اقامت روحانی شد، او پیش‌تر به اتاق خوابش رفته بود. به این ترتیب روحانی از برقراری این تماس سر باز می‌زند.
ماکرون پیش از آن هم یک‌بار در نیویورک و یک‌بار در پاریس، تلاش کرد روحانی را به دامی که با همراهی ترامپ چیده بودند بکشاند.
ماجرا تا جایی پیش رفت که روحانی همراه با نشست سران گروه هفت در پاریس گفت حاضر است با هر کس به‌خاطر منافع ایران ملاقات کند. این سخنان مقارن سفر ظریف به پاریس بود. اما چند‌ساعت بعد از اظهارات روحانی، ماکرون و ترامپ، گویا که به توهم افتاده باشند، سخنانی توهین‌آمیز و اتهام‌پراکنانه علیه ایران بیان کردند تا جایی که باعث شد روحانی تصریح کند دنبال عکس یادگاری گرفتن با کسی نیست و آمریکایی‌ها اگر دنبال مذاکره هستند، باید قبل از آن، تحریم‌هایی را که طبق توافق بین‌المللی برجام متعهد شده‌اند بردارند، لغو کنند.
اما دو هفته بعد، مجدداً ماکرون به همراه بوریس جانسون و آنجلا مرکل، در نیویورک کوشیدند به واسطه بازی دوبُعدی «تهدید- تطمیع» روحانی را وادار کنند به ملاقات ترامپ برود. تا جایی که ماکرون و جانسون در ملاقات سرپایی با روحانی می‌گفتند فرصت را از دست ندهد و شیرجه را بزند (!) و این در حالی بود که خود آنها شب قبل از ملاقات با روحانی، اتهامات آمریکا علیه ایران را تکرار کرده بودند.  با مرور روند خبرها یک سؤال مهم، به ذهن خطور می‌کند: اروپایی‌ها با مشارکت ترامپ دنبال اجرای کدام نقشه بودند؟ آنها چند هدف را به موازات هم دنبال می‌کردند. نخست اینکه از انجام تعهدات برجامی خود که 16 ماه است معلق مانده، شانه خالی ‌کنند بلکه اصلاً این موضوع را از فهرست مطالبات ملت و دولت ایران خارج کنند.
عنایت کنیم که امروز دیگر هیچ حرفی از کانال موسوم به SPV و سپس INSTEX نیست. گویا این اروپایی‌ها نبودند که یک سال اخیر را با تبلیغات پرحجم درباره راه‌اندازی کانال مبادلات مالی سپری کردند و وعده امروز و فردا را دادند. آنها با رندی تمام و با گرم‌کردن سوژه ملاقات روحانی و ترامپ، سعی کردند خود را از موضوع اعتراض‌های ایران خارج کنند! انگار نه انگار که یازده تعهد روشن درباره مقابله با تحریم‌های مالی و نفتی و بانکی داشته‌اند.
هدف بعدی در همین زمینه، انداختن توپ به زمین ایران بود. یعنی به جای اینکه اروپا و آمریکا پاسخ دهند چرا 16 ماه است (بلکه در طول 4 سال گذشته) به تعهدات خود عمل نکرده‌اند، صورت مسئله را عوض کنند: آمریکا و اروپا دنبال مذاکره هستند و این ایران است که مذاکره برای حل مشکلات را نمی‌پذیرد! انگار نه انگار که دو سال و نیم مذاکره شده و طرفین به توافقی 120 صفحه‌ای دست یافته‌اند که ضمیمه قطعنامه 2231 شورای امنیت شده؛ ایران تمام تعهدات را انجام داده اما طرف مقابل زیرش زده است.
هدف سوم که باز هم در طول دو هدف دیگر است اما در عین حال به پروژه بزرگ‌تر غرب در مقابل جمهوری اسلامی ایران برمی‌گردد، القای دوگانگی در داخل ایران است. رهبر انقلاب از اردیبهشت سال گذشته که آمریکا از برجام خارج شد و اروپا، منافقانه - با وجود زدن زیر همه تعهداتش- مدعی شد در برجام می‌ماند تا راه حل مشترکی با ایران پیدا کنند، طی چندین نوبت تصریح کردند مذاکره مجدد با آمریکا سم مضاعف است و نباید به اروپایی‌های عهدشکن اعتماد و تکیه کرد. طی چند ماه اخیر نیز ایشان به حکم عقل، تاکید ورزیدند طرف مقابل باید به تعهداتش درباره لغو تحریم‌ها برگردد و مذاکره دوباره معنا ندارد. این همان است که درباره مذاکره جدید، از سوی آقای روحانی تعبیر به دیوانگی شد. او گفته بود کشورها مگر دیوانه‌اند با شما مذاکره کنند در حالی که می‌گویید توافقی را که امضا کرده‌ایم، اجرا نشود؟!
