روزنامه همدلی
1398/07/09
خردگریزی و جنون هنرمندانه
سعید حسین بانی- ابتدا قصد بر این بود مقالهای تحت عنوان هنرمندان سایکوتیک تهیه شود. بنابراین شروع کردم به تحقیق و مطالعه درباره نبوغ نویسندگان و هنرمندانی که در طول تاریخ دچار اختلالات روانی شده بودند. اما در میانه تحقیق متوجه شدم آنقدر این اسامی طویل خواهد شد که ثمره نوشتار به اندازه حجم مطلب نخواهد بود. بنابراین در میانه کاوش تغییر مسیر دادم و به سمت این قضیه پیش رفتم که آیا اساسا هنر را میتوان به عنوان یک بیماری روانی قلمداد کرد؟ و کشمکش با خرد نزد افرادی که نگاه خاص هنرمندانه به جهان پیرامون خود دارند چگونه است؟ نوشته پیش روی تلاشی است برای پاسخ دادن به این عنوان: آیا هنر بیماری روانی است؟ چه چیزی از ذهن هنرمند تراوش میکند که برخی آن را بیماری روانی میدانند؟ دلیل خردگریزی برخی خواص، نویسندگان، روشنفکران، و هنرمندان چیست؟گفته میشود نخستین کسی که ابراز داشت رفتار نابهنجار ممکن است ریشه روانشناختی داشته باشد جالینوس بود. افلاطون با برشمردن رابطه بین دو مقوله هنر و جنون میگوید شاعر در وهله اول باید دیوانگی را که هدیه خدایان هنر است دریافت کند، سپس بیخود و بیخویشتن شود و آنگاه به سرودن بپردازد. اما منظور از مفاهیمی چون روانرنجوری و دیوانگی که امروزه به آن اختلال روان میگویند، چیست؟
روانشناسان اختلال روانی را سندرومی میدانند که باعث مختل شدن شناخت، کنترل هیجان یا رفتار میشود. اختلال روانی یک عبارت گسترده برای توصیف زیادی از بیماریهای روانپزشکی است که توانایی فرد در زمینههای مختلف از جمله رشد روانی یا جسمی، تفکر، احساس و رفتار صحیح در امور زندگی و شخصی و خانوادگی را مختل میکند.
میشل فوکو فیلسوف فرانسوی که از تابلوی کشتی احمقها بر روی جلد کتاب تاریخ جنون استفاده کرده است، درخواستی دارد: دستیافتن به درجه صفر دیوانگی در سیر جنون! وی درجا منظور خویش را توضیح میدهد:
زمانی که برداشت انسان از جنون یکدست و نامتمایز بود. زمانی که میان عقل و جنون هنوز مرزبندی نشده بود. فوکو میگوید در قرن چهاردهم میلادی هیچ اثری از تیمارستانها نبوده است و افراد دیوانه در اجتماع بدون هیچ محدودیتی میزیستند، دورانی که اجتماع انسانی تحمل جنون را داشته است. در این دوران و پس از آن نیز هنرمندان زیادی به ذهن خلاق خود اعتماد میکردند و خلاقیت آنها باعث به وجود آمدن بسیاری از شاهکارهای هنری میشد. اگر بخواهیم به فوکو استناد کنیم، فرانسیسکو گویا، هیرونیموس بوش، مارکی دوساد، آرتو، فردریش نیچه و ... همین که از خرد رهیدند، تاریخساز شدند. خردگرایی بیحساب سبب شد که جمعی به نوعی خردگریزی بیحساب اعتقاد یابند. معرفت علمی و اندیشه منطقی و عینی را پنداری بیش ندانند. چنانچه برخی اندیشمندان همچون یونگ خردگریزی را چاره مشکل بشر امروز میدانند:
آزمودم عقل دوراندیش را / بعد از این دیوانه سازم خویش را (مولوی)
و نیچه با پیشبینی این وضعیت گفته است: خردگرایی در واقع نوعی بیماری است که با سقراط آغاز شده و ادامه دارد. درمان این بیماری رویآوردن به هنر است. بنا بر گفته گوستاویانوش، هنر برای هنرمند رنجی است که با آن خود را برای گرفتار شدن در رنجی دیگر نجات میدهد. هنرمند غول نیست، بلکه پرندهای است کمابیش رنگارنگ در قفس وجود خود.
با چنین تعاریفی است که کارل گوستاو یونگ روانشناس سوئیسی و بنیانگذار روانشناسی تحلیلی میگوید: هنر و دانش ذاتا از هم مجزا هستند و نمیتوان یکی را منوط به دیگری دانست. اگر چنانچه یونگ میگوید برای نقد هنر باید از هنر استفاده شود، توجه به این نکته اساسی راهگشا خواهد بود که واکاوی اثر هنری و شخصیت هنرمند را مجزا انجام دهیم و سپس به اشتراکات میان آنها توجه کنیم. یونگ میخواست رموز آفرینش هنر و رابطه آن با اختلالات روانی را برشمرد. میتوان برداشت کرد که هنر برای هنرمند به دلایل خصوصیات منحصربفردی که هنر در ذات خود دارد، متفاوت از هنر برای عوام است. بنا بر تعریفی، هنرمندانی که با آثار خویش همذاتپنداری بیش از حد و یکی شدن احساس میکنند بیشتر در معرض بروز اختلالات روانی هستند. اینجا به جمله معروف ارسطو میرسیم که: هیچ ذهن بزرگی تا به حال بدون مقداری دیوانگی وجود نداشته است. ولی آیا میان بیماری روانی و خلاقیت رابطهای وجود دارد؟ هرچند این موضوع تایید علمی نشده است، اما دیده شد سوررئالیستهای آلمان در بدو پیدایش این مکتب همراه با اکسپرسیونیستهای آلمانی بر روی نقاشیهای بیماران روانی تحقیقاتی انجام دادند و همزمان سعی در فهم آنها داشتند. این تحقیقات نشان میدهد که میان نقاشیهای بیماران روانی و برخی هنرمندان نقاش در طول تاریخ، شباهتهای بیشمار و شگفتآوری وجود دارد. نتایج کاوشهای به دست آمده بدین صورت منتشر شد:
وفور هنرمندانی که توانستند آثار ماندگاری را در دوره روانرنجوری پدید آورند نشان میدهد که ویژگیهای مشترکی میان هنرمندانی که در دوران ابتلا، آثاری را پدید آورده و افراد غیرهنرمند مبتلا به اختلالات روانپریشی وجود دارد. این ویژگیها باعث شده اشتراکاتی میان این دو قشر دیده شود که برخی از آنها عبارتند از:
بکر و نامتعارف بودن ذهن، الهام گرفتن از ضمیر ناخودآگاه، جسارت، نگاه متفاوت، عدم ترس از مواجه شدن با واکنش اجتماع و قضاوت دیگران، سادگی و ....
از جمله اختلالات که برخی هنرمندان به آن مبتلا بودهاند میتوان اینها را برشمرد: اختلال هویت تجزیهای، اسکیزوفرنی، اختلال شخصیت وسواس جبری، همرنجی، اختلال کم توجهی، بیش فعالی، شخصیت دو قطبی، اختلال روانپریشی، پارانویا، سندرم توره، افسردگی و غیره که شخصیتهای بنامی همچون گالیله، بتهوون، شوپن، ادوارد مانش (خالق تابلوی جیغ)، جان نش (نابغه ریاضی)، ونسان ونگوگ، لئو تولستوی، چارلز دیکنز، صادق هدایت، ارنست همینگوی، ولادیمیر ناباکوف، ادگار آلنپو، ویرجینیا وولف، آلبرت انیشتین، جاناتان سوییفت (خالق سفرهای گالیور)، کانن دویل (خالق شرلوک هلمز)، جک کرواک (خالق در جاده) و...
مولانای جان در اهمیت نقش روان در زندگی میفرماید:
ای برادر تو همه اندیشهای / مابقی خود استخوان و ریشهای
در واقع دیوانگی را میتوان مرز تخیل قلمداد کرد. دیوانه در مقابل عاقل به کسیگفته میشود که نمیتواند به درستی از عقلش استفاده کند. به چنین فردی در لفظ عامیانه مجنون گفته میشود. دیوید ایگلمن عصبشناس معاصر میگوید: تجربه ما از واقعیت به دلیل بیولوژی وجودیمان محدود است. او معتقد است که کمی منحرف شدن از مسیر زمان میتواند منجر به بیماریهای روانی شود. مثلا از نظر او اسکیزوفرنی میتواند بیماری درک زمان باشد و درک زمان در میان خواص و هنرمندان و روشنفکران راحتتر و روانتر اتفاق میافتد. حدیث درویشی همه جانهای خسته عالم و افراد خاص که عین القضات همدانی میفرمایند، همان حدیث رهایی است. حدیث درویشی نخبگان عالم، دلدادگی است، دلدادگی به ماورای خرد. حدیث تن دادن به خلوص ایمان و یکی شدن جان و دل نظرکردگان در سیر و سلوک درونی، برای رسیدن به آنچه دیگران جنون میخوانندش و عقل را یارای فهم آن نباشد. خیام در نفی عقل میگوید:
تا چند اسیر عقل هر روزه شویم / در دهر چه صدساله چه یکروزه شویم/ درده تو به کاسه می از آن پیش که ما / در کارگه کوزهگران کوزه شویم
چرا در طول تاریخ دیوانگی از سوی عدهای حتی مقدس نیز شمرده شده است؟ دلیل تقدس جنون، رهایی است، رهایی از قید عقل و خرد. برخی رهایی را مترادف با خوشحالی میدانند. رها بودن و رها شدن. رها ساختن از قیود و ساختارها و هنجارهای پذیرفته شده توسط اجتماع به اصطلاح عقلانی. همان اجتماعی که به سادگی در مورد مشکلات جسمانی و فیزیولوژی خود و دیگران صحبت میکند اما در برابر اختلالات روانی همچون تابو برخورد مینماید. اما استواری عقل بر جنون است. هنرمندان بالذات، این را درک کردهاند. هر هنرمند اهل جنون منزه از عقل گشته و برتر از آن خویش را ساخته.
عقل من گنج است و من دیوانهام / عقل اگر پیدا کنم دیوانهام (مولوی)
و آیا به قول یونگ روانپزشک و درمانگر بیماریهای روانی، ژاندارک و بقیه پیامآوران که جزو خواص تاریخ بودند، دچار بیماری روانی همچون اسکیزوفرنی بودهاند؟ او که شرایط زندگی ماشینی و شیوههای خردگرایانه را باعث بسیاری از عدم تعادلها و بیماریهای روانی میداند، چاره مشکل بشر امروز را خردگریزی میداند. وی در کتاب زندگیمن میگوید: بسیاری از رواننژندهای امروز اگر در روزگاران گذشته به سر میبردند، بیمار نمیشدند. یعنی در نفس و روانشان جدایی و انشقاق و انفکاک پیدا نمیشد. در گذشته، انسان به وسیله اسطورهها با دنیای نیاکان ارتباط داشت. این بیماران امروزی کسانی هستند که نمیتوانند فقدان اسطوره را تحمل کنند.
یونگ که بسیار به کهنالگوهای جمعی و فردی اهمیت میداد، با چنین نظریهای، این موضوع را به ذهن ما متبادر میکند که هنرمندان مجنون به وسیله آرکیتایپها با روانشان یکی شدهاند و از این منظر اینها به رهایی دست یافتهاند که توانستهاند در چنین حالتهایی دست به خلق آثار فاخر بزنند و در واقع با کهنالگوهای خود ارتباط قوی گرفتهاند. وی میگوید انسان در میان توده، ندانسته به یک سطح اخلاقی و پستتر تنزل میکند و شاید هنرمندان و شخصیتهایی که به غار درونی خود فرو میروند، خواهان جدایی از این جمع سطحینگر هستند و با تمرکز بیشتر در خویش و قطع ارتباط روانشان با اطراف به سطح آگاهی و فرا آگاهی بیشتری دست مییابند که نتایج آن خلق آثاری ماندگار در تاریخ بشریت میشود.
در انتها اشاره به این نکته خالی از لطف نیست که نویسندگان، هنرمندان و خواص با کاوش در اعماق نهاد خویشتن به الماس و گنجی دست پیدا میکنند که ممکن است به قیمت از دست دادن ارتباط با عالم واقعیت باشد، اما آن حقیقت است که ماندگار است و ریشههای درخت دانش را تنومندتر میسازد برای بهتر اندیشیدن و نیکوتر زیستن.
پربازدیدترینهای روزنامه ها
سایر اخبار این روزنامه
گزارش نشست انجمن جامعه شناسی ایران با موضوع موانع فعالیتهای ورزشی زنان حقوق زنان در پیچ تاخر زمان
خردگریزی و جنون هنرمندانه
«همدلی» از تورم کالاهای اساسی طی ماههای اخیر گزارش میدهد آب رفتن سفره معیشت
شیرزاد پیک حرفه در تبیین دو گانه نسبیانگاری یا مطلقانگاری اخلاق: مطلقگرایی اخلاقی؛ اساس گفتوگوی دموکراسیها
«همدلی» به بهانه ماجرای دزدی اخیر، فعالیت اقتصادی نمایندههای مجلس را بررسی کرد دستهای آلوده در خانه ملت
تلاش ترامپ در مقابل شروط ایران
ولیالله شجاعپوریان به بهانه9مهر، روزجهانی سالمند چالشهای پدیده سالمندی
رئیس قوه قضاییه: صدای اعتراض کارگران را باید شنید اخراج ۲۵ نفر از کارگران هفتتپه
ولیالله شجاعپوریان به بهانه9مهر، روزجهانی سالمند چالشهای پدیده سالمندی
پیامدهای تجربه هفت دهه برنامهریزی مدون در ایران
پیش از عزیمت به ارمنستان؛ روحانی: الحاق به اوراسیا اتصال به اقتصاد جهانی را هموار میکند