این هماهنگی و اجماع ملی، برای اروپایی‌ها و آمریکایی‌ها کلافه‌کننده است. بنابراین در نشست پاریس و سپس نیویورک، عملیات وسوسه و فریب و تهدید پرحجمی را ترتیب دادند تا هرطور شده، روحانی را مرتکب ملاقات یا حداقل تماس با ترامپ در پاریس و یا نیویورک کنند؛ تا همچنین القا کنند که ایران ضعیف و تسلیم شده است. و هم با عبور روحانی از خط قرمز نظام، او را در مظان اتهام قرار دهند و از قبل گل‌آلود کردن آب، ماهی خود را صید کنند.متحدان ایران با زدن آرامکو آمریکا را مجازات کردند
یک افسر ارشد بازنشسته آمریکایی می‌گوید: ما به عربستان هشدار داده بودیم که با حمله به یمن، در باتلاق فرو می‌رود و ورشکسته می‌شود.
مارک پری دبیر آمریکن کانزرواتیو در یادداشتی ضمن تحلیل ضربات راهبردی مقاومت یمن به عربستان نوشت: هرچند به‌نظر می‌رسد که بیشتر آمریکایی‌ها از «فراموشی تاریخی» رنج می‌برند، اما وقتی نوبت به نظامیان آمریکایی می‌رسد، لزوما این‌گونه نیست. یک افسر ارشد آمریکا که به تازگی بازنشسته شده، بر این باور است که افزایش تنش این چند روز میان آمریکا و ایران، ریشه در «یک نافهمی ‌تمام و کمال، بی‌کفایتی و حماقت بی‌پروا» دارد.
وی که اتفاقا طرفدار ترامپ است، می‌گوید که تصمیم مارس 2015 سعودی‌ها برای یورش به جنبش قبایل حوثی متحد ایران در یمن «یک بی‌عقلی کامل» بود. این افسر ارشد بازنشسته آمریکایی می‌گوید: «ما تصور نمی‌کردیم که چنین یورشی پا بگیرد و هنگامی که رخ داد، شوکه شدیم. با این حال رک و راست به آنها گفتیم که شما، کاری از پیش نمی‌برید و تنها کشور خودتان را ورشکسته می‌کنید. به آنها گفتیم که یمن، باتلاق شماست و همین‌طور هم شد.»
یورش سعودی‌ها به یمن، دولت اوباما را غافلگیر کرد. افسران ارشد کلیدی در فرماندهی عملیات ویژه آمریکا، حوثی‌ها را یک نیروی قبراق ضد القاعده در یمن می‌دانستند و حتی استدلال می‌کردند که آمریکا باید از آنها پشتیبانی کند.
به گزارش دیپلماسی ایرانی، مارک پری می‌افزاید: در ابتدا، یورش سعودی‌ها و محاصره بنادر یمن، موثر بود و حوثی‌ها را متوقف کرد اما طی سه سال پس از آن، این سعودی‌ها بودند که زمین‌گیر شدند.
زنگ‌های هشدار در واشنگتن به صدا در آمد و تیم امنیت ملی ترامپ با هدایت ژنرال مک ماستر، مشاور وقت امنیت ملی، تلاش کرد در رایزنی با کارشناسان در خاورمیانه، مفری برای سعودی‌ها پیدا کند. در همین حال، در داخل خاندان سعودی هم، رقبای محمد بن‌سلمان تلاش داشتند از بحران یمن برای تضعیف او استفاده کنند.
این‌گونه بود که کاخ سفید به دو جمع‌بندی رسید: نخست اینکه اوضاع داخلی خاندان سعودی آشفته است و دوم اینکه آمریکا باید مستقیما با حوثی‌ها گفت وگو کند تا این جنگ خاتمه یابد. این‌گونه بود که وزارت امور خارجه آمریکا، دیوید شنکر را مأمور این کار کرد.
به تازگی یک مقام غیرنظامی پنتاگون به من گفت: «ما تنها کسانی نیستیم که مهره‌ها را روی صفحه شطرنج حرکت می‌دهیم. در دو سال گذشته، ایرانی‌ها نشان داده‌اند که می‌توانند ما را بزنند، از همه جا و به انواع روش‌ها.»
این مقام پنتاگون همچنین گفت: «آن نقشه مشهور روی توئیتر را دیده‌اید که نشان می‌دهد ایران در محاصره پایگاه‌های ماست؟ حالا حدس بزنید چه شرایطی پیش آمده؟ حالا ایرانی‌ها عربستان سعودی را محاصره کرده‌اند و وقتی ما فشار اقتصادی را زیاد می‌کنیم، آنها هم همین کار را با سعودی‌ها می‌کنند. پیام یورش به آرامکو، روشن و بلند بود: اگر ما نتوانیم نفتمان را به بازار ببریم، مطمئن باشید که شما هم نمی‌توانید.»
واقعیتی که این مقام پنتاگون نمی‌توانست بر زبان بیاورد اما با‌ اشاره رساند این است: «به رغم یاوه‌گویی‌های پمپئو، موضع نظامی آمریکا به‌طور فزاینده‌ای ضعیف می‌شود و این سیر ادامه خواهد یافت.